گفتوگو با عوامل نمایشهای «در اعماق» و «فیل در تاریکی»
الهه حاجیزاده
سید مهدی احمدپناه
کارگردانهای زیادی وجود دارند که تابع و وابسته طراحی و فرم صحنه هستند، ولی در مقابل کارگردانهایی هم وجود دارند که تمرکز بیشتر را بر ذهنیت و تخیل مخاطب میگذارند و نمایششان را در ذهن مخاطب تکمیل میکنند. هر چند در انتخاب این رویکرد عوامل اقتصادی هم نقش دارند، ولی نمایشهای «در اعماق» و «فیل در تاریکی» از آن دسته نمایشهایی هستند که آگاهانه و با انتخاب آزاد به سمت اینگونه از اجرا رفتهاند. آنچه میخوانید، چکیدهای است از گفتوگو با کارگردانهای این دو نمایش.
درباره نمایش «فیل در تاریکی» و انتخاب این اثر توضیح دهید.
مهرداد مصطفوی: «فیل در تاریکی» رمان شاخص ادبیات داستانی ماست که جزو اولین رمانهای ایرانی در ژانر جنایی است که استایل نوآور گونهاش آن را از سایر رمانها مجزا کرده. جذابیت این رمان برای من اتمسفر و همچنین در اصطلاح مردانگی موجود در آن بود. اقتباسی آزاد از این رمان توسط محمد زارعی صورت گرفت و سعی شد با حفظ اتمسفر قصه جدید خود را داشته باشد. گره کاراکتر محوری (جلال امین) درگیری او با قدرت و نظام سرمایهداری و جایگاهی است که تا پایان مرموز میماند. خبری از مواد مخدر نیست. محمد زارعی سعی کرده با چالشی دیگر قصه را در ژانر خود اثر حفظ کند.
شیوه اجرایی شما از این نمایش رئالیستی چگونه است؟
مهرداد مصطفوی: در واقع برخورد ما با این اثر کاملا مینیمال است. سعی شد تا حد امکان به درگیر کردن تخیل مخاطب بپردازیم و اجازه دهیم هر چه را دوست دارد، متصور شود. ما تعمیرگاه نداریم، ماشین نداریم، تلفن نداریم، اما تمامی این ابزارها و مکانها را با طراحی صحنه امید اکبری و جنس برخورد بازیگر با چشمان باز در تخیل خود میسازیم. سه صندلی که صندلیهای ماشین هستند، در صحنه موجودند که در واقع بسته به موقعیت صحنه هویت جدید پیدا میکنند. حتی گاهی آدمهای فرضی نیز وجود دارند که با برخورد نگاه بازیگر در ذهن مخاطب ساخته میشوند.
چه انگیزهای سبب میشود تا نمایشی را با این سختی به روی صحنه ببرید؟
مهرداد مصطفوی: در حال حاضر تنها چیزی که باعث میشود اهل فن واقعی کاری را روی صحنه ببرند، به دید من فقط و فقط جنون است. در روزگاری که تماشاگر برای دیدن تماشاگر سلبریتی، تاکید میکنم تماشاگر سلبریتی نه بازیگر، حاضر است کیلومترها را طی کند و فقط چشمانش لحظهای در چشمان او بیفتد و هیچ کاری ندارد که چه اثری را میخواهد ببیند، گروههای تئاتری دچار بحران هویت میشوند. و این به زعم من یک برنامه از پیش تعیینشده است. ما نمیتوانیم، هر چقدر هم تلاش کنیم، نمیتوانیم تماشاگر ویترینپسند را عمیق متفکر کنیم. آرزوی قلبی من است که کاش همه چیز خراب شود و برگردیم به همان روزگاری که برای اجرای یک اثر باید سالها در نوبت سالنهای دولتی میماندیم. اما ایمان داشتیم درنهایت خود اثر تماشاگر خودش را خواهد یافت.
به عمق تاریکی
به چه دلیل این متن را برای اجرا انتخاب کردید؟
علیرضا کامیارنیا: متن «در اعماق» نوشته ماکسیم گورکی خیلی کم در کشور ایران اجرا شده است و فکر میکنم یک بار مرحوم مصطفی عبداللهی و یک بار هم یکی از گروههای تئاتری از کشور گرجستان در جشنواره تئاتر فجر این نمایش را در ایران به صحنه برده باشند. این نکته اولین دلیلم بود، بهعلاوه اینکه این اثر واقعا نمایشنامهای بسیار قوی است. «در اعماق» به نوعی جامعه ما را هم پوشش میدهد و شرایط آن به وضعیت فعلی ایران نزدیکی دارد.
ماکسیم گورکی را به عنوان نویسنده چگونه میشناسید؟
علیرضا کامیارنیا: او متن «در اعماق» را حدود سال ۱۹۰۲ نوشته است. به طور کلی گورکی در فقر به دنیا آمده و بزرگ شده است. به همین دلیل است که قشر ضعیف جامعه و وضعیت فقرا را خیلی خوب میشناخته و درک میکرده است. شخصیتپردازیهای او از قشر فرودست و پایین جامعه خیلی ظریف و دقیق بوده و بهخوبی از پس این کار برمیآمده است. در متون دیگر این نویسنده، چنین ویژگیهایی را باز هم میبینیم. در رمان «مادر» هم که از آثار مشهور اوست، خیلی خوب مشکلات اجتماعی نمایش داده شده است. گورکی را میتوان آغازگر رئالیسم سوسیالیتی دانست. او جزو افرادی بود که حتی باعث انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه هم شده است، یعنی او جزو روشنفکرانی بود که در آن دوران با آثارش و اقداماتی که میکرد، حوادثی در تاریخ را رقم زده است. در روسیه، استانیسلاوسکی نمایشنامه «در اعماق» را به صحنه برده است و این اثر از متون ادبی بسیار مهم محسوب میشود.
