دوستان مجازی دور یک میز در کافه از حریم خصوصی در شبکه های اجتماعی میگویند
بدری مشهدی
تصمیم گرفتم برای دو نفر از دوستان مجازیام که شناختم از هر کدامشان در حد خواندن چند استتوس و دیدن چند عکس بود، پیغام خصوصی بفرستم. این دو نفر را از بین ۳۷۰ نفر انتخاب کردم. کمی گیجکننده بود، انتخاب دو نفر از بین این همه! دو نفری که نگاهی یکسویه نداشته باشند. قضاوت اینکه چقدر درست عمل کردم، بهعهده شما. بهعنوان گزارشگر بخش اجتماعی هفتهنامه چلچراغ با فاطمه ۲۵ ساله، دانشجوی ارشد شیمی و ترانه ۲۳ساله، دانشجوی تاریخ در یکی از کافههای دنج خیابان طالقانی به گفتوگو نشستیم؛ در مورد این که افراد جامعه ما با حریم خصوصی خودشان در فضاهای مجازی چه میکنند؟
گفتم:
به نظرم یه بخشی از اتفاقاتی که امروز توی فضاهای مجازی میافته، طبق نیاز ذاتی و طبیعی آدمهاست که از خیلی قبلتر از این هم وجود داشته، منتها بسته به شرایط زمانی و امکانات روز فرمش عوض شده. میل به ماندگاری و ثبت اتفاق همیشه دغدغه آدمها بوده، حتی از دوران غارنشینی که به صورت دیوارنگاره بوده. گمانم هم آدمهایی که از اتفاقات مهم زندگیشون عکس و فیلم میگرفتن و هم کسایی که در مورد این اتفاقات مینوشتن، هر دو همین دغدغه رو داشتن. الان هم این نیاز هست، منتها شرایط عوض شده، به جای این که منتظر بشینیم تا دوستی بیاد آلبوم عکسمون رو ببینه، بلافاصله عکسبراش میفرستیم. در مورد نوشتن هم همینطور، خیلی وقتها استتوسها شبیه یادداشتنویسی روزانه است، منتها ثبت حس، داغِ داغ و در لحظه!
فاطمه:
من اصلا با حرف شما موافق نیستم، یادداشت روزانه معمولا خیلی خصوصیه و دور از دسترس بقیه. مگر اینکه یک یادداشت حرفی برای گفتن داشته باشه که منتشر بشه. اما خیلی از این استتوسها چرت و پرت و مزخرفند، هیچ حرفی برای گفتن ندارن. عکسهای آلبومش رو هم کسی برای همه نمیفرسته تا ببینن، شما دیدی کسی آلبوم عکسش رو دست بگیره و دور خونهها بچرخونه که همه تماشا کنن. الان با این وضعیتی که به وجود اومده، عملا دیگه حریم خصوصی هیچ معنایی نداره، صبح اول وقت عکس سلفی میذارن با صورت نشسته، زیرش هم مینویسن من و پتو و متکا همین الان یهویی.
ترانه خندید و گفت:
الان گوشه حرفت به من بود فاطمه، نه؟ اولا که من صورتم رو شسته بودم، دوما عکسم با کره و مربا بود، نه پتو و متکا. تو توی هر کدوم از فضاهای مجازی این امکان رو داری که بتونی حد و حدود حریم شخصیات رو خودت معلوم کنی. همه گزینهها رو برای انتخاب داری، اطلاعات شخصی، پست، عکس و… هر چیزی رو که تو به اشتراک بذاری، میتونی براش دامنه دسترسی تعریف کنی. این که یه نفر دوست داشته باشه به قول تو آلبوم و دفترچه یادداشتش رو دور بچرخونه تا همه ببینن یا فقط به یه نفر نشون بده، به خودش بستگی داره، اجباری از طرف شبکه اجتماعی وجود نداره.
فاطمه:
یعنی تو هیچ آسیب و ایرادی توی این ماجرا نمیبینی؟ فیسبوک، وایبر، واتسآپ، لاین، اینستاگرام، تانگو، توییتر، تلگرام و… فکر نمیکنی استفاده از همه اینها با هم، داره انرژی و وقت یه جامعه جوون رو هدر میده؟
ترانه:
خب از همهاش استفاده نکنن، تلفن ثابت، فکس، موبایل، نامه، پیامک و… هر کدومش یه کاربرد داره، مثلا کارت دعوت عروسی رو میبرن دم در خونه، یا کنسل شدن یه جلسه رو با تلفن یا پیامک خبر میدن. حالا اگه کسی دوست داره کارت عروسی رو غیر از بردن دم در خونه فکس هم بکنه، متنش هم ایمیل و پیامک کنه، با تلفن ثابت و موبایل هم زنگ بزنه دعوت کنه، مشکل خودشه که اوقات فراغت زیاد داره، تقصیر تنوع وسایل ارتباطی نیست که.
