اولین و آخرین عکسها با شاعر سینمای ایران
عادل یراقی چند ساعت بعد از گفتوگو، برایمان از روزهای قبل از بستری شدن شاعر سینمای ایران در دفتر فیلمسازی چنگیز صیاد نوشت و چند عکس اختصاصی و مشترک با استاد را در اختیارمان قرار داد.
قبل از بستری شدن آقای کیارستمی با هم به بیمارستان رفتیم تا دکتر را ببینند و با او قرار روز عمل را که فکر میکنم سه روز بعد بود، بگذارند. وقتی از بیمارستان بیرون آمدیم، ماشین من کمی پایینتر و آن طرف خیابان بود. از توی پیادهرو که پایین میرفتیم، ایستادند و گفتند بگذار این زنگ را بزنیم. در قدیمی و باریکی بود و من اصلا نمیدانستم چرا زنگ میزنند. مدتی طول کشید و مردی در را باز کرد و پرید و آقای کیارستمی را بغل کرد و تو رفتیم. با دیدن آقای چنگیز صیاد تازه متوجه شدم اینجا دفتر صداگذاری و تدوین قدیم کانون است. کسانی که آقای کیارستمی را از نزدیک میشناسند، میدانند چگونه بعضی مواقع با دیدن یک فیلم خوب یا محیطی که به کار مربوط میشد، ذوق میکرد. مثل بچهها خوشحال بود و ذوق کرده بود و از قضای روزگار همان موقع آقای صیاد مشغول کار روی صدای فیلم «مسافر» بود تا برای نسخه دیویدی آماده شود. گفت سکانس دفتر این فیلم هنوز بینظیر است و پیشنهاد داد تا آن را دوباره تماشا کنیم.
ما هم با ذوق و شوق تماشا کردیم و آقای کیارستمی دیالوگها را قبل از شخصیتها میگفتند. روزی خوش و عجیب بود.
عکسهای ایستاده من با آقای کیارستمی اولین و آخرین عکس من با ایشان است. اولی بعد از نمایش یک فیلم کوتاهم «مرغ خیال » در کارگاه فیلمسازی ایشان در لواسان و آخری در اتاق دفترشان در کانون است. میز تدوین آقای کیارستمی هنوز آنجا بود و آقای صیاد روی آن را پوشانده بود و میبینید که وقتی روی آن را پس زد، آقای کیارستمی با چه ذوقی آن را نشان میدهند.