گفتوگویی متفاوت با وزیر آموزش و پرورش چند روز پیش از وزیرشدنش!
قبل از تغییر و تحولات اخیر در دولت به بهانه روز دانشآموز به سراغ دکتر فخرالدین دانش آشتیانی، مدیر مدارس مفید رفتیم. کسی که پیش از وزارت، تجربه مدیریتی در وزارت علوم و آموزش و پرورش را داشته و شدیدا از سیستم آموزشی انتقاد دارد. کسی که به دولت فعلی نمره بالایی نمیدهد، ولی کمی هم دلش برای روحانی میسوزد! قبل از اینکه بهعنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شود، این مصاحبه را انجام دادیم و مزیت این گفتوگو این است که قولهایی از او گرفتیم که الان به درد میخورد. زیاد اهل شوخی نیست، ولی ما چون کارمان را بلد بودیم، تا توانستیم با او شوخی کردیم.
همایون حسینیان
آقای دکتر فرض میکنیم که شما در رأس نظام آموزشی قرار بگیرید، آیا با این نگرشی که دارید، سیستم را تغییر خواهید داد؟ یا اینکه نه، کار شما نیست!
ما در تعاملاتی که با دنیای بیرون داریم، ناچارا باید به این سمت برویم. مثلا عملکرد جوانهای ما در مسائل سیاسی یا مثلا در انتخابات و… اینها از طریق فضاهای عمومی قبلا این مهارتها را کسب کردهاند. دانشآموز الان با دانشآموز ۲۰ سال قبل متفاوت است، بنابراین خود به خود کشیده میشویم به این سمت. اما اگر با برنامهریزی وارد این قضیه نشویم، خب عقبافتادگی ما در این قضیه بیشتر خواهد شد.
اما جواب من را ندادید. در مورد خودتان پرسیدم؟
بله. یقینا، این را میخواهم بگویم که هم ناچارا باید این کار را بکنیم و هم اینکه بعد از این همه سال فعالیت و سابقه و تجربه به این نتیجه رسیدم که مشکل اصلی کشور ما این مسائل است. برای مثال در مورد ترافیک، خودتان دیدید که ما چقدر در جامعه تلاش داریم از همدیگر جلو بزنیم. اطلاعات خودمان را به بقیه نمیدیم، اما در دنیا اینطور نیست. این برمیگردد به سیستم آموزشی. این روال اشتباه است که دانشآموزان با هم رقابت کنند. حتی اولیا میگویند فرزند من از دیگری بهتر است. اینها فرهنگهای غلط است. اگر ما دانشآموز را جوری تربیت کنیم و به این باور برسانیمش که تو با به اشتراکگذاری اطلاعاتت است که رشد میکنی، نه با مخفی کردن آنها، آن وقت درست عمل کردیم. این یک پروسه یکی، دو ساله نیست. اما خب باید به این سمت برویم. من بعد از مطالعه بر روی سیستمهای اروپایی و آمریکایی و… سعی کردم در مدارس مفید این ایدهها را پیاده کنم. برای مثال در دوره دبستان این مدل آموزشی را شروع کردیم. برنامه راهبردی داشتیم. و میبینیم که چقدر مشکل است، اما حتما باید این کار پیادهسازی شود.
خب حالا شما اراده میکنید، سمتی هم دارید، اگر مثلا یک دولت پاکدستی مثل دولت قبل هم بالای سرتان بود! خب بعد برای ایجاد این سیستم دچار مشکل میشوید. میخواهم ببینم چقدر پای باور و هدفتان میایستید؟
ببینید وقتی آدم کاری را قبول میکند، بر اساس اصولش عمل میکند. یعنی ما الان در سن و سالی نیستیم که دنبال مقامی باشیم و بخواهیم از ترس از دست دادنش کار را انجام ندهیم. آدم بر مبنای وظیفهاش باید عمل کند. وقتی اعتقادش این است که باید یک مسیری را برود، باید انجام بدهد، حالا امکان دارد تو مقطعی هم بگویند که نمیخواهند برایشان کار کند.
