تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۰۳ - ۰۷:۱۰ | کد خبر : 845

خرده‌روایت‌هایی درباره ۹ اثر

سینمای امیر نادری در طول ۱۵ سال فیلمسازی در ایران و در ۹ فیلمی که در ایران ساخت و دو فیلمی که در امریکا ساخت با تحولات بسیاری روبه‌رو می‌شود. این تحولات که برگرفته از تحولات درونی فیلمساز است در فیلم‌هایش نمود بیرونی پیدا می‌کند. در این روایت مسیر این تغییرات در جریان ساخت هر […]

سینمای امیر نادری در طول ۱۵ سال فیلمسازی در ایران و در ۹ فیلمی که در ایران ساخت و دو فیلمی که در امریکا ساخت با تحولات بسیاری روبه‌رو می‌شود. این تحولات که برگرفته از تحولات درونی فیلمساز است در فیلم‌هایش نمود بیرونی پیدا می‌کند. در این روایت مسیر این تغییرات در جریان ساخت هر کدام از فیلم‌ها که از «تنگا» دومین فیلمش آغاز می‌شود، از زبان خود او بیان شده است. این مطلب وامدار سخنانی است که او در گفت‌وگویی با هوشنگ گلمکانی در سال ۶۴ انجام می‌دهد و در دو شماره مجله فیلم به چاپ می‌رسد.

تنگنا

مجموعه «کوچه‌ها» عکس‌هایی است که نادری از کوچه‌های شهر تهران گرفته. همین مجموعه و کوچه‌ای که در پامنار دیده و این‌طور توصیف می‌کند: «یک کوچه در پامنار دیدم که علاوه بر زیبایی چشم‌اندازش، تمام معنای اجتماعی و بار فرهنگی را نیز در خود داشت» بعدها تبدیل به کوچه‌هایی می‌شود که در صحنه‌های این فیلم به کار گرفته است.

تنگسیر
وقتی داشتم این فیلم را می‌ساختم، احساس کردم که دیگر این نوع سینما، هیچ کمکی به پیشرفت من نخواهد کرد. فیلمساز در میانه ساخت این فیلم که تفاوت عمده‌اش با آثار قبلی حضور بازیگران چهره و به تبع ساختار متفاوت‌تری است با پرسش بزرگی مواجه می‌شود: «تا کجا می‌توان کار را به این شکل ادامه داد و خود را تکرار کرد» همین‌جاست که نادری جستجوگر می‌شود. در میان عکس‌ها، نقاشی‌ها، ادبیات و سینمای فیلمسازان دیگر.

آب، باد، خاک
نادری در توضیح یک خطی این فیلم آن هم زمانی که فیلمبرداری تمام شده و کار روی میز مونتاژ است می‌گوید: «فیلم، بسیار سیاه و تلخ است اما این سیاهی و تلخی به امیدهای بزرگی می‌انجامد». او این فیلم را تحت تأثیر سمفونی پنجم بتهوون ساخته. او درخصوص تکرار عنصر بیچارگی فیلم‌هایش که با آشغال نمایان می‌شود، می‌گوید: «سمفونی پنجم بتهوون، تکرار یک تم واحد با واریاسیون‌های مختلف است. ایرادی ندارد اگر تکرار شود؛ به شرط آن‌که پرداخت مناسب و جای خود را پیدا کند.» نادری که از نتیجه تدوین «دونده» راضی است نبودن بیضایی در این فیلم را به خاطر فیلم خودش می‌داند: «متأسفانه بیضایی به خاطر کار روی فیلم خودش «باشو غریبه کوچک» نمی‌رسد که فیلم مرا مونتاژ کند و این‌بار خودم دارم پس از سال‌ها کار، این تجربه را انجام می‌دهم.»

انتظار
او که حالا نگاه تازه‌ای پیدا کرده به دنبال تثبیت نگاه نویی است که لابه‌لای جستجوهایش یافته و باید در سینما پیاده‌شان کند. «یک سال صبر کردم و بعد سراغ این فیلم رفتم. فیلمی که درواقع نخستین تجربه من در کار اصطلاحا ضدقصه و کم‌دیالوگ بود که بیشتر زبان تصویر، و صدای صحنه، فیلم را پیش می‌برد». به خاطر شرایط ساخت و موضوع فیلم از اینجا امپرسیونیسم ورود پیدا می‌کند. اینجاست که دیگر و در این قالب کلام نمی‌نشیند، پس افکت صحنه مکمل تصویر می‌شود. در هفته فیلم‌های ایرانی پاریس وقتی فرانسوا تروفو آن را می‌بیند می‌گوید: این فیلم تحت تاثیر فیلم «داستان آدل. ه» ساخته شده. انتظار بعد از مرثیه فرصت دیگری است که فیلمساز دنیای مورد علاقه و تازه یافته خود را به نمایش بگذارد، اما می‌گوید: «باز هم به سوی قصه‌گویی و ناتورالیسم کشیده شدم. اما همان زمان‌ها یا بعدها که فیلم را تماشا کردم، دیدم که موفق هستم که آن نوع علاقه به امپرسیونیسم خود را نشان می‌دهد.»

