تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۲۶ - ۰۶:۲۲ | کد خبر : 2935

ساندویچ ژامبون

سینا قلیچ‌خانی حنجره های بیمه‌ای غیر از این می‌شد، یک جای کار می‌لنگید. اگر به نظریه احتمالات در ریاضی آشنا باشید، می‌گوید با تحلیل وقایع تصادفی که تشکیل شده از متغیرهای تصادفی و فرایندهای تصادفی و پیشامدها به این نتیجه رسید که پدیده‌ها لزوما تصادفی نیستند و با تکرار زیاد دفعات آزمایش، نتایج از الگویی […]

سینا قلیچ‌خانی

حنجره های بیمه‌ای
غیر از این می‌شد، یک جای کار می‌لنگید. اگر به نظریه احتمالات در ریاضی آشنا باشید، می‌گوید با تحلیل وقایع تصادفی که تشکیل شده از متغیرهای تصادفی و فرایندهای تصادفی و پیشامدها به این نتیجه رسید که پدیده‌ها لزوما تصادفی نیستند و با تکرار زیاد دفعات آزمایش، نتایج از الگویی مشخص پیروی می‌کنند و با این الگو می‌توان احتمال وقوع پدیده‌های مختلف را حدس بزنیم. برای همین از دل لوس و غلط حرف زدن نسل جدید، خواننده‌ای ظهور می‌کند که شبیه به آن‌ها می‌خواند! دو شماره پیش بود که از یکی از این پدیده‌ها نوشتم. حالا خبر آمده یکی از شرکت‌های بیمه حنجره این ضدخواننده را تا سقف ۵۰۰ میلیون تومان خسارت بیمه کرده! بله… اگر غیر از این می‌شد، نظریه احتمالات در ریاضی هم غلط از آب درمی‌آمد. احتمالا کسی که این پیشنهاد برای دیده شدن برند شرکت بیمه به ذهنش آمده، خودش از این دست موسیقی‌های مبتذل گوش می‌کند و آن‌قدر هم خودش مبتذل است که از نمونه هالیوودی این دست بیمه کردن‌ها الگو گرفته است.

photo_2016-06-05_13-31-57

دن کیشوت افخمی
از وقتی چلچراغ بهروز افخمی و مسعود فراستی را در نقش دن کیشوت و سانچو روی جلد آورد، خود افخمی هم این طنز روزگار باورش شده است. یکی از مجله‌ها با او مصاحبه کرده و تیترش هم این است که من دن کیشوت سینمای ایران هستم. چه افتخاری بالاتر از این. احتمالا جناب افخمی «دن کیشوت» را خوب نخوانده‌اند که این تشبیه را خوشایند خودش دیده است. برای یادآوری باید گفت که دن کیشوت مجنونی بود که فکر می‌کرد پهلوان است و باید به جنگ دیوها و بدکاران برود. اما همیشه این جنون کار دستش می‌داد. برای مثال آسیاب بادی‌ها را غول‌هایی می‌دید که باید به جنگشان برود. یعنی جای افتخار ندارد این توهم داشتن. مگر این‌که افخمی باز هم دچار اشتباه شده و دن کیشوت را پهلوان واقعی فرض کرده. همان‌طور که بعد از «شوکران» بارها دچار اشتباه می‌شود.

house-of-cards

مناظره یا تئاتر؟
در مناظره‌ها جزئیات هستند که برنده و بازنده را تعیین می‌کند. یک لرزش دست، اشتباه گفتن کلمه‌ای و اخم یا لبخندی به هنگام فشار عصبی به‌تنهایی می‌تواند آن‌چنان خطی به ذهن مخاطب بیندازد که تشریح چند دقیقه‌ای برنامه ارتقای بیمه سلامت یا ایجاد شغل در آن عاجز بماند. اصلا انگار شکل مناظره بیشتر به یک تئاتر می‌ماند که نویسنده و کارگردان و بازیگرش یک نفر است. و این‌بار باید به رفتار بدن و مهندسی کلام رای داد تا مسائل کلان دیگر. برای همین است که خنده‌های بی‌خیال جهانگیری در مقابل تهاجم‌های عصبی قالیباف و رئیسی در مناظره اول، کار خودش را کرد. این روزها که می‌گذرد، به‌شدت پیشنهاد می‌شود برای این‌که بدانید پشت پرده بازی سیاست و بازی سیاستمدارهای بی‌اخلاق چگونه می‌گذرد، سریال «house of cards» را ببینید.

photo_2017-05-08_15-10-05

در حال‌وهوای غروب جمعه
اولین باری که اتفاقی به صفحه‌اش رفتم، فکر کردم حتما جوانی در روسیه یا رومانی ادمینش است. عکس‌هایی که بیشتر از آن منطقه است و با آن حال‌وهوا. ولی با کمی چرخ زدن و دیدن کامنت‌ها و معدود پست‌ها دستم آمد که صفحه ایرانی است و همین عجیب بودنش را برایم دوچندان کرد: عکس‌های رئال و سورئال از لحظه‌هایی که از کنارشان به‌راحتی می‌گذریم، اما شاید یک ذهن بیمار آن را دوست داشته باشد و رویش بماند و آن را هذیان‌گویان بازگو کند. انگار آرشیو صفحه اینستاگرام sickmindsmedia به جایی لامتناهی وصل است که تمامی ندارد. بیشتر نمی‌گویم. نمونه‌ای از عکس‌ها را ببینید تا دستتان بیاید از چه حال‌وهوایی حرف می‌زنم.

شماره ۷۰۶

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