چرا چهار، پنج نفر جمع نمیشوند و این را مدون نمیکنند تا به دولت ارائه کنند؟ الان نظام تحصیلی عوض شده، اما یکی از معلمها میگفت تنها فرقی که کرده است، این است که من قبلا معلم راهنمایی بودم، الان معلم دبستانم. من فقط با خانومم مشکل پیدا کردم، چون خانومم میگوید من با تو ازدواج کردم معلم راهنمایی بودی، حالا دبستان. یعنی این تغییر سیستم به تنهایی چیزی را حل نمیکند.
چند مسئله وجود دارد. تحول در نظام آموزش و پرورش یک مسئله بینشی و نگرشی است. لازمهاش این است که ما به این نتیجه برسیم. گاهی ما میگوییم در یک سیستم باید چرخهای اقتصادی بگردد روابط خارجی ما برقرار باشد و بعد وضع اقتصادی کشور خوب میشود و ما میتوانیم پولی به آموزش و پرورش بدهیم که حقوق معلمان را بدهد و سیستم را جلو ببرد. چه در آموزش و پرورش و چه در دانشگاه. اما گاهی هم میگوییم شما این همه توجهی که برای چرخههای اقتصادی میکنید، باید به نظام آموزشی هم انجام بدهید. و در کل به این بستگی دارد که ما این را یک مجموعه خدماتی بدانیم یا مجموعه سرمایهگذاری!
یا یه رفع تکلیف؟!
بله. مثلا رفع تکلیف که فعلا کاری کردیم. اعتقاد دارم که سیاستگذاریها باید بررسی بشود، وقتی که نگاه سرمایهای به نظام آموزشی پیدا کردیم و فهمیدیم که درنهایت میتوانیم فارغالتحصیل خلاق و کارآفرینی داشته باشیم که خود میتواند صد شغل ایجاد کند. اما اگر یک نظام خدماتی باشد، میگوییم فارغالتحصیلی تربیت کنیم که جایی استخدام شود. این دو بینش متفاوت است. خب وقتی ما دومی را در نظر بگیریم برای کارآفرینی کمتر فکر میکنیم. تنها معضل ما این است تا آخر ماه حقوق معلم را بدهیم این نگاه هیچوقت ما را به این فکر وا نمیدارد که اینجا مسئله زیربنایی مطرح است. من همیشه میگم که مدرسه زیرساخت توسعه است. اگر به این نگاه کنیم، آنوقت همه حواسها مثلا به جای صنعت خودرو به سمت مدرسه و نظام آموزش منعطف خواهد شد.
جالب است در همه کشورها این مسئله حل شده، اما برای ما آرمانی محسوب میشود. چرا هر وزیری که میآید، تغییراتی در نظام آموزشی میدهد؟
واقعیت همان چیزی است که من گفتم. بحث در این است که هر کسی طرحهایی میآورد و بحث میکنند و مشورت میکنند و سعی در اصلاح دارند، اما ما در آموزش و پرورش نیاز به تحول داریم، نه یک اصلاح ساده. این کار یک فرد نیست، بلکه کل حاکمیت و کل نظام باید ورود کند. در واقع تفکر جمعی باید همت کند و هیئت دولت و رئیس جمهور هم درگیر این مسئله میشوند.
شما بعد از انقلاب چه نمرهای به نظام آموزشی کشور تا الان میدهید؟
سوال سختی است. (خنده) ببینید، خب مقاطع مختلفی داشته. من اعتقادم این است که در مقطعی که آقای دکتر نجفی وزیر آموزش و پرورش بود یا آقای مرحوم علاقهمندان در قسمت برنامهریزی درسی بود، با همین تفکر، کارهای خوبی در آموزش و پرورش انجام شد که میتوانست ادامه پیدا کند.
ولی طفره رفتید. نمره کلی؟ برآیند کلی؟
خب آخر فرق میکند.
پس بیایید یک جمعبندی داشته باشیم. ما قبلا از یک تا ۲۰ داشتیم. الان یکی آفرین است. یکی بد نبود گلم. یکی بیشتر کار کنید. یکی عالی. و یکی زیاد خوب نبود.
