وقتی شبکههای اجتماعی بستر دروغپراکنی سیاستمداران میشود
مریم عربی
«فیسبوک شبیه یک زمین تنیس است. وظیفه ما این است که مطمئن شویم زمین آماده و صاف است، خطوط زمین بهدرستی کشیده شده و ارتفاع تور تنیس درست تنظیم شده. ولی راکت دستمان نمیگیریم و بازی نمیکنیم. اینکه بازیکنها چطور بازی میکنند، به خودشان مربوط است.»
این صحبتهای نیک کلگ از مدیران ارشد فیسبوک است؛ چهرهای که مثل باقی همتایانش در شرکتهای فعال در حوزه تکنولوژی سعی میکند وانمود کند هیچ دخالتی در امور سیاسی و کنترل رفتار سیاستمداران در شبکههای اجتماعی ندارد و هر اتفاقی در صفحههای شخصی این افراد بیفتد، به خودشان مربوط است. ولی واقعیت چیز دیگری است. حذف آگهیها و حتی حساب کاربری برخی از چهرههای سیاسی از شبکههای اجتماعی نشان میدهد این شرکتها چندان هم با کاربرانشان روراست نیستند.
سیلیکون ولی، حاکم تعیین میکند
مناظرههای سیاسی این روزها بهشدت تحت تاثیر قدرت سیلیکون ولی قرار گرفته و همه از این حرف میزنند که دولتها چطور باید با قدرت روزافزون این مهد تکنولوژی کنار بیایند. بسیاری از چهرههای سیاسی آمریکا از اینکه غولهایی مثل فیسبوک و گوگل به قدرتی بیش از دولتمردان این کشور دست پیدا کردهاند، نگراناند. به نظر میرسد منافع شرکتها از منافع عمومی پیشی گرفته و کنترل اوضاع سیاسی و اجتماعی بهکلی به دست غولهای فناوری افتاده. بعضی از نمایندگان کنگره آمریکا از توییتر درخواست کردهاند حساب کاربری دونالد ترامپ را به حالت تعلیق دربیاورد. در آمریکا حالا تقریبا همه بر این باورند که لااقل در طول زمان انتخابات، باید شکلی از نظارت بر فعالیتهای مجازی و کمپینهای اینترنتی نامزدها اتفاق بیفتد. چرا؟ چون شبکههای اجتماعی به سیاستمداران کمک میکنند بهتر دروغ بگویند.
در چنین اوضاعی چند ماه پیش، فیسبوک از یک سیاست جدید جسورانه خبر داد که بسیاری را متعجب کرد. مدیرعامل این شرکت اعلام کرد که فیسبوک قرار نیست اظهارات سیاستمداران را راستیآزمایی کند، یا حرفهایشان را سانسور کند. این رویکرد هم درباره تبلیغات سیاسی که بابت آنها هزینه پرداخته شده و هم در طول فصول انتخاباتی حفظ خواهد شد. این تصمیم فیسبوک بحث و جدلهای زیادی را به راه انداخته و اوضاع تبلیغات سیاسی آمریکا را بیحسابوکتابتر از همیشه کرده است. دونالد ترامپ که خود را برای رویارویی با دموکراتها در انتخابات بعدی آماده میکند، احتمالا حالا خوشحالترین سیاستمدار آمریکاست و از این فرصت برای دروغپراکنیهای بیشتر سیاسی استفاده میکند، بدون آنکه لازم باشد بابت ادعاهایش در دنیای مجازی به کسی جواب پس بدهد.
جدال نابرابر
بلافاصله بعد از صدور این اطلاعیه از سوی فیسبوک، کمپین ریاستجمهوری ترامپ تبلیغی را در پلتفرم فیسبوک منتشر کرد که در آن ادعا میکرد جو بایدن، رقیب احتمالیاش در انتخابات ۲۰۲۰، از قدرتش به عنوان معاون اول رئیسجمهور برای کمک به پسرش هانتر بایدن سوءاستفاده کرده. این آگهی در روزهای اول انتشار، بیشتر از پنجمیلیون بار در فیسبوک دیده شد. بسیاری از رسانهها از جمله شبکه خبری سیانان اعلام کردند که این ادعا جعلی است و به همین دلیل این آگهی را پخش نمیکنند. الیزابت وارن، نامزد حزب دموکرات آمریکا در انتخابات ۲۰۲۰، هم در واکنش به این اقدام ترامپ، آگهیای را منتشر کرد که در آن ادعا میکرد مارک زوکربرگ و فیسبوک با این کارشان از حضور مجدد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردهاند: «کاری که زوکربرگ انجام داده، این است که به ترامپ برای دروغگویی در پلتفرمش آزادی عمل داده و به او اجازه داده خروارها پول به پای فیسبوک بریزد تا دروغهایش را به رأیدهندههای آمریکایی بقبولاند.»
