سینماتوگراف
نگاهی به فیلم «اِو/ خانه» اصغر یوسفینژاد، به مناسبت دریافت سیمرغ زرین بهترین فیلم در جشنواره جهانی فیلم فجر
شاهین شجری کهن
نخستین ساخته سینمایی اصغر یوسفینژاد، چنانکه در اغلب نوشتهها و نقدها هم اشاره شده، یک غافلگیری تمامعیار است. فیلمی ساده و بیادعا که در تمام دقایقش حتی یک بار هم از مسیر خارج نمیشود و با سادهترین مصالح موفق میشود عمیقترین احساسها را در مخاطب برانگیزد.
بدیهی است که چنین فیلمی، آن هم از یک کارگردان نورسیده، در هیاهوی فیلمهای بزرگتر و پرسروصداتر گم میشود و زیر سایه میماند، اما بیرون از فضای شلوغ و شتابزده جشنواره فیلم فجر خیلی راحتتر میتوان به بازبینی و کشف دوباره ارزشهای فیلم نشست. به همین دلیل است که حالا با گذشت چند ماه از پایان برگزاری جشنواره فیلم فجر، در بخش بینالملل این جشنواره فرصت به خودنمایی و جلوهگری «اِو/ خانه» میرسد.
فیلم داستان سادهای دارد و اساسا از بسط یک موقعیت ثابت در یک لوکیشن محوری (خانهای سنتی و معمولی) تشکیل میشود. برای پروراندن این ایده و موقعیت بنیادی، به جای آنکه از خردهداستانهای متعدد استفاده شود و دم به دقیقه شخصیتهای فرعی وارد و خارج شوند، کارگردان ترجیح داده همه بضاعت دراماتیکش را جلوی دوربین بیاورد و از همه ظرفیتهای این موقعیت اصلی استفاده کند. در نتیجه «اِو/ خانه» از لحاظ روایی به یک داستان متمرکز و شخصیتهایی در عرض یکدیگر متکی است، و نه شخصیتهای متعددی که میآیند و میروند. در اغلب قابهای فیلم شاهد حضور چند شخصیت هستیم که با چینشهای مختلفی قاب را اشغال کردهاند و هر یک به فراخور نقش و ارزش دراماتیک خود، تاثیری در انتقال حس صحنه دارند.
فیلم از لحاظ ساختار بصری و نوع دکوپاژ هم کمترین شباهتی به فیلمهای مشابه خودش ندارد. در اغلب فیلمهایی که داستانشان در فضای محدود یک خانه و با حضور چند شخصیت در قاب دوربین، اتفاق میافتد، از شیوه دوربین روی دست استفاده میشود و تکیه اصلی روی نمای متوسط و نمای دور است. نحوه قاببندی طوری است که در هر پلان، چندین شخصیت در گوشه و کنار قاب حاضرند و به همین دلیل فیلمبردارها از زوم کردن روی یک شخصیت خاص پرهیز دارند و درواقع دوربین در نمای متوسط برای خودش ول میگردد و صحنهها را ثبت میکند. اما در «اِو/ خانه» برخلاف این شیوه آسان و پرکاربرد، یوسفینژاد از نمای نزدیک استفاده کرده که تا حد دفرمه شدن اجزای صورت و بدن بازیگر اصلی پیش میرود و البته حاصلش این است که در بزنگاههای حسی و عاطفی، تاثیر سریعتر و عمیقتری روی تماشاگر میگذارد. فراموش نکنیم که ایده اصلی قصه، سوگواری یک خانواده سنتی برای پدر ازدسترفتهشان است و برای نشان دادن جزئیات حسی عزاداران و بازنمایی احساسات اعضای خانواده، بهترین شیوه همین نزدیک شدن به شخصیتها بود که بهدرستی انتخاب شده است. از سوی دیگر این احساسات فقط به سوگواری و اندوه منحصر نمیشود، بلکه شامل خشم و بیصبری و نفرت و ناامیدی هم میشود که انتقال هر یک از این حسها در نمای متوسط یا دور، بدون از دست رفتن بخشی از اثرگذاری صحنه، ناممکن است. درواقع کارگردان تصمیم سخت را گرفته و در تکتک نماهای فیلمش درگیر طراحی دکوپاژ و کنترل زیر و بالای پلانها شده، با این هدف که بتواند تاثیر حسی عمیقتری بر تماشاگرش بگذارد. و در این دوره که فیلم آسان ساختن و از زیر کار در رفتن به رویه رایج سینمای ایران تبدیل شده و کارگردانها پز میدهند که فلان فیلم را در کمتر از ۱۰ جلسه فیلمبرداری کردهاند و اصلا دکوپاژ نداشتهاند، این انتخاب اصغر یوسفینژاد جای تحسین دارد.
