شاید اگر چند سال پیش میشنیدیم که در فهرست مهمترین موضوعات مورد بحث سال در دنیا یک بازی ویدیویی و یک سریال تلویزیونی قرار دارد، باور نمیکردیم. اینکه همه مردم دنیا فارغ از ملیت و دین و نژادشان پای تماشای یک سریال تلویزیونی بنشینند، یا با یک بازی موبایلی واحد وقت بگذرانند، موضوعی است که در سال ۲۰۱۶ محقق شده. در ادامه به سه هشتگ پرطرفدار توییتر در سالی که ساعتها و دقایق پایانی خود را سپری میکند، میپردازیم.
مریم عربی
پوکمونگو؛ سومین هشتگ پرطرفدار سال ۲۰۱۶
زمانه عجیبی شده؛ در سالی که دنیا هم المپیک را تجربه کرد، هم برگزیت را و هم مهمتر از همه، انتخاب ترامپ را، یک بازی ساده عنوان سومین هشتگ پرطرفدار سال را در توییتر به خود اختصاص داده است؛ یک بازی رایگان موبایلی از جنس واقعیت افزوده که آدمها را برای شکار پوکمونها به خیابانها و حتی مناطق ممنوعه نظامی و امنیتی کشاند و در عرض کمتر از یک ماه، دنیا را زیرورو کرد.
پوکمونگو پرطرفدار شد؛ چون یک مسیر هیجانانگیز طولانی را برای مخاطبان تشنه فناوریهای مجازی تدارک دیده بود؛ مسیری که باید آن را با همه فراز و نشیبهایش طی میکردی و در هر لحظه و هر کجا از این مسیر ممکن بود با هدفی که به دنبال آن هستی، مواجه شوی. در این بازی هر لحظه چیزی تازه برای یاد گرفتن وجود داشت. جذابترین بخش ماجرا اما همان همراهی با جنگجویانی بود که در دنیای واقعی کنارت میجنگیدند. انگار جهان مجازی و واقعی مثل دو دنیای موازی در لحظهای خیالانگیز و سوررئال به هم میرسید و تجربه لذت این لحظه تلاقی شگفتانگیز، خود دلیل محکمی میشد برای آنکه نتوانی از این بازی ساده دست بکشی، که درگیر اعتیادش شوی و روزمرگیهایت را با این هیولاهای رنگارنگ، خیالانگیز کنی.
برخی از کارشناسان ارتباط محکمی را بین بازیهای ویدیویی و نحوه تعامل با زندگی واقعی کشف کردهاند. به این معنا که برخی از بازیها به کاربران کمک میکند تا واقعیات زندگی را بهتر بپذیرند و در برخورد با مسائل پیچیده زندگی، انعطافپذیری و صبوری بیشتری از خودشان نشان بدهند. هافینگتون پست در گزارشی پوکمونگو را هم جزو این دسته از بازیهای موثر قرار داده و این مسئله را بهعنوان یکی از دلایل اصلی گرایش ناخودآگاه کاربران به این بازی برشمرده است. نویسنده این گزارش ادعا کرده که پوکمونگو میتواند سلامت روانی کاربران را هم ارتقا بدهد؛ چراکه افراد غیراجتماعی معتاد به بازیهای ویدیویی و موبایلی را وادار میکند که از خانه بیرون بزنند و به اضطرابی که از حضور در اجتماع به آنها دست میدهد، غلبه کنند. به بیان دیگر پوکمونگو دوران سلطه بازیهای ویدیویی را به فرصتی برای ارتقای مهارتهای اجتماعی و بالا بردن اعتمادبهنفس افراد تبدیل کرده است.
پوکمونگو از نظر بسیاری از کارشناسان حوزه گیم و فناوری، در زمان اوج خود فراتر از یک بازی ساده عمل کرد. در دورانی که به باور بسیاری از افراد، جداییطلبی و تفرقه بیش از هر زمان دیگری در ادوار اخیر بیداد میکند، این بازی توانسته افراد را صرفنظر از سن و سال، نژاد، جنسیت، دیدگاه سیاسی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی گرد هم بیاورد. شکارچیان پوکمون مثل دوستان واقعی کنار هم در خیابانها قدم میزنند و از تجربه مشترکشان میگویند. پوکمونگو فقط یک بازی نیست، یک تجربه مدرن اجتماعی است که شاید آدمهای درگیر در این تجربه را فرهیختهتر نکرده باشد، اما قطعا آنها را برای مدتی هم که شده، از پوسته ضخیم انزواطلبیشان بیرون کشیده است.
