١۵ رباعی هدیه به پیشگاه رسول مهربانی و لبخند
سیدحسین متولیان
گفتند که سرورِ همه آفاقی
گفتند به لبخندِ جهان مشتاقی
در عرش عَلی خُلقِ عظیمت خوانند
تو خاتمه مکارم اخلاقی
عیسایی و در فکر شبانی هستی
از ذاتی و گرم لن ترانی هستی
پیغمبر قهر است هرآنکس بیتوست
تنها تو رسول مهربانی هستی
نامیست که بر جهان تصرف دارد
زیبایی و نام تو ترادف دارد
کنعان به عزیز مصر اگر مینازد
باغ تو هزار حسن یوسف دارد
آواز علی الدوام بلبلهایی
سر منشا جمله تغزلهایی
وقتی که محمدیترین گل هستی
تردید چرا؟! پیمبر گلهایی!
یک آینه از خداست! آن هم لبخند
یک صورت آشناست آن هم لبخند
ازبین تمام چهرههای خورشید
یک عکس زتو بجاست، آن هم لبخند
با گمشدگان که راه قسمت کردی
بین همگان پناه قسمت کردی…
یک روز اگر مسیح نان قسمت کرد
یک شام تو قرص ماه قسمت کردی
دنیا همه ثانیههایش دریاست
دریا در اوج خشم و توفان زیباست
ازکشتی نوح پارهای بیش نماند
کشتی تو تا ابد ولی پا برجاست
تورات که از مدار تنزیل گذشت
توفان بلا که از سر ایل گذشت
شک نیست عصا وسیله شد تا موسی
با اذن محمد از دل نیل گذشت
دنیا همهاش ریزه خور عاشوراست
روزی که تداعیگر امواج بلاست
یک نوح سوار کشتی نوح شد و
صد نوح سوار کشتی سبط شماست
فرمود خدا از تو پسر میخواهیم
هفتاد و دو بار سر به سر میخواهیم
یا جدِ ذبیح للهِ سر آورده!
ذبح تو کجا و حضرت ابراهیم…
خنجر نبرید، مست از جام تو شد
زانرو که ذبیح گرم اکرام تو شد
بتخانه اگر که ریخت با یاد تو بود
آتش به خلیل، سرد از نام تو شد
این عشق، هزار سال سرگردان بود
در خیل پیمبران بیسامان بود
توفان بلا معجزهاش بود ولی
نام تو نبود، نوح در توفان بود
با عشق از ابتدا در آمیخته بود
در خانه شب ستاره آویخته بود
اکسیر شفابخش مسیحا این بود
در روح خدا روح تو را ریخته بود
دنیا دنیا مسیر مانده تا او
ما قطره شدیم و شوکت دریا او
موسی و خلیل و نوح و عیسی هرچند
چون عشق اولوالعزم شدند اما او…
شماره ۷۰۳