وقتی از نفرت از گیاهخوارها حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
مریم عربی
تاریخ پر است از نمونههای فراوان استفاده از غذا برای اهداف سیاسی؛ از اعتصاب غذا گرفته تا پرتاب خوراکی به سمت سیاستمداران منفور. بااینحال، جماعت گیاهخوارانی که اخیرا در مرکز شهر لندن تجمع کرده بودند، بعید است تا آخر عمرشان هم لحظهای را از یاد ببرند که مردی به محل تجمعشان آمد و یک سنجاب را پوست کند و جلوی چشم طرفداران دوآتشه گیاهخواری، درسته و خامخام خورد!
گاتیس لاگزدینز این شیرینکاری را در یک جشنواره دیگر گیاهخوارها هم تکرار کرد. او میگوید قرار است یک تور گوشتخواری راه بیندازد و بدیهای رژیم غذایی گیاهی را به دنیا یادآوری کند! در جشنواره لندن او یک جلیقه مشکی تنش کرده بود که روی آن این شعار دیده میشد: گرایش به گیاهخواری برابر است با سوءتغذیه. این شاید خشنترین نمونه مخالفت با گیاهخواری باشد، اما تنها نمونه نیست. در چنین شرایطی این سوال مطرح میشود که چرا بعضیها اینقدر از گیاهخوارها متنفرند؟
گیاهخواران را یکییکی بکشید!
جنگ علیه گیاهخواران در ابتدا ابعادی کوچک داشت. بااینحال، بعضی از آنها آنقدر تند و تیز و بیرحمانه بود که به سوژه رسانهها تبدیل شود. یکی از جالبترین ماجراها، جریان استعفای ویلیام سیتول، دبیر نشریه ویتروز، بود. یکی از همکاران نشریه ایمیلی را منتشر کرد که سیتول در آن به شوخی از «یکی یکی کشتن گیاهخواران» گفته بود. ماجرا به عذرخواهی رسمی بابت این شوخی ختم نشد و سیتول ناچار شد از سمت خود استعفا بدهد. یکی دیگر از ماجراهای جالب در این زمینه، اتفاقی بود که برای بانک ناتوست افتاد. یکی از کارمندان بانک به مشتریای که درخواست وام کرده بود، گفته بود: «باید با مشت کوبید توی صورت همه گیاهخوارها.» این اتفاق به کابوس واحد روابط عمومی بانک تبدیل شد و هزینه زیادی را روی دست بانک گذاشت.
اتهامی که اغلب به گیاهخوارها وارد میشود، این است که آنها از قرار گرفتن در موقعیت قربانی لذت میبرند. بااینحال، بررسیهای انجامشده روی جامعه گیاهخواران نشان میدهد این گروه اقلیت چندان هم بیراه نمیگویند و اغلب دچار تبعیض و تمسخر بودهاند. در بسیاری از برنامههای تلویزیونی با گیاهخواران شوخی شده. مثلا در سریال «سیمپسونها» یکی از شخصیتها خودش را «گیاهخوار سطح پنجم» معرفی میکند؛ یعنی کسی که از خوردن هر چیزی که روی زمین سایه بیندازد، پرهیز میکند. گیاهخواری حالا به سوژه یکی از تند و تیزترین بحث و جدلها در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است.
از برگر واقعی تا سوسیس گیاهی
گاردین در بررسیهای اخیر خود به این نتیجه رسیده که میزان دشمنی با گیاهخواران در ماههای اخیر، به شکل قابل توجهی افزایش داشته است. این در حالی است که در این مدت تعداد بیشتری از پژوهشگران تایید کردهاند که مصرف کمتر گوشت در زندگی هم برای سلامتی فرد و هم برای سیاره زمین مفید است. هرچند تقریبا هیچکدام از پزشکان توصیه نمیکنند که گوشت به طور کامل از زندگی حذف شود. با تمام این اوصاف، بررسیها نشان میدهد تعداد گیاهخواران در انگلستان در دهه اخیر، بیش از ۳۶۰ درصد افزایش پیدا کرده و به بیشتر از ۵۰۰ هزار نفر رسیده است.