من قصد طفره رفتن ندارم. اما اگر بخواهیم ارزیابی بکنیم، خب چون ما خودمان در آن موقعیت قرار نگرفتیم، نمیدونیم ابزارهای موجود چی بود.
من منظورم شخص نیست. کلی میگویم. چه سیستم. چه امکانات چه شرایط و… برای مثال ما جنگ داشتیم. تحریم داشتیم. اینها همه تاثیرگذارند بر روی عدم پیشرفت نظام آموزشی. بحث شخص نیست بحث کل این سیستم است.
من نمره بالایی نمیتوانم بدهم.
خب پس یعنی کدام؟
همان «بیشتر کار کنید!»
خب آقای دکتر یک مقدار مطلب را خصوصیتر کنیم. اول اینکه کتانژانت زاویه ۳۰ درجه کجای زندگی به درد شما خورد؟
ببینید خب حالا که گفتید. اتفاقا در خیلی مراحل کاری کتانزانت زاویه ۳۰ درجه به درد ما خورده وقتی میخواهیم زمینی را اختیار کنیم، جهتهای شمال و جنوب را که بخواهیم بگیریم، از کتانژانت استفاده میشود.
خب شما از معدود کسانی هستید که با کتانژانت سروکار دارید. من خودم رشتهم الکترونیک بود. مثلا ما تبدیلات لاپلاس و تبدیل زد خواندیم، اما هیچکدام تو زندگی ما استفاده نشد.
اتفاقا اشاره خوبی کردید. من اینگونه جواب میدهم. یکی از مولفههای سیستم آموزشی، اصطلاحا میگویم به این سمت میرود که میبینیم علوم را خیلی نمیتوانیم تفکیک کنیم. فیزیک، شیمی، ادبیات، هنر و… وقتی سیستم تفکیکی به این شکل داشته باشید، مثلا نمیدانید در ریاضی چرا یک فرمول محض را میخوانید. برای اینکه ما در سیستم آموزشی نگفتیم که نیاز ما در زندگی مثلا به ریاضی کجا هست؟ کجا باید از ریاضی استفاده کنیم؟ مثلا کجا از قانون اهرمها، حرارت یا نور استفاده میکنیم؟ مدل یادگیری زمان تحصیل ما بر مبنای حافظهمداری و اینها بوده. مثلا دانشآموزی ممکن است بپرسد: آقا این قانون آیینهها کجا به درد ما میخورد؟ و معلم پاسخ میدهد: اگر این قانونها را یاد نگیری، در امتحان رفوزه میشوی و مردود میشوی و از عمر خودت یک سال عقب میمانی.
در اینجاست که دانشآموز متوجه میشود که آیینهها چقدر مفیدند!
بله. این مدل بحثها وقتی ما میگوییم دانشآموزی باید تربیت کنیم که چرایی را در کلاس بپذیرد و هرچه به او میگوییم، بگوید خب این به چه درد میخورد، خب معلم هم باید همین سوال را بکند. در نظامهای آموزشی بهخصوصی در مقاطع پایینتر اصطلاحا میگوییم سیستم آموزشی تلفیقی وجود دارد. سیستم آموزشی تلفیقی به این معناست که ما یک پروژهای را تعریف میکنیم. پروژهای که تولید دارد، حالا برای اینکه این پروژه را انجام دهیم در داخل آن فیزیک و حرفه و فن و علوم اجتماعی و ریاضی و… وجود دارد. آنجاست که فرد کاربرد هر درس را میبیند. بنابراین سمت و سوی نظامهای آموزشی به سمت کاربردی کردن میرود. اول در دانشآموز نیاز است که باید وجود داشته باشد.
بله و در علمهای مختلف هم جلو میرود.
بله. ما در این مدل میگوییم آموزشهای کاربردی و تلفیقی. تفکیک علوم نداریم. این موقع است که کتانژانت ۳۰ درجه و انتگرال و دیفرانسیل و… استفاده میشود. دانشآموز هم با علم به اینکه من اگر معادلهای را حل کنم میتوانم مسئلهای را حل کنم. به جای اینکه ما چیزی را در ذهن بچهها کنیم، اجازه دهیم، آنها به این مسئله برسند.