فاطمه:
اون شبکههایی که میگن از طرف کشورهای دیگه حمایت میشه چی؟ اونا هم هدفش فقط خدمترسانی به مردمه؟ کلکی تو کارشون نیست؟
من:
بچهها لطفا از مسیر اصلی بحث خارج نشیم، «داریم با حریم خصوصی خودمون چیکار میکنیم؟» روی همین محور صحبت کنیم. من با نظر ترانه موافقم که حد حریم خصوصی رو خودمون مشخص میکنیم. اما یه نکته هم بگم در رد بحث از بین رفتن کامل حریم خصوصی به واسطه گذاشتن این همه عکس و نوشته، به نظر من هر کسی فقط بخشی از اتفاقات و اطلاعاتی رو با دیگران به اشتراک میگذاره که دوست داره بقیه در جریانش باشن، نه کل اتفاقات و ماجراهای زندگیش رو. پس حریم خصوصی افراد کاملا هم از بین نرفته، هنوز هم در زندگی آدمها بخشهای رازآلودی وجود داره که به هیچ وجه دوست ندارن کس دیگهای در جریانش باشه، حتی درباره موضوع مهمی مثل هویتشون. خیلیها با یه هویت جعلی توی فضاهای مجازی فعالند.
ترانه:
لایک. واقعا لایک. من کاملا با این حرف موافقم. به اشتراک گذاشتن اتفاقات روزمره توی زندگیهای سنتی و از سالهای خیلی دور هم وجود داشته. توی مدل سنتی، وقتی از شمال برمیگشتن، از ماهی سفیدی که خورده بودن برای در و همسایه میگفتن، الان همون کنار دریا عکس ماهی خریدنشون رو میذارن، اما الان چون این اتفاق در ابعاد بزرگ میافته، سروصداش بیشتر شده، اون موقع همسایه دست راست و چپ میفهمیدن، الان نصف شهر خبردار میشن.
فاطمه:
اگه شما کلا دو نفر با فضای مجازی مشکل ندارین و فقط منم که مخالفم، خب بهتره بحث رو ببندیم. چون احتمالا شما این پرس و سوالهای خیلی شخصی رو هم که فیس بوک از تولد و دبیرستان و دانشگاه میپرسه و جزو دخالت توی حریم خصوصی نمیدونید؟
ترانه:
خب میشه اصلا جواب نداد، یا این که جواب درست نداد. نمیره تحقیق که ببینه تو درست گفتی یا نه. بعد هم اگه پرس و سوال فیسبوک دخالت توی حریم خصوصی باشه، اون وقت پیامکهای تبلیغاتی که چپ و راست مییاد چیه؟ والا این پیامکها مثل اینه که در نزده بری توی اتاق کسی، ساعت هشت صبح جمعه برای منی که دوچرخه هم ندارم، پیامک میاد: «اگر دوست دارید درباره پنچرگیری خودرو خود بیشتر بدانید به… پیام بفرستید فقط با ۷۵ تومان.» با این وضعیت خیلی هم حریم خصوصی اون جوری که فکر میکنیم از نظر بقیه مهم نیست، مهمه؟
من:
فاطمه جان موضوع این نیست که من و ترانه یا تو و اون توی جبهه مخالف همیم یا موافق. رد یا تایید شبکههای اجتماعی هم نیست، من توی پیج تو دیدم که عکس پروفایلت عکس گل رزه، عکس شخصی و نوشته هم درباره اتفاقات و احساساتت نذاشتی. به همین خاطر نتیجه گرفتم تو خیلی محتاطی، ترانه درست نقطه عکس توست، اما باز هم یه چهارچوبی توی انتخاب دوست و دامنه دسترسی به اطلاعات برای خودش داره. به نظر من نه هشدارهای خیلی بدبینانه کارسازه، نه اعتمادهای بیخیالانه، بهتره آگاهانهتر برخورد کرد، باید یه جایی بین امنیت و آزادی بیقاعده ایستاد تا آسیب نبینی. چه عکس پروفایل، چه هر عکس و اطلاعات دیگه ممکنه مورد سوءاستفاده قرار بگیره. باید بدونی چی در دسترس کی قرار داره. من خودم چراغ اول قیاس سنت و مدرنیته رو روشن کردم، ترانه هم ادامه داد، ولی توی مدل سنتی هم هر کس بیشتر اطلاعاتش رو افشا میکنه، دردسرهاش بیشتره. هر چقدر پای دیگران بیشتر توی زندگی خصوصیت باز بشه، امنیتت کمتره.
ترانه:
یه وقتهایی ترسوندن زیادی نتیجه برعکس میده. وقتی در مورد آسیبهای یه پدیده درست تحلیل بشه و علتهای واقعی با نظر کارشناسی همراه باشه قابل قبوله، اما زمانی که اظهارنظر شخصی و رسیدن به یه گزاره معلوم هدف یه بحث باشه، به جایی نمیرسه. مثلا دسترسی سازمان سیا و موساد به اطلاعات شخصی من برای من خیلی قابل قبول نیست و طبیعیه اگه بخوان منو با این دلیل قانع کنن که مراقب حریم خصوصیم باشم زیاد جدی نگیرم. اما من از یه هکر یا کلاهبردار اینترنتی میترسم، چون برام کاملا قابل باوره.