افزایش تعداد گیاهخواران باعث رشد سریع کسبوکارهایی شده که به ارائه محصولات غذایی ویژه گیاهخوارها مشغولاند. شرکت بیاند میت در لسآنجلس که برگرهایی گیاهی با نزدیکترین بافت و طعم ممکن به برگرهای واقعی تولید میکند، بلافاصله بعد از راهاندازی، به ارزشی برابر ۳.۴ میلیارد دلار دست پیدا کرد. برندهایی مثل نستله و کیلوگ هم به بازار محصولات جایگزین گوشت وارد شدهاند و سوپرمارکتها و رستورانهای زنجیرهای، محصولات گیاهی را به سبد محصولاتشان اضافه کردهاند. اگر عبارت «کتاب آشپزی گیاهی» را در سایت آمازون سرچ کنید، با بیش از ۲۰ هزار نتیجه جستوجو مواجه میشوید. بااینحال، همانقدر که موج گیاهخواری رو به رشد است، مخالفتها با آن هم بیشتر میشود. چند ماه پیش، وقتی یکی از فروشگاههای زنجیرهای بزرگ دنیا اعلام کرد که ساندویچ سوسیس گیاهی بر پایه ذرت را به منوی خود اضافه کرده، پیرز مورگان برنامهساز و مجری مشهور تلویزیونی توییت کرد: «هیچکس منتظر سوسیسهای گیاهی کوفتی شما نبود، دلقکها.» ولی معلوم شد که مورگان اشتباه میکرده. این سوسیسهای گیاهی آنقدر پرطرفدار شد که ارزش سهام شرکت ۱۳درصد بالا رفت.
حمایت از حیوانات یا انقلاب نسلی؟
دعوای میان گیاهخواران و گوشتخواران حالا بیشتر از هر چیز دیگری، یک دعوای سیاسی است. در ماههای اخیر، حتی بعضی از سیاستمداران هم به این دعوا وارد شدهاند و با راهاندازی کمپینهای مجازی و توفان توییتری به حمایت از تولیدکنندگان فرآوردههای گوشتی برخاستهاند. موضوع دیگر فقط به انتخاب شخصی آدمها در مورد سبک زندگیشان برنمیگردد، بلکه به نوعی یک انقلاب نسلی است. بررسیها نشان میدهد بیشتر از ۵۳ درصد از افرادی که از کمپینهای گیاهخواری حمایت میکنند، زیر ۳۵ سال سن دارند. در چنین شرایطی میتوان گفت گیاهخواری بیشتر از آنکه درباره نخوردن گوشت و ماهی و لبنیات باشد، مقاومت در برابر سیستمی است که فرآوردههای گوشتی را در این حجم انبوه سر میزهای غذای ما آورده است. میتوان گفت در بسیاری از کشورهای دنیا گیاهخواری حالا دیگر فقط با هدف حمایت از حقوق حیوانات تبلیغ نمیشود، بلکه میخواهد بگوید چطور آزادیهای فردی ما بدون آنکه بدانیم، به چالش کشیده شده است.
جذابیت با چاشنی تست آووکادو
تا همین چند سال پیش، گیاهخواری مترادف بود با کاسههای پر از سویا و برنج قهوهای و هیپیهای پابهسنگذاشتهای که شبیه زاغهنشینهای هندی بودند. چند سالی است که گیاهخوارها در تلاشاند تصویر متفاوتی را از گیاهخواری ارائه دهند و شبکههای اجتماعی هم به آنها کمک زیادی کرده. گیاهخواران امروزی حالا جوانانی جذاب و پرانرژی با اندام متناسب هستند. با شنیدن اسم گیاهخواری حالا تصویر زنانی جوان، آراسته و خندان به ذهن میآید که کاسههای خوشرنگولعاب سالاد را دست گرفتهاند یا تست آووکادو میخورند؛ فوتوژنیک و جذاب! بااینحال، همه گیاهخوارها هم با این تصویر جدید موافق نیستند و آن را یک پیشرفت تلقی نمیکنند. آلیشیا کندی، نویسنده و تهیهکننده، پادکست پرطرفداری در زمینه گیاهخواری به این رویکرد جدید اعتراض کرده و گفته اینترنت چیزی با چنین سابقه غنی سیاسی را به یک موضوع ساده در حد سبک زندگی سالم تقلیل داده و حالا کسانی روی خودشان اسم گیاهخوار میگذارند که چیزی از فلسفه و ایدئولوژی پشت آن نمیدانند. به اعتقاد این دسته از نویسندگان، عامهپسند کردن گیاهخواری از طریق شبکههای اجتماعی، این پدیده را به موضوعی فانتزی تبدیل کرده که بلاگرها و اینفلوئنسرهای سفیدپوست حوزه مد و سبک زندگی، آن را نمایندگی میکنند. یوتیوب و فیسبوک پر شده از ویدیوهای سرآشپزهایی که سعی میکنند غذاهای گیاهی را از سادگی و سلامت ذاتیشان دور کنند و بیشتر از آنچه لازم است، این غذاها را هیجانانگیز و جالب نشان دهند.