آقای دکتر امکانش هست در زیرزمین خانهای جوانی بتواند انرژی هستهای تولید کند؟
والا نمیدانم. باید از نخبگان این زمینه بپرسیم.
(با توجه به اینکه شما فرمودید فرد باید در زمینههای مختلف نخبه باشد، من در این کشور فقط یک نفر را میشناسم که در آن دوره هشت ساله در همه زمینهها اظهارنظر کرده!) آقای دانش! در مورد آموزش با شلنگ و خودکار لای انگشت و… شما چقدر اعتقاد دارید که موثر میتواند باشد؟
والا اینها سیستمهای قدیم بوده.
اما هنوز بعضی جاها دیده میشود.
بله. همین را میگویم. بعضیها توی نظامهای آموزشی هنوز فکر میکنند با مداد لای انگشت گذاشتن بچه وادار به درس خواندن میشود. مثل همان سیستم حافظهمداری. یا مثلا پدر و مادر میگویند بچه را تنبیه میکنم تا درس بخواند. در لول بالاتر هم میگویند رقابت ایجاد کنیم. که این هم اشتباه است. اینها فرهنگی است که بعدا فرد میگوید من باید سر کسی کلاه بذارم تا خودم بروم بالا.
خب حالا جایگزین این روشها چیست؟
بحث من بر این است که محیط آموزشی باید با نشاط باشد. اولا در قدیم سعی میکردند یک دیسیپلین را در مدرسه به وجود بیاورند که همه بترسند. برای مثال یک ناظم را بگذاریم آنجا. من خودم پنجم دبستان بودم در یکی از مدارس تهران. من درسم خوب بود. یک مبصر داشتیم که این چندساله بود. (معمولا در صف معلمها یکی از شلوغها را میگذاشتند مبصر). سر صف صبحگاه مبصر که با من خوب نبود، رفت و به ناظم گفت که آقا این شلوغ کرده و ناظم با ترکه انار هفت هشت تا کف دست من زد و من شروع به گریه کردم. اما واقعیت این است که با این شیوهها ما نمیتوانیم بچهها را درسخوان کنیم.
خب جایگزین این شیوهها چیست؟
جایگزین اینها… درواقع ما باید انگیزههای درونی را درون بچهها تقویت کنیم. به جای انگیزههای بیرونی. انگیزه درونی، مثلا اینکه بچه همین موبایلی را که با آن بازی میکند، بداند پشتش چیست و علم آن را بیاموزد. از روی نیاز از روی کاربرد اگر پیش برویم، درست است این برمیگردد به طرح درسی که معلم در کلاس دارد.
یعنی شما میگویید به جای سیستم تنبیهی باید سیستم تشویقی باشد. انگیزه ایجاد کنیم؟
درونی، تشویقهای درونی. انگیزههای درونی. انسان طبیعتا علاقهمند به رشد است. فطرت انسان بر این قرار داده شده. اعتقاد من این است که اگر دانشآموز مطلبی را خودش تحقیق کرده باشد و به نتیجه رسیده باشد، از هر چیزی باارزشتر است، چون کشف کرده.
خب این حرفها شعار نیست آقای دکتر؟ شما این بچهها را میتوانید از فضای مجازی به سمت دیگری سوق بدهید؟
اتفاقا میتوانیم از همان فضای مجازی هم بهعنوان یک ابزار استفاده کنیم. مثلا میشود به بچهها بگویم یک مطلب را در همین فضا از هم یاد بگیرند. مثلا ما در مقطع دبستان میگوییم مطابق علاقه بچهها آموزش را به همان سمت و سو ببریم.
در مورد تلطیف فضا صحبت شد و علاقهمندیتان به ادبیات، بیشتر به چه شعرها و شاعرانی علاقه دارید؟
ببینید، مثلا در مورد همین امور آموزشی من شعر مدرسه عشق مجتبی کاشانی را خیلی دوست دارم و وقتی شعرش را میخوانید، متوجه میشوید که او فقط یک شاعر نبوده و به مسائل آموزشی هم اشراف داشته. من بارها در مدارس این شعر را مثال زدم و در موردش صحبت کردم که ایشان یک مدل آموزشی را ارائه داده است.