سازدهنی
ساخت این فیلم با اولین تحول عظیم فیلمساز و آشنایی او با مکتب امپرسیونیسمی مواجه می‌شود. تأثیر این مکتب در این فیلم به گفته خود نادری به مقدار بسیار کمی از آن‌چه که می‌خواسته وجود دارد: «چون آن را بلافاصله بعد از «تنگسیر» ساختم و هنوز کندو کاو ذهنی من به یافته‌هایی که در پی‌اش بودم، نینجامیده بود». این فیلم را سهراب شهیدثالث تدوین می‌کند وقتی نادری فیلم کوتاه «آیا» سهراب شهید ثالث را می‌بیند و از او می‌خواهد که کار مونتاژ را انجام دهد.

دونده
نادری پس از شناخت و اعتقادی که به امپرسیونیسم پیدا می‌کند، تصمیم می‌گیرد به جای استفاده از یک شهر که پیش‌تر آبادان انتخاب شده بود و حالا فضای جنگ این امکان را به او نمی‌داد که لوکشین اصلی فیلم‌اش باشد، از چند شهر استفاده کند. به همین خاطر تصاویر در شهرهای مختلف گرفته می‌شود و درنهایت «دونده» کولاژی است از شهرهای ایران به سبک امپرسیونیسمی. اما از نتیجه فیلم برای مخاطب خیلی مطمئن نیست. تجربه فیلم «انتظار» برای فیلمساز وجود دارد که تماشاگر آن را نمی‌پسندد و هو کردندش به همین دلیل است که می‌گوید: «در مورد «دونده» اصلا شک داشتم که آیا بیننده را جذب خواهد کرد یا نه. اما مطمئن هستم که «دونده» دست کم پنج نفر را فیلمساز خواهد کرد و دنبال این کار خواهند آمد.» یکی از ویژگی‌های اصلی این فیلم تدوین آن است و حضور بهرام بیضایی به عنوان تدوین‌گر: «مونتاژ فیلم دونده حدود چهار ماه طول کشید تا ترکیب موردنظرم از آن تکه تکه‌ها به دست آید». به جز تدوین، نکته مهم دیگر ارجاعات سینمایی است که در این فیلم زیاد است. نشانه‌های سمبولیک که نادری زیربارشان نمی‌رود و می‌گوید هرچه نشانه دیدید به مفهوم سمبولیک نبوده. او از مجموع نشانه‌های فیلم «دونده»، از جلد مجله‌ها تا فانتا و کفش و غیره می‌گوید:«من دوست داشتم فیلم‌ها و فیلمسازان موردعلاقه‌ام را به نوعی در این فیلم بگنجانم. نه این‌که این‌ها مرا از خط اصلی فیلم دور کند؛ نحوه بیانش مهم است. من این‌ها را دوست دارم؛ نحوه بیانش مهم است. گور پدر زمان و مکان در فیلم!»
دونده که با حضور مجموعی از چهره‌های شناخته نشده ساخته شده. تنها یک بازیگر (عباس ناظری در نقش سمسار) دارد که تماشاگر می‌شناسدش. نادری حضور این یک نفر که برخلاف بقیه در قاب قرار گرفته را نتیجه زحمات او و بحران خودش می‌داند: «من تا آخرین شب فیلمبرداری، در این مورد تردید داشتم، اما به دلیل تشویق و کمک‌هایی که این شخص در روزهای بحرانی کارم در «تنگسیر» به من کرد و روحیه داد، به عنوان قدردانی، از او در این فیلم استفاده کردم.»
یکی از جذابیت‌های «دونده» سکانس دویدن امیرو کنار هواپیماست. او این سکانس را این‌طور توصیف می‌کند: «امیرو با سرعت الفبا را تا آخر می‌گوید؛ چیزی در حدود ۵/۵ ثانیه.ما برای رسیدن به این سرعت، در طول فیلمبرداری فقط چهار ماه این را تمرین کردیم. امیرو حتی یک لحظه هم از هواپیما جلو می‌افتد.»

ساخت ایران
فیلم محبوب فیلمساز نیست. شاید نه آن‌قدر که «تنگسیر» را دوست ندارد: اما از حرف‌هایش مشخص است که این فیلم را اصلا دوست ندارد. «این فیلم بعد از یک مرحله به خاطر شرایط ساخت اختیارش از دست من خارج شد و من بیش از یک بار آن را ندیدم».

جستجو

در دو نسخه یک و دو ساخته می‌شود با هزینه‌ای کم، سیاه و سفید و برای تلویزیون. در هر دو فیلم امپرسیونیسم و نمایش موفقی دارد. نادری جستجو را نشانه «فائق آمدن بر تردیدها و به قطع و یقین رسیدن» می‌داند. جستجو تلاش موفق‌‎تری برای رسیدن به امپرسیونیسم و حذف کلام از فیلم است که افکت صحنه با تأثیر از آلن رنه جایگزینش شد. ادعای فیلمساز است پس از تجربه «انتظار» و «مرثیه»: «جستجو هم یک طرح بود. یک طرح درباره گمشدگان انقلاب؛ بدون آن‌که فیلمنامه مدون و دقیقی داشته باشم.»

مرثیه
بنا به گفته فیلمساز داستان «انتری که لوطیش مرده بود» از صادق چوبک تاثیرش را بر فیلم گذاشت.

شماره۶۷۸

نسخه الکترونیکی را از آدرس زیر تهیه کنید

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

 

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