من:
از هر طرفی نگاه میکنیم، دوباره بحث سر میخوره سمت مسائل امنیتی، تو بحث رو برگردون به مسیر اصلی فاطمه.
فاطمه:
این میل افراطی به دیده شدنه که باعث شده طرف لحظه به لحظه زندگیش رو با بقیه به اشتراک بذاره. دلیل نداره همه در جریان همه اتفاقات باشن، حتی به قول شما اون بخشی رو هم که خودشون دوست دارن، دلیلی نداره دائم نمایش بدن. قرار نیست هر ابزاری در خدمت به نمایش گذاشتن اتفاقات زندگیمون قرار بگیره.
من:
با میل به دیده شدن و مشهور شدن موافقم، با افراط در این میل طبیعی هم موافقم. اما نبود برنامه مناسب برای اوقات فراغت و تبعیت بیقاعده از چیزهایی که فراگیر میشه، بیشتر به این اوضاع دامن زده. یه موجی که راه میافته، خیلیها روش سوار میشن به درست و غلط اصل ماجرا کاری ندارن، بیشتر به جا نموندن از جماعت فکر میکنن.
ترانه:
همه اشتیاقی که آدم برای شناختن یه غریبه داره، کشف اطلاعات در مورد اونه. اصل شناختن هم همین کشف کردنه، ولی با این پردهبرداری لحظه به لحظه که بعضی از آدمها از خودشون دارن اشتیاقی به کشف نمیمونه. یه روز بشینی اطلاعات پیج یه آدمو کنار هم بچینی پازلش تکمیل میشه انگار یه عمر میشناسیش.
من:
البته من همچنان به داشتن یه بخش کشفنشده در هر آدمی معتقدم، یه جور عدم افشای خودخواسته، ولی تو که این عقیده رو داری، پس چرا با فضای خصوصی خودت این رفتارو میکنی؟ این همه عکس و گزارش لحظه به لحظه.
ترانه:
به جوابش چند دقیقه قبل اشاره کردید، هم شما هم فاطمه. تک علتی نیست، مجموعه همه عوامله. اما با همه اینها من به این معاشرت مجازی عادت کردم، شبیه کسی که به نوشتن یادداشت روزانه عادت کرده.
فاطمه:
این قیاس قابل قبولی نیست، فضای مجازی با دنیای واقعی خیلی فرق داره، شما وقتی با نزدیکترین کسی که باهاش دوستی در مورد مسافرتت یا یه اتفاق یا هر چیز دیگهای صحبت میکنی، یا با یه نفر از اعضای خونوادت، درنهایت پنج نفر یا ۱۰ نفر در جریان قرار میگیرن، نه اینکه ۵۰۰ نفر از همه چی زندگیت خبردار بشن. راستش من با این تعداد زیاد مخاطب بیشتر از هر چیزی مشکل دارم، این که این همه آدم بخوان از بیشتر اتفاقات روزمره من خبردار باشن، به نظرم امکان فیلتر کردن یه جمعیت بزرگ و اعتماد کردن به اونها وجود نداره. وگرنه درسته از قدیم درددل کردن و به قول تو به اشتراک گذاشتن بوده، منتها این اتفاق در یک حلقه کوچیک و امن میافتاده.
من:
موضوع گستردهای رو برای بحث انتخاب کردیم که هر چقدر صحبت کنیم، باز هم جای حرف وجود داره. اینکه رودررو نشستیم به صحبت کردن اتفاق خیلی خوبی بود، اتفاقی که کمتر توی این روزهای شلوغ میافته. هر سه نفر ما تجربه حضور در فضاهای مجازی رو داشتیم و این بحث ما رو خیلی ملموستر میکرد. شاید این حرف جنبه سوالی پیدا کنه، ولی واقعا ما داریم به دست خودمون به حریم خصوصی خودمون آسیب میزنیم یا نه؟
ترانه:
اگه مراقب باشیم اطلاعاتی که بارگذاری میکنیم تا چه حد خصوصیه، نه، آسیبی نمیزنیم. یه رفیقبازی در ابعاد بزرگ و سبک مدرنه.
فاطمه:
من گفتنیها رو گفتم و مسلما نمیتونم به اندازه ترانه خوشبین باشم.
من:
من به شخصه تمایلی به گرفتن این عکسهای یهویی ندارم و از ابزار مدرن و فضای مجازی هم بیشتر در راستای کارم استفاده میکنم نه برای تفریح. اما گاهی که از روی اطلاعات گسترده شخصی یک فرد در پیجش، به کشف کردن آن فرد میرسم، واقعا نمیدانم باید چه موضعی بگیرم. به از بین رفتن حریم خصوصی معتقد باشم یا نه؟
از دوستانم خداحافظی میکنم و از کافه بیرون میآیم. ماحصل گپ و گفت دوساعته ما سه نفر، صفحهای شد برای قضاوت شما، اینکه دوست دارید در فضاهای مجازی محتاطانه(!) عمل کنید یا جسورانه(!) بهعهده خود شماست.
شماره ۶۷۵