استانداردهای دوگانه
الکسندریا اوکاریو کورتز، از اعضای حزب دموکرات آمریکا، در جلسهای از مارک زوکربرگ، مدیرعامل فیسبوک، میپرسد: «خود شما با فقدان راستیآزمایی در تبلیغات سیاسی فیسبوک مشکلی نداری؟» زوکربرگ که به نظر میرسد کمی از این سوال گیج شده، جواب میدهد: «خب، من فکر میکنم دروغ گفتن بد است و اگر آگهیای را منتشر کنی که در آن دروغ باشد، کار بدی کردهای.» این جواب کودکانه و معصومانه درنهایت به این جمله ختم میشود که بااینحال فیسبوک به خاطر آزادی بیان از انتشار چنین آگهیای خودداری نمیکند.
این سیاست جدید فیسبوک، دنیای جدید ترسناکی را پیش روی روابط سیاسی و سیاست ملی کشورها قرار داده. حالا سیاستمداران میتوانند بهراحتی دروغپراکنی کنند، بدون آنکه منتظر هرگونه پیامدی برای ادعاها و رفتارهای مجازیشان باشند. البته فقط فیسبوک نیست که چنین سیاستی را در پیش گرفته، باقی شبکههای اجتماعی هم تا پیش از این رویکردی مشابه داشتهاند. هیچکدام از ادعاهای دروغین سیاستمداران هم تابهحال از روی این پلتفرمها پاک نشده، مگر آنکه به هدف سیاسی خاصی گره خورده، یا برای پاک شدنش هزینه کافی پرداخت شده باشد.
فیسبوک ادعا میکند این تصمیم را در جهت احترام به آزادی بیان گرفته، ولی نکته خندهدار ماجرا اینجاست که آگهیهای زیادی تابهحال در این شبکه اجتماعی سانسور شده. سیانان ادعا کرده بر اساس پژوهشی که انجام شده، فیسبوک تابهحال محتواهای مرتبط با چهار نامزد حزب دموکرات را از پلتفرمش حذف کرده که این حذفیات ۱۱۷ آگهی منتشرشده در قالب کمپین بایدن را شامل میشود. دلایل متعددی برای حذف این آگهیها مطرح شده؛ از بیحرمتی و بددهانی تا استفاده از دکمهها و لینکهای جعلی. نکته عجیب ماجرا اینجاست که فیسبوک میتواند یک آگهی تبلیغاتی را به خاطر استفاده از لینکی جعلی که مخاطب را برای کلیک کردن فریب میدهد، حذف کند، ولی از حذف آگهیها و پیامهایی پر از دروغهای سیاسی امتناع میکند؛ حتی برای یک مقطع زمانی کوتاه، مثلا در دوران انتخابات ریاستجمهوری.
