گزارشی از جشن تحویل سال گیلکی در ارتفاعات املش
احمدعلی کدیور
روز ۱۹ام مردادماه جمعیتی چندصدنفره در مه غلیظ و زیر باران ممتد بر فراز ارتفاعات هالیدشت املش گرد هم آمدند، با کندههای خیس آتش بلندی افروختند و با صدای جیغ و قهقهه و کمانچه صفرعلی رمضانی و ساز و نقاره همراهانش رقصیدند و پایکوبی کردند و