همانطور که در نمایش هم میبینیم، معضل ناامیدی در اجتماع وجود دارد و در کشور ما هم این روزها بهشدت احساس میشود. فکر میکنید راهکار برونرفت از این موج ناامیدی چیست؟
علیرضا کامیارنیا: این متن مربوط به اوایل قرن بیستم است و آن زمان شروع شکلگیری جامعه صنعتی بوده است و فکر میکنم از همان زمان فاصلهها و ناامیدی و انزواطلبی در بین مردم به صورت ناخودآگاه رشد کرده است. تکنولوژی به صورت نامحسوسی افراد را از هم جدا میکند و امروز مثلا به واسطه موبایل حتی وقتی دوستمان کنار ما نشسته، بیتفاوت هستیم و سرمان جای دیگری گرم است. این فاصلهها زمینهساز ناامیدی میشود. در کشور ما شاید ناامیدی به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی که پیش آمده، بیشتر احساس میشود، اما این مشکل مربوط به همه جای دنیاست. تنها چیزی که در این وضعیت میتواند به اجتماع امروزی کمک کند، هنر، بهخصوص تئاتر، است. اگر تئاتر حمایت شود، خیلی بهتر میتواند تاثیرگذار باشد.
بحث ناامیدی امروز در فضای حرفهای تئاتر هم تاثیری داشته است؟
علیرضا کامیارنیا: در متن «در اعماق» افراد در مخمصهای گیر افتادهاند و هیچ اتفاقی نمیافتد که امیدوار شوند. این متن در واقع برآمده از عوامل مختلفی است. بخشی به وضعیت روسیه در آن زمان برمیگردد، بخشی مربوط به مردم و نوع زندگی آنها بوده است و… ما هم همینطور هستیم. مردم در هر حرفهای باید خودشان امیدواری ایجاد کنند و برای این کار راههای مختلفی هم وجود دارد. ناامیدی بر همه افراد در هر حرفهای تاثیر میگذارد. گروههای تئاتری که میتوانند با آثارشان امیدهایی در دل مردم ایجاد کنند، باید این کار را بکنند و ابزارهای خیلی خوبی هم برایش دارند. مردم با تماشای «در اعماق» میتوانند خودشان را ببینند و بعد به دنبال راهکار بگردند. اگر در آثار مختلف نشانههایی از امید باشد، افراد به تماشای تئاتر رغبت بیشتری هم پیدا میکنند. شخصیت لوکا در نمایش هم نماینده امید و امیدواری است و فکر میکنم میتواند روی تماشاچی تاثیرگذار باشد.
همکاری با بازیگران جوان تئاتر برای شما چگونه بود؟
علیرضا کامیارنیا: من برای اجرای «در اعماق» به طور کلی خودم هزینه کردم. از نظر بودجه هیچ کمکی نداشتم و واقعا میخواستم اجرای خوبی از آب دربیاید و دوست داشتم از بازیگران جوان استفاده کنم. بازیگران نمایش اگر جوان هستند، اما تجربه بازیگری در تئاتر دارند و میدانند من چه میخواهم. از بازیگرانم خیلی راضی هستم و فکر میکنم خوب از پس نقشهایشان برآمدهاند و هرکس کار را دیده، راضی بوده است و بازخوردها نشان میدهد بازیگران در سطح خوبی مثل هم قرار گرفتهاند.
شما نمایش «در اعماق» را در سالن گوشه نیاوران اجرا میکنید. در مورد انتخاب این سالن توضیح دهید.
علیرضا کامیارنیا: من اگر میخواستم همین متن را در سالنی در مرکز شهر اجرا کنم، شاید تلنگری که به تماشاچی میزدم، فرق میکرد. بههرحال در نیاوران قشر سرمایهداری زندگی میکنند و در نمایش هم شخصیتی داریم که خرده بورژوا است و مالک همان دخمهای است که نمایش در آن رخ میدهد. من دلم خواست این نمایش را در این سالن اجرا کنم، چراکه فکر کردم ارتباط بین اقشار مختلف اجتماع در این منطقه بهتر برقرار میشود و حس همدردی شاید بیشتر دیده شود.
دوست دارید وقتی مخاطبان این اثر از سالن خارج میشوند، چه چیزی از این نمایش را دریافت کنند و با خود ببرند؟
علیرضا کامیارنیا: ما وقتی میگوییم نمایش «در اعماق»، منظورمان فقط افراد فقیر نیست. هر قشر اجتماعی میتواند در عمق گیر افتاده باشد و هر قشری قطعا گرفتاری و مشکلات مربوط به خودش را دارد. من میخواهم کسی که نمایش را دید، از هر قشری که باشد، به خودش و اشتباهاتش فکر کند و به دنبال راهحل باشد.
در مورد ایدههای طراحی صحنه و لباس نمایش «در اعماق» هم توضیح دهید.
علیرضا کامیارنیا: از طراحی لباس نمایش راضی بودم و به چیزی که فکر میکردم، نزدیک شده است. در نمایش ما شاهد افرادی از طبقه ضعیف هستیم و لباسها هم به نوعی طراحی شده بود که این حس را انتقال میدهد. طراحی صحنه در متن هم بسیار ساده است و ما هم دقیقا همین را میخواستیم و به دنبال هیچ چیز عجیبی نبودیم و در دکور میخواستیم فضای زندگی افراد کف خیابانی را ببینیم.