تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۰۱ - ۲۰:۰۶ | کد خبر : 8674

خنده‌ام می‌گیرد

به مناسبت ۹۵ سالگی «قصر» فرانتس کافکا «قصر» هم مشابه بیشتر نوشته‌های بلند کافکا ناتمام مانده است و اگر ماکس برود، دوست کافکا، به وصیت او عمل کرده بود و دست‌نوشته رمان را سوزانده بود، امکان خواندن آن را نداشتیم. بااین‌حال، رمان نسبت به «محاکمه» سامان‌یافته‌تر است. ترتیب فصل‌ها قطعی‌تر است و به نظر می‌رسد […]

به مناسبت ۹۵ سالگی «قصر» فرانتس کافکا

«قصر» هم مشابه بیشتر نوشته‌های بلند کافکا ناتمام مانده است و اگر ماکس برود، دوست کافکا، به وصیت او عمل کرده بود و دست‌نوشته رمان را سوزانده بود، امکان خواندن آن را نداشتیم. بااین‌حال، رمان نسبت به «محاکمه» سامان‌یافته‌تر است. ترتیب فصل‌ها قطعی‌تر است و به نظر می‌رسد کافکا نیت داشته آن را جایی در همین حدود فعلی تمام کند. نکته غریب این است که رمان حین گفت‌وگوی شخصیت اصلی با شخصیتی تمام می‌شود که تازه به جهان داستان وارد شده است.

کا. مساح جوان وارد دهکده‌ای می‌شود و اعلام می‌کند کلام، پیشکار قصر دهکده، او را به عنوان مساح استخدام کرده است. اهالی به کا. می‌گویند که ورود به قصر ناممکن است و امکان ندارد کسی او را استخدام کرده باشد. کا. نمی‌پذیرد. در دهکده می‌ماند، با فریدا، دوست‌دختر کلام، وارد رابطه می‌شود و تلاشی بی‌سرانجام برای رفتن به قصر را آغاز می‌کند. از این نظر سازوکار و مراتب ورود به قصر بی‌شباهت به ساختار قانون در رمان «محاکمه» نیست.

کل رمان قصر در شش روز، یا اگر توضیحات ماکس برود را بپذیریم، هفت روز اتفاق می‌افتد. همین شباهت زمانی به ایام هفته و مدت زمان آفرینش در کتاب مقدس باعث شد ورود به قصر نوعی تمثیل الهیاتی از ورود به ملکوت آسمان‌ها، یا چیزهایی از این دست تلقی شود. عده‌ای این سازوکار را نوعی کنایه به بروکراسی تلقی می‌کنند. عده‌ای از آن خوانشی طبقاتی- مارکسیستی به دست می‌دهند. برای عده‌ای این بازنمودی از بحران روابط کافکا با پدرش بود، به‌خصوص که کا. به احتمال قوی نمادی برای خود کافکاست. به‌هرحال، ظاهرا مثل بیشتر نوشته‌های کافکا او خودش نوشته‌اش را طنزآلود و حاوی مقدار معتنابهی مسخره‌بازی تلقی می‌کرد.

تمهید اصلی رمان در توصیف مکان‌ها و اتفاقات استفاده از مکان‌پریشی است. در یکی از معروف‌ترین صحنه‌ها کا. مدتی طولانی به سمت قصر حرکت می‌کند تا بالاخره می‌فهمد در حال چرخیدن دور آن است و در آخر انگار کمی هم از آن دور شده است.

معروف‎ترین اقتباس از رمان، نسخه تلویزیونی دو ساعته میشاییل هانکه است که تا حدود زیادی موفق به تصویر کردن مکان‌پریشی خاص کافکا شده است. بااین‌حال، این فیلم هم مثل بیشتر اقتباس‌ها از نوشته‌های کافکا نظر مثبت منتقدان را به دست نیاورد.

از میان ترجمه‌های فارسی ترجمه علی‌اصغر حداد بی‌تردید مناسب‌ترین انتخاب است. ترجمه از زبان آلمانی، سادگی و روانی ترجمه و البته ترجمه کامل فصل‌های ناتمام و حذف‌شده برتری‌های نسخه اوست. بااین‌حال، ترجمه امیرجلال‌الدین اعلم هم به خاطر توفیق در انتقال فضای گرفته داستان خواندنی است.

چلچراغ ۸۲۱

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