گیاهخواری حالا به چنان سوژه خوشایند و عامهپسندی تبدیل شده که در سال ۲۰۱۴ عبارت flexitarian به دیکشنری انگلیسی آکسفورد اضافه شد. این عبارت به کسانی اشاره دارد که عموما گیاهخوار هستند، اما گهگاهی گوشت قرمز و ماهی هم میخورند. به این ترتیب، گیاهخواری از یک ایدئولوژی تاریخی با پیشینه غنی به موضوعی سرگرمکننده تبدیل شده که عامه مردم بدشان نمیآید هرازگاهی به صورت دورهای آن را امتحان کنند. سلبریتیهایی مثل لوییس همیلتون و بیانسه هم در معرفی گیاهخواری پارهوقت به عنوانی یک سبک زندگی جالب و سرگرمکننده از طریق شبکههای اجتماعی، نقش مهمی ایفا میکنند. همه اینها باعث شده گیاهخواری به سبک امروزی علیرغم رشد روزافزونش در میان عامه مردم، مخالفان و منتقدانی از میان طبقههای مختلف اجتماعی پیدا کند.
فوبیای گیاهخواری
در سال ۲۰۱۱ دو جامعهشناس به نامهای متیو کول و کارن مورگان از پدیدهای به نام «وگافوبیا» یا ترس از گیاهخواری نام بردند و اشاره کردند که رسانههای انگلیسی اغلب چهرهای منفی از گیاهخواری ترسیم میکنند. پژوهشی که در سال ۲۰۱۵ از سوی موسسه مکاینیز و هادسون انجام شده، نتیجه میگیرد: «برخلاف سایر اشکال تعصب (مثل نژادپرستی و جنسیتزدگی)، دید منفی نسبت به گیاهخواران یک مشکل اجتماعی در نظر گرفته نمیشود، بلکه کاملا مرسوم و در میان عده زیادی قابل قبول است.» در چند سال اخیر، تعداد زیادی شوخی و لطیفه درباره گیاهخوارها ساخته شده. مخالفان این سبک زندگی بر این باورند که گیاهخواران رفتاری متظاهرانه دارند، دائما در حال نصیحت و موعظه دیگران هستند و اصرار دارند تفکر خود را مقدس جلوه دهند. پژوهش موسسه مکاینیز و هادسون نشان میدهد وقتی گیاهخواران به جای سلامت شخصی، موضوع عدالت اجتماعی را مطرح میکنند، با نفرت و مخالفت بیشتری مواجه میشوند.
گروه دیگری از منتقدان گیاهخواری هم هستند که با اشاره به رشد روزافزون کسبوکارهای فعال در زمینه تولید محصولات گیاهی، ادعا میکنند این سبک زندگی فقط یک سیستم صنعتی را جایگزین سیستم صنعتی دیگری میکند. به اعتقاد آنها، کشت صنعتی سویا، ذرت و حبوبات در ابعاد وسیع هم به اندازه تولید محصولات حیوانی برای سیاره زمین زیانآور است.
هیچکدام از دلایلی که گفته شد اما بیانگر علت اصلی افزایش نفرت از گیاهخوارها نیست. مهمترین دلیلی که باعث شده به این گروه صفاتی مثل خستهکننده، اهل دعوا و کشمکش و دورو نسبت داده شود، ترس است. گیاهخواران بین ما زندگی میکنند، مثل خودمان حرف میزنند و رفتار میکنند، ولی با ما یک فرق عمده دارند. به ما یادآوری میکنند که بدون گوشت هم میتوان زندگی کرد و تصور این وضع برای عده زیادی از آدمها واقعا ترسناک است. جنگ با گیاهخواران شاید تلاش جماعتِ اکثریتِ محکوم به فنایی باشد که میخواهند برای حفظ سبک زندگیشان بجنگند. گیاهخواران امروزی شاید آدمهایی پرسروصدا و آزاردهنده باشند که خودشان را از دیگران برتر میبینند و میخواهند سبک زندگیشان را به بقیه دیکته کنند، ولی پشت رفتار متظاهرانهشان شاید یک حرف حساب باشد؛ حرفی که از شنیدنش، از تکرارش و از پذیرشش میترسیم.
خیلی خوب بود. ?