گیم آو ترونز؛ دهمین هشتگ پرطرفدار سال
تا قبل از نمایش سریال پرطرفدار «بازی تاج و تخت» در شبکه HBO محصولات تصویری فانتزی فقط در میان بچه درسخوانها و بهاصطلاح گیکها طرفدار داشت، اما گیم آو ترونز قاعده بازی را برای این محصولات تصویری تغییر داد و قلب پیر و جوان و زن و مرد را یکجا تسخیر کرد. این سریال تلویزیونی چند قلاب بزرگ دارد که هر بینندهای را با هر سلیقهای به دام میاندازد: خشونت، جذابیت جنسی و یک خط داستانی پردسیسه و رازآمیز. «بازی تاج و تخت» با این چند المان جذاب از دنیای واقعیت فرار میکند و بیننده را هم با خود از این دنیا بیرون میکشد. اما این نمایش تلویزیونی بسیار فراتر از فلسفه فرار به فانتزی پیش میرود و بیننده را در سطوح دیگری هم درگیر میکند. سازندگان سریال هم تلاش میکنند تماشاگر را با کاراکترهای متعدد قصه، پیشینهشان و انگیزههایشان همراه کنند و هم در عین حال میخواهند به ما بگویند که همه تصورات و پیشبینیهایمان میتواند غلط باشد و هیچچیز از واقعیت سریال نمیدانیم. همین تناقض جالب است که این مجموعه تلویزیونی را آنقدر پیچیده و دوستداشتنی کرده و جهانی را پای تماشای آن نشانده است. چه کسی میتواند در مقابل چنین بازیسازی استادانهای مقاومت کند؟
نشریه فوربز در گزارشی تحلیلی سعی کرده به مهمترین دلایل علاقه عجیب و غریب فرهنگهای مختلف به «بازی تاج و تخت» اشاره کند. از دیدگاه نویسنده این گزارش، مشخصترین ویژگی این سریال فانتزی این است که برخلاف اغلب تولیدات فانتزی، از ابتدا مشخصا برای بزرگسالان تولید شده است. «بازی تاج و تخت» همان کاری را میکند که ساینس فیکشنها و آثار فانتزی قدرتمند همیشه انجام دادهاند؛ به شکلی سمبولیک سوژههای اجتماعی و سیاسی روز را به شیوه خاص خودش تفسیر میکند. این سریال داستانی فوقالعاده پیچیده با کاراکترها و خطوط داستانی فراوان دارد و در عین فانتزی بودن، بیش از حد تصور به دنیای واقعی شبیه است. درنتیجه تا حد زیادی مخاطب را درگیر میکند. به جرئت میتوان گفت تا به حال هیچ درام سینمایی و تلویزیونی در ژانر فانتزی نتوانسته تا این حد خود را به دنیای واقعی شبیه کند. «بازی تاج و تخت» دنیایی را خلق میکند که از همان تیتراژ ابتدایی سریال گرفته تا زیروبم روابط سرشار از عشق و نفرت کاراکترهای پیچیده آن، به وقایع دنیای واقعی شبیه است. همین شباهت باعث میشود بیننده از نظر احساسی نسبت به آنچه قرار است در آینده سریال اتفاق بیفتد، حساس شود.