دیکتاتوری مجازی
این تناقضهای خطرناک در سیاستگذاریهای یک شبکه اجتماعی پرطرفدار حاکی از آن است که قدرت شرکتهای بزرگ، بیش از حد زیاد شده و یک دیکتاتوری خطرناک را در فضای مجازی خلق کرده که آسیبهایش به همین دنیای مجازی محدود نمیشود. حالا همه نگران هستند که اگر قانونگذاری خاصی در زمینه پلتفرمهای اینترنتی و تبلیغات دیجیتال انجام نشود، آینده سیاسی کشورها به خطر میافتد. نتیجه چنین رویکردی در شبکههای اجتماعی، تکرار انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکاست؛ انتخاباتی که نتیجه غافلگیرکننده آن را کمپینهای دروغپراکنی سازمانیافته رقم زد و نه فقط بر آینده آمریکا، که بر آینده خاورمیانه، اروپا و سایر کشورها و به نوعی حتی بر سرنوشت سیاره زمین تاثیر گذاشت (با سیاست عدم حمایت آمریکا از برنامه جهانی مقابله با تغییرات آبوهوایی). با امتناع فیسبوک از فرایند راستیآزمایی یا همان فکت چکینگ، نامزدهای انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا دیگر مجبور نیستند برای دروغپراکنی در دنیای مجازی دست به دامان اکانتهای جعلی و دولت روسیه و بقیه شوند، بلکه بهراحتی میتوانند از طریق مدیران و دستاندرکاران کمپینهای تبلیغاتی خود دست به انتشار اطلاعات نادرست بزنند.
چالش آزادی بیان در دنیای
آگهیهای شخصیسازیشده
بسیاری از قوانین وضعشده برای پخش آگهیهای سیاسی در شبکههای تلویزیونی، شامل حال شبکههای اجتماعی از جمله سرویس ویدیوی زنده فیسبوک و یوتیوب نمیشود. شبکههای اجتماعی برخلاف سایر رسانهها موظف نیستند اشاره کنند که چه کسی بابت انتشار آگهی به آنها پول پرداخت کرده. این در حالی است که آگهیهای شبکههای اجتماعی به خاطر سازوکار خاص این شبکهها و شخصیسازی شدن تبلیغات، اثرگذاری بیشتری دارند. این آگهیها بر اساس ویژگیهای شخصیتی، سابقه سرچها، موقعیت جغرافیایی و علاقهمندیهای کاربران برای آنها به نمایش درمیآید و کاملا هدفمند است. در واقع آگهیهای مجازی امروزی چه تجاری باشد و چه سیاسی، به مخاطبی نشان داده میشود که بر اساس آمار و ارقام احتمالا به پیام آگهی علاقهمند است. گذشته از این، اغلب شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک از الگوریتمهایی اختصاصی استفاده میکند که خنثی نیستند و بعضی از محتواها را بیشتر از محتواهای دیگر ترویج میکنند.
اصل آزادی بیان بر مبنای این فرضیه بنیانگذاری شده که فریبکاری و دروغ درنهایت آشکار میشود و مورد پذیرش قرار نمیگیرد. ولی با سازوکار تبلیغاتی خاص شبکههای اجتماعیای مثل فیسبوک، این آگهیهای سیاسی فقط در میان کسانی به گردش درمیآید که بیشتر از بقیه ظرفیت پذیرش آن را دارند. بنابراین احتمال کمتری وجود دارد که مورد بحث و نقد جدی قرار بگیرند، یا بهکلی رد شوند. اینجاست که شبکههای اجتماعی به تهدیدی جدی برای دموکراسی تبدیل میشوند.
دروغهای کوچک بزرگ
در آشفتهبازار دنیای مجازی که هر سیاستمداری با صفحههای شخصیاش در توییتر و فیسبوک و اینستاگرام و… برای خودش چندین رسانه اثرگذار و قدرتمند برای ارتباط مستقیم با مخاطب دارد، همه چیز به قدرت تحلیل و درک مخاطب بستگی پیدا کرده است. زوکربرگ میگوید: «ما فکر میکنیم مردم خودشان باید تشخیص بدهند که کدام حرف سیاستمداران درست است و کدام رفتار برای عوامفریبی انجام شده.»
در جریان انتخابات سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون حدود ۸۱ میلیون دلار برای آگهیهای فیسبوکی هزینه کردند. حدود یک سال تا انتخابات بعدی آمریکا وقت باقی مانده و نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا تا حالا بیشتر از ۶۳ میلیون دلار برای فعالیتهای مارکتینگیشان در فیسبوک و گوگل هزینه صرف کردهاند. در چنین شرایطی مخاطبان میمانند و انبوهی از پیامهای شخصیسازیشده که مستقیم ذهن و روحشان را نشانه گرفته است. پیامهایی راست یا دروغ که ندانسته از سوی خود کاربران تکثیر میشود و سرنوشت دنیا را عوض میکند.