محرمانه
فاضل ترکمن
سیزدهبهدر
دارم به این فکر میکنم که هر کدام از بچهها الان کجا هستند و با چه روشی سیزده خود را از راه به در میکنند. تصاویر بچهها مثل قطار از جلوی چشمم میگذرد. نسیم بنایی درحالی که چسب بزرگی روی دماغ بزرگ سابقش زده و دیگر نای نفس کشیدن ندارد، با حرص زیادی سبزه گره میزند و آرزو میکند سال جدید بابت هزینهای که برای عمل دماغش کرده، لااقل بختش باز شود که پولش هدر نرود. ابراهیم قربانپور ولو شده است توی خانه و آنقدر در خوردن و آشامیدن زیادهروی کرده که حتی نمیتواند از جایش تکان بخورد و برای نوشیدن یک جرعه عرقنعنا که کمی از درد معدهاش را کم کند تا آشپزخانه برود. سینا قلیچخانی احتمالا دوباره چترش را باز کرده و هوار شده سَر یکی از اقوام یا فامیلهایشان که در خارج از کشور زندگی میکنند. درحالیکه وقتی ایران بودند، سینا سالتاسال هم به روی خودش نمیآورد که چنین فامیلهایی دارد، اما الان روش زندگی سینا بر این منوال است که حتی اگر در گینه بیسائو کسی را داشته باشد، فیالفور سرش خراب شود تا در هزینههای خورد و خوراک عید صرفهجویی کند. زهرا گروهای تمام ایام عید را در تلاش برای عوض کردن فامیلیاش بوده و عیدیهایش را جمع کرده تا به ثبت احوال شیرینی بدهد برای تغییر نامخانوادگیاش! نادر قبلهای و شهرزاد همتی تمام سیزدهبهدر را مشغول پختوپز بودهاند. نادر کیک کدو پخته و شهرزاد عکس گرفته گذاشته اینستاگرام و کپشن کرده که: «بخواب کوروش! که نادر شاه بیدار است!». مسعود رئیسی هم آنقدر سفارش از اینور و آنور گرفته که تمام تعطیلات را بهجای خوشگذرانی، درحال کشیدن پرترههایی بوده که اصلا شباهتی به صاحب چهره نداشتهاند! این وسط تنها کسی که تعمدا و بدون کنترل اعضا و جوارح خودش در خوردن زیادهروی کرده، مهدی حسیننیاست که همیشه دارد از لاغری میمیرد و سعی کرده در این ایام کمی چاق شود تا مثل من و ابراهیم خوشگل و خوشتیپ بشود! امیر هاتفینیا هم ایام نوروز و از جمله سیزدهبهدر مشغول دیوارنویسی بوده و حتی عقلش نرسیده که دیگر تختجمشید جای این جنگولکبازیها نیست و تازه اینکه چیزی نیست، به مقبره کوروش کبیر هم رحم نکرده و روی سنگ مزار مرحوم نوشته: «تو بودی که فکر میکردی، اگه بری ما میمیریم!/ وقتی که برمیگردی دوباره جون میگیریم!/ تو اشتباه میکردی!/ تو اشتباه میکردی!»
چهاردهم فروردین
وارد تحریریه میشوم. آقای خلیلی چهقدر مهربان شدهاند! باورم نمیشود! نه اینکه قبلا مهربان نبوده باشند، ولی هیچوقت با این لطافت به من لخبند نزده بودند! گاهی اوقات حتی خیال میکردم باید به مرگم راضی باشند! با این حال امروز بهمحض رسیدنم آقای خلیلی به من ماچهای پدرانهای هدیه داد و بعد هنوز آب ماچهایشان خشک نشده بود که در یک اقدام شاعرانه کارت پستالهایی را که داخلش حافظ نوشته شده بود، تعارف کردند و سهم من این بیت با دستخط آقای خلیلی بود که: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت/ وندرآن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت». اما برای اینکه فرق میان من و ذات خراب ابراهیم را متوجه شوید، تنها فالهای حافظ ما دو نفر را با هم مقایسه کنید. فال حافظ ابراهیم مزین به دستخط آقای خلیلی این بود: «دارم امید عاطفتی از جناب دوست/ کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست». یعنی حتی خواجه حافظ شیرازی هم میداند که ابراهیم قربانپور چه جنایتکار خطرناکی است! البته همین که ابراهیم امید به بخشش خدا دارد و مثل سینا قلیچخانی نیست که از کارهای بدش توبه هم نمیکند، باز جای شکرش باقی است. نفر بعدی که با او مواجه شدم، نسیم بنایی بود! اولین واکنش من در برخورد با دماغ عملکرده و چسبمالیشدهاش، خندیدن بود و پاسخ کوفت و زهرمار نسیم که ضربالمثل ادب از که آموختی را یادآور میشود! چیزی که درباره دماغ نسیم برای من و ابراهیم عجیب بهنظر میرسید، این بود که دماغ نسیم نهتنها کوچکتر نشده بود، بلکه از قبلش هم گندهتر مینمود! البته وقتی ابراهیم گلستان در آخرین گفتوگویش افشاگری کرد که حتی فروغ فرخزاد دماغش را عمل کرده، دیگر از مابقی دختران و زنان ایرانی انتظاری نیست! اگر فردوسی زنده بود، با آن حجم از زنستیزیاش، لابد میگفت:«زنان را همین بس بود یک هنر که دماغشون رو عمل کنن ضعیفههای مفلس و مندرس و بدبخت و اینا!». اما از هرچه بگذریم، سخن نظریات مریم عربی خوشتر است! مریم عربی کلا در تمام اعتقادات خودش نمونه است! از جمله اینکه میگوید رایان گاسلینگ اصلا بازیگر نیست! هرچهقدر هم من و سینا خودمان را میکشیم که گاسلینگ نماینده نسلیست که با کمترین اکت، بیشترین حس را منتقل میکند و بازی زیرپوستی و دقیقی دارد و تازه برایش فیلم Drive هم مثال میزنیم، زیر بار نمیرود و همچنان اعتقاد دارد که بازی گاسلینگ در حد حمید گودرزی است! الان اگر این نظر مریم به گوش حمید گودرزی برسد، دیگر سنگرویسنگ بند نمیشود! چون حمید گودرزی تا همین الان آنقدر اعتمادبهنفس دارد که معتقد است سیمرغ نوید محمدزاده حقش نبوده و باید آن را تقدیم بازیهای آبگوشتی حمید خان میکردند! دیگر اگر بشنود با گاسلینگ مقایسه شده، لابد طلب جایزه کن شهاب حسینی را میکند! راستش! من اگر اعتمادبهنفس حمید گودرزی را داشتم، تا حالا دستکم یک احمد شاملویی شده بودم برای خودم! اعتمادبهنفس خوب است و بهنظرم اگر حمید گودرزی در بازیگری به جایی نرسیده، باید برود یک کتاب بنویسد از این مدلها که چهگونه در سهسوت اعتمادبهنفس خود را بالا ببریم و اینها…
شماره ۷۰۱
[…] دماغ عملی فروغ فرخزاد گرافیتی روی پاسارگاد و بازی بد را… […]
اقا خیلی وبسایتتون عالیه