نکته دومی که از نظر فوربز بهعنوان برگ برنده سریال ذکر شده، فوقهوشمندانه بودن داستان سریال است؛ بهگونهای که به ذهن مخاطب اجازه استراحت نمیدهد. این هوشمندی هم در پلات سریال و هم در زبانش مشهود است. تا حدی که برخی از منتقدان بر این باورند که تماشای این سریال توانسته هوش جمعی مخاطبان را هم ارتقا بدهد و ژانر جدیدی را در حوزه سریالهای تلویزیونی ایجاد کند. گیم آو ترونز با شوخیهای کنایهآمیزش، دیالوگهای شاعرانهاش و پرسشهای اخلاقی پیچیدهاش مخاطبان خود را درگیر یک فرایند جدی خردمندانه میکند؛ چیزی که نظیر آن تابهحال در تولیدات تلویزیونی وجود نداشته است. این سریال مثل نمایشنامههای شکسپیر، فقط مسائل پیچیده اخلاقی، وجودی و سیاسی را مطرح نمیکند، بلکه آیتمهای عامهپسندترِ لازم برای جذب مخاطب را هم دربر میگیرد و با یک تیر چند هدف را میزند. گیم آو ترونز یک معجون سحرانگیز مستیآور است که مدام بیننده را غافلگیر میکند؛ قهرمانان سریال در کمال ناباوری در اوج ماجرا میمیرند، روانپریشها به قدرت میرسند، مراسم شادی به حمام خون تبدیل میشود و جای آدم خوبها و آدم بدها یکباره با هم عوض میشود. همه این شگفتیها در کنار هم باعث شده این سریال به دهمین موضوع داغ مورد بحث کاربران در سال ۲۰۱۶ میلادی تبدیل شود.
تبعیض نژادی؛ هفتمین موضوع داغ مورد بحث کاربران فضای مجازی
یکی از موضوعات عجیبی که در سال ۲۰۱۶ در شبکههای اجتماعی داغ شده، موضوع تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان با هشتگ BlackLivesMatter است. BlackLivesMatter به معنای «زندگی سیاهپوستان ارزشمند است» نام یک جنبش بینالمللی است که با خشونت و نژادپرستی سیستماتیک علیه سیاهپوستان مقابله میکند. امسال این هشتگ بعد از جریان کشته شدن چند سیاهپوست آمریکایی توسط پلیس آمریکا داغ شد و عنوان یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در فضای مجازی را به خود اختصاص داد.
ماجرای محبوبیت هشتگ BlackLivesMatter در فضای مجازی از یک سوءتفاهم ساده شروع شد؛ کشته شدن دو سیاهپوست توسط نیروهای پلیس آمریکا به فاصله فقط چند ساعت. این دو حادثه دردناک سر از زخمی کهنه و دیرینه باز کرد؛ کابوس نژادپرستی و برتری سفیدپوستان. در شرایطی که با تکیه زدن یک سیاهپوست بر جای پرقدرتترین مرد ایالات متحده، به نظر میرسید موضوع نژادپرستی در آمریکا برای همیشه حل شده، انتشار فیلم مرگ دردناک دو سیاهپوست توسط پلیسهای سفیدپوست، یکباره همه چیز را زیرورو کرد. توهم توطئه در دنیای مجازی قوت گرفت و شبکههای اجتماعی پر شد از گفتوگوهایی درباره تبعیضهای نژادی. تاریخ بعد از ۶۰ سال دوباره تکرار شد؛ با این تفاوت که این بار بیشتر سیاهپوستان بودند که به اندیشه جدایی سفید از سیاه میدان دادند.
البته سفیدپوستان هم در دنیای مجازی در برابر این تفرقهانگیزی سیاهپوستان بیتفاوت ننشستند و هشتگ BlueLivesMatter را راه انداختند که از پلیسهای سفیدپوست حمایت میکرد؛ پلیسهایی که بعد از ماجرای کشته شدن سیاهپوستان، در برخی از ایالتهای آمریکا مورد خشونت سیاهپوستان خشمگین قرار گرفته بودند. بعد از داغ شدن تنش میان سیاهپوستان و سفیدپوستان، هشتگ AllLivesMatter به وسیله تعدادی از کاربران شبکههای اجتماعی داغ شد تا به جداییطلبی سیاهپوستان پایان بدهد، اما نتوانست در برابر هیجان ناشی از یک تعصب بزرگ نژادی با پیشینهای به گستره تاریخ غلبه کند. قرار گرفتن هشتگی با موضوع تبعیض نژادی در فهرست ۱۰ موضوع داغ مورد بحث کاربران فضای مجازی در سال ۲۰۱۶ را در کنار انتخاب دونالد ترامپ نژادپرست بهعنوان رئیسجمهور آتی ایالات متحده اگر بگذارید، بهشدت نگران حال و روز دنیا میشوید. با این اوضاع سالی که در پیش است، شاید عجیبترین سال قرن بیستویکم باشد.
شماره ۶۹۰