فیلم کلا به زبان ترکی است و تمام دیالوگها ترکی ادا میشوند، اما حتی با زیرنویس فارسی هم میتوان متوجه ارزشهای روایی داستان و مناسبات پیچیده شخصیتها شد. طبعا برای هموطنان آذریزبان و کسانی که زبان غنی ترکی را درک کنند، «اِو/ خانه» ظرفیتهای بیشتری برای لذت بردن و درک جزئیات فراهم میکند. دیالوگها سرشار از اصطلاحات عامیانه و ضربالمثلها و اشارات ادبی هستند و فقط کسی که در آذربایجان زندگی کرده باشد، میفهمد که چه هنری در طراحی و نگارش دیالوگها به کار برده شده است. اما این به معنای دور افتادن فیلم از تماشاگر غیرآذری نیست و اتفاقا امتیاز مهم فیلم در همین است که میتواند بیرون از دایره نفوذ زبان اصلیاش هم روی مخاطبانی که تمام جزئیات را متوجه نمیشود، اثر بگذارد و درگیرشان کند.
بازیهای فیلم به طرز عجیبی خوب و یکدست هستند و نقشهای اصلی به چهرههایی نسبتا ناآشنا (که فقط در اشل محلی تجربه کار داشتهاند) سپرده شده که انگار اساسا برای بازی در این نقشها ساخته شدهاند! محدثه حیرت در نقش اصلی زن، نهفقط بازی کامل و دقیقی ارائه داده، که خود را در قالب یک شمایل نویافته برای سینمای ایران مطرح کرده است. چهره و نوع بازی او قابلیت انتقال احساسات مختلف بدون متوسل شدن به اکتهای گلدرشت را دارد و ضمنا کیفیتی مرموز در سکوت و خویشتنداریاش پنهان است که میتواند ذهن مخاطب را درگیر کند. کارگردان با استفاده از همین قابلیتها، اصلیترین بازیگرش را خیلی خوب انتخاب کرده است. در مقابل او هم رامین ریاضی بازی اکتیو و برونگرایی دارد که مکمل وضعیت کلی صحنه و نقش شخصیتهای دیگر است. درمجموع یوسفینژاد توانسته یکدستی را در مجموعه بازیگرانش حفظ کند و اجازه ندهد توازن صحنه به قیمت درخشش یک بازیگر خاص به هم بخورد.
«اِو/ خانه» فیلم بیادعا و پرمایهای است که تمام انرژی و تمرکزش را صرف روایت بیدنگوفنگ قصهاش میکند. شاید با انتخاب نقطه فرودی بهتر و رساندن فیلم به یک پایانبندی جذابتر، میشد امتیازی بسیار بالاتر برای کارگردانش در نظر گرفت. ولی در شکل کنونی هم این فیلم در ردیف بهترین ساختههای اول سینمای ایران در دو دهه اخیر طبقهبندی میشود و طبیعتا انتظارها را برای فیلم بعدی یوسفینژاد بالا میبرد.