پرده اول: هفته گذشته پاپ فرانسیس مبلغ اهدایی رییسجمهور آرژانتین را که قرار بوده صرف آموزش شود، به خاطر یک باور خرافی رد کرد. ظاهرا قضیه از این قرار بوده که مجموع رقم اهدایی این رییسجمهور دستودلباز ۱۶ میلیون و ۶۶۶ هزار پزو معادل ۱.۲ میلیون دلار بوده و از آنجا که جناب پاپ اعتقاد داشته این رقم شوم و شیطانی است و استفاده از آن حتی برای مصارف آموزشی شگون ندارد، آن را یکجا به همراه یادداشتی پس فرستاده است؛ یادداشتی که در آن خیلی رک و روراست از زبان پاپ نوشته شده: “من ۶۶۶ را دوست ندارم.” نه یک جمله بیشتر و نه یک جمله کمتر. حالا مشخص نیست رییسجمهور آرژانتین در زمان اهدا شیطنت کرده یا پاپ به خاطر مسایل پشت پرده خواسته لج و لجبازی کند؛ چیزی که مسلم است هدیهای است که بازنشده، پس فرستاده شده است.
پرده دوم: حدود یک ماه پیش چاک پالانیوک نویسنده داستان فیلم مشهور “باشگاه مشتزنی” کمپین آنلاینی را به راه انداخت تا برای تولید یک فیلم با بودجه پایین بر اساس رمان مشهور خود به نام “لالایی” پول جمع کند. پالانیوک قرار است فیلمنامه فیلم را به صورت مشترک با اندی مینگوی کارگردان بنویسد. این نویسنده سرشناس برنامهریزی کرده بود که طی ۳۰ روز ۲۵۰ هزار دلار پول جمعآوری کند. در کمال ناباوری مردم از نقاط مختلف دنیا دست به دست هم دادند تا رویای این نویسنده محبوب و سرشناس تحقق پیدا کند. نتیجه خیرهکننده بود و مبلغ جمعآوری شده از پیشبینیهای این نویسنده نسبتا کمبضاعت هم فراتر رفت. ۵۱۸۶ نفر مبلغ ۴۰۵ هزار و ۱۸۹ دلار اهدا کردند تا شاید دوباره شاهد نمایش یک فیلم تاریخساز در سالنهای سینما باشند؛ به این امید که نوستالژی “باشگاه مشتزنی” یک بار دیگر برایشان زنده شود. اهداکنندگان به عنوان سرمایهگذاران فیلم میتوانند از طریق پیج پالانیوک در سایت کیکاستارتر و از طریق صفحات فیسبوک و اینستاگرام کارگردان به صورت لحظه به لحظه در جریان فرآیند ساخت فیلم محبوبشان قرار بگیرند.
پرده سوم: فرناز اسماعیلزاده قهرمان سنگنوردی برای شرکت در مسابقات جهانی ۲۰۱۶ درخواست کمک مالی داده است. این بانوی ایرانی پیش از این هم بارها اعلام کرده بود که هیچ شخص یا ارگانی از او برای شرکت در مسابقات جهانی حمایت نمیکند و هیچ اسپانسری ندارد؛ در نتیجه پول جایزه مسابقات را صرف هزینه خرید بلیط برای شرکت در مسابقات بعدی میکند.
***
فرهنگ مشارکت در امور خیریه سخت محتاج مدرنسازی است؛ محتاج اینکه چارچوبهای بسته ذهنی شکسته شود و قواعد سنتی خیرخواهی به هم بریزد؛ قواعدی که از فرط کهنگی گاه به خرافه تنه میزند. همه جای دنیا به لطف فضای مجازی، سایتهایی برای جمعآوری کمکهای مردمی برای حمایت از ایدههای خلاقانه یا مشارکت در فرهنگ و هنر و ورزش ملی وجود دارد؛ در ایران اما اوج اقدامات خیرخواهانه ما در فضای مجازی به جمعآوری امضا و برگزاری کمپینهای اجتماعی خلاصه میشود. چه میشد اگر در ایران هم سایت قابل اعتماد و اعتنایی مثل کیک استارتر وجود داشت و اعضای جامعه فرهنگ و هنر و ورزش که دایما از محدودیتهای مالی در عذابند، میتوانستند به واسطه آن از حمایتهای مالی طرفدارانشان بهرهمند شوند؟ مثلا فیلم بعدی فیلمسازان مستقل و بااستعدادی مثل شهرام مکری با بودجه مردمی ساخته میشد. آنوقت شاید درو کردن جوایز جهانی برای طرفداران این سینماگر لذت دوچندانی داشت. اصلا نفس اینکه یک آدم عادی، یک طرفدار، بتواند به بخشی از فرآیند انعقاد یک رویداد هنری یا حتی ورزشی تبدیل شود، خودش مهیج و حیرتانگیز است. این شاید همان نگاهی است که در میان طرفداران دوآتشه نویسنده “باشگاه مشتزنی” وجود دارد و در ما هنوز نه. چند نفر از ما حاضر میشویم برای ساخته شدن فیلم بعدی عباس کیارستمی سرمایهگذاری کنیم؟ هرچقدر هم که تعدادمان زیاد باشد بعید است که ظرف یک ماه فقط از طریق یک وبسایت، مبلغی حدود دو برابر سرمایه لازم برای ساخت این فیلم جمعآوری شود. کار خیر هم این روزها خلاقیت میخواهد، کافی است کمی عمیقتر به دور و برمان نگاه کنیم.
.
مریم عربی
خوب و آموزنده …. ممنون از نویسنده و سایت خوبتون …