چه بیتهایی تو ذهنتان است؟
شعرهایی که بیشتر تو کودکیمان بوده و آنهایی را که گاهی با بچههای فامیل و خانواده مشاعره میکنیم. مثل میازار موری که دانهکش است. یا شعر معروف فردوسی: توانا بود هر که دانا بود. اینها شعرهایی که ملکه ذهن آدم میشود و در زندگی از آن استفاده میشود.
الان دو مثالی هم که زدید، یکیاش در مورد کار است، یکیاش در مورد دانش!
بله (خنده) برای من گاهی شعر مادر پروین اعتصامی در ذهنم تداعی میشود. به هر حال میبینم که مفاهیمی را که یک ربع زمان میبرد، برای کسی تعریف کنی با یه بیت شعر میشود آن را جا انداخت و چون لطیفه خیلی بهتر میشود، منظور خودمان را تفهیم کنیم. گاهی من صحبتهای بعضی از اساتید را که در مورد مولانا حرف میزند نگاه میکنم، خیلی علاقهمند میشوم. میبینم که مولانا چقدر قدرت تفکر بالایی داشته. و مطالب فلسفی و عرفانی را تو قالب شعر خوب بیان میکند. از این بابت غبطه میخورم که چرا دیر شعر را شروع کردم.
ما در سیستمهای ریاضی و فیزیک و شیمی و درواقع مکانیکی آموزش دیدیم و کمتر دروس ادبیات برایمان جلوه داشته. الان ما با اولیا در ارتباط هستیم هیچ کدامشان نمیآید بگوید چرا ادبیات بچهام ضعیف است، همه نگران ریاضی و شیمی و اینگونه درسها هستند و نمیدانند که اینها یک پک کاملی هست و اینها با هم معنی پیدا میکنند. درست است امکان داره در کنکور زیاد موثر نباشد، ولی در زندگی خیلی موثر است.
پس اینکه میگویند ادب مرد به ز دولت اوست را قبول دارید؟
بله.
شما فکر میکنید چقدر جامعه نیازمند خنده است و چقدر خنده در زندگی تاثیرگذار است؟
شادمانی بسیار بسیار موثر است. یکی از مواردی که احساس میکنم در جامعه ما کم به آن بها داده شده، تفریح و خنده و اینهاست. هم از نظر بحثهای روانشناسی مهم است که میگویند خنده را باشید، چون همین خندیدن به شما انرژی مثبت میدهد در کارها و نبود خنده باعث ایجاد یأس و ناامیدی میشود. حتی در تعامل افراد موثر است. همین که در ابتدای صحبت یک مزاحی بکنید، خیلی در تفاهم و تعامل جلو خواهید افتاد.
خودتان در کارهایتان چقدر توانستید از خنده استفاده کنید؟
واقعیتش این است که نه خیلی اخمو هستم و نه خیلی خندهرو و نتوانستم از این خنده بهره ببرم، ولی سعی میکنم بیشتر به آن بپردازم با توجه به اینکه دینمان هم سفارش به خوشرویی میکند. تو روالهای تربیتی خیلی تاثیرگذار است.
یعنی شما حاضر هستید یک تعداد طنزپرداز بیایند و در مجموعهتان به شما در این زمینه کمک کنند؟
بله، حتما.
یعنی اگر تو سطح بالاتر تصمیم بگیری آموزشی هم باشید، این کار را حاضران در مدارس انجام بدهند؟
بله بله.
پس این قول را از الان از شما میگیریم. شما در خانه خوشرو هستید؟
ما در خونه خیلی با هم روابط خوبی داریم و این از قدیم بوده، ولی چیزیو که بچهها گله میکنند، این است که به خاطر کارهای اجرایی کمتر به خانه میرسیدم و اعتقاد دارند دوران خوش زمانی بود که مسئولیتی نداشتم.
تو کارهای خانه هم کمک میکنید؛ مثل ظرف شستن؟
بله. اتفاقا در روال تربیتیمان هم همین بحث را دنبال میکنیم که آدم باید یک مسئله اشتراکی داشته باشد و در هر زمینهای به دیگری کمک کند. بله گاهی ظرف شستم، ولی تا حالا غذا درست نکردم.
واقعا هم آشپزی یک نوع هنر است. خاطره خندهدار در زندگیتان چی بوده؟
خاطرات زیادی داشتم. یکی از مواردش در کلاس درس بوده. من همیشه در کلاس آدم فعالی بودم. آن موقع کلاس درس ما یک تخته داشت که با پاککن باید نوشتههای گچی را پاک میکردیم. من اول که میآمدم کلاس، میرفتم و تخته را پاک میکردم. یک بار بچهها آن قسمت ابری تختهپاککن را برداشتند و من سریع اومدم کلاس آن کشیدم روی تخته و بچهها هم زدند زیر خنده. یک دفعه دیگر هم این بود که چون دقایق آخر کلاس خستهکننده میشد، گاهی زودتر به معلم میگفتیم که نزدیک زنگ است. یک روز یکی از دانشآموزان که الان تو وزارت امور خارجه کارشناس است، گفت: آقای دانش زنگ خورده! من بهش گفتم: خب من که صدایی نشنیدم. آن هم گفت: آخر برق رفته! بعد من چراغ را نشان دادم و گفتم خب این لامپ که روشن است. او هم گفت: این لامپش خرابه!
شما گفتید درستان خوب بوده. میتوانید صادقانه بگویید که تا حالا تقلب کردید به کسی برسانید؟
صادقانه بگویم نه.
پس اینکه میگویند ای که دستت میرسد کاری بکن، شما چرا نکردین؟
من توی روالهای آموزشی بنا به اعتقادی که داشتم، برایم بیشتر بحث یادگیری مهم بوده و چیزی هم نمیدانستم، ترجیح میدادم نمره نگیرم.
پس برخلاف آنچه که گفتید، به تیم وورک اعتقادی ندارید؟
آخر اینکه تیم وورک نیست. (خنده)
به فضای مجازی چقدر اعتقاد دارید؟ و چقدر در این فضا هستید؟
ببینین… من زیاد فرصت نمیکنم، آن هم بهخاطر کار و مشغلهام است، ولی در حد نیاز از آن استفاده میکنم. درواقع اطلاعات میگیرم، ولی اینکه خودم پستی یا نوشتهای بگذارم، کم پیش میآید.
پس در جریان هستید؟
بله، خودم در بعضی از گروههای آموزشی عضوم و تا حدی که بدانم در این فضاها چی میگذرد، حضور دارم. از سایتهای علمی استفاده میکنم، حتی گروهی برای معلمان و اولیا وجود دارد که در آن عضو هستم.
چقدر این فضاها دارای اهمیت هستند؟
خیلی. برای ما که خیلی مفید بوده. اطلاعرسانی ما را سریع کرده و از این طرف بازخوردها خیلی سریع دیده میشود. در یکی از سمینارهای آی تی در آتن بود که بحث فیلترینگ مطرح شد. یکی گفت که جلوی هوا را نمیشود گرفت و درست هم میگفت. توی روالهای تربیتی هم اگر یک محیط بستهای به وجود بیاورید تا یه زمانی امکانپذیر است، باید سعی کرد تعامل با محیط داشت و پیشگیری کرد. یعنی بچهها را در همین محیط مجازی مشغول بکنیم، اما تو مسیر صحیح این خیلی بهتر جواب میدهد تا سیستمهای منع.
نظرتان در مورد موسیقی و تاثیرش بر جوان چیست؟
اعتقاد دارم که موسیقی میتواند در مفرح کردن زندگی همه افراد تاثیرگذار باشد. موسیقی میتواند آموزش داشته باشد و مدلی است که میتواند روح را تلطیف کند و اعتقاد دارم که یادگیری موسیقی به بچهها نظم فکری خوبی میدهد. ما مواردی داریم که خانوادهها به ما میگویند بچههایمان میروند سراغ موسیقی مبتذل، من به آنها میگویم باید بتوانیم بچهها را به سمت خوبش سوق بدهیم و اگر آنها را به سمت موسیقی اصیل هدایت کنیم، ممکن است که به آقای شجریان علاقهمند بشوند و از این طریق به شعرهای خوب و سالم را بیاورند و آنها را یاد بگیرند و درنهایت در زندگیشان تاثیرگذار باشد.
یک سوال متفاوت: اگر دولت قبل را بخواهید به یک میوه تشبیه کنید، چه میوهای را انتخاب میکنید؟
آلو! البته آلو میوه خوبیهها!
بله، ولی کمی ترشه!… میزان موفقیت دولت آقای روحانی را به نسبت وعدههایشان چقدر میبینید؟
من مجموعا دولت را موفق دیدم، اگرچه انتقاداتی بهش هست، ولی در مجموع و با توجه به شرایط و اینکه ببینیم چه تحویل گرفته تا الان بسیار زحمت کشیدند و به نظرم خوب عمل کردند و این به این معنا نیست که نمیتوانستند بهتر عمل کنند. الان در تعاملات خارجی خیلی وضع خوب شده در دولت قبلی تمام درها به روی ما بسته بود.
البته دو سه تا در باز بود، مثل جیبوتی و…
بله آنها باز بود، اما بزرگترین دستاورد دولت آقای روحانی این بود که برجام را به یک فرجامی برساند و همه جا این صحبت بود که اگر این تحریمها ادامه پیدا میکرد، معلوم نبود که برای مملکت چه اتفاقی میافتاد و این هنر بزرگی بود که توانستند با سربلندی مذاکره را به نتیجه برسانند. در زمینه اقتصادی هم خیلی عالی نبودند، اما تا حدود زیادی جلوی تورم را گرفتند، اگرچه تو وضع معیشتی مردم چیزی را نشان نداده، ولی اینها از نظر علم اقتصاد در درازمدت نتیجه میدهد.
ولی در زمینه فرهنگی کاری به آن صورت نشد، درست است؟
بله در زمینه فرهنگی و آموزشی نمره خوبی نمیتوانیم بدهیم.
ما یکسری مشکلات از قبل مانده داریم، مثل پولهایی که معلوم نیست کجا رفته، دکلهایی که گم شده، نفتکشی که خبری از آن نیست، زمینهایی که فروخته شده، اینها را باید فراموش کرد یا باید پیگیرش شد و کی باید پیگیرش باشد؟
ببینید اینها مواردی است که باید پیگیری بشود و فکر میکنم که دولت بیتفاوت نسبت به این مسئله نبوده. همین که الان نسبت به آن دوره خیلی از موارد را میدانی که نمیدانستی، نشان میدهد که دولت بررسی کرده که مسیرهای انحراف کجاها بوده، اما چرا اینها برنگشته، خب مربوطه به مسائل قضایی و دادگاههای ماست که تا چه اندازه نسبت به این مسئل حساساند. ضمن اینکه پروسهها طولانیاند و کلی مراحل دادرسی وجود دارد که باید روالش طی بشود و در بعضی از موارد هم شاید نخواهند سریع به آن رسیدگی کنند. اینها مسیرهایی است که در دست دولت نیست.
نظرتان در مورد این واژهسازیهای فرهنگستان که الان داره تو کتابهای درسی اعمال میشود، چیست؟
واقعیتش این است که من بهشخصه تخصصی تو این زمینه ندارم، ولی بهعنوان یک فرد این جامعه به نظرم اصل این حرکت خوب است، اما تبدیل بعضی از واژهها که تو فرهنگ ما جاافتاده، امکانپذیر نیست. بعد مجبور میشویم چند کلمه را کنار هم بگذاریم که نمیشود آن را در جامعه جا انداخت.
ممنون که با حوصله و خوشرویی به سوالهایمان جواب دادید.
شماره ۶۸۵
خرید نسخه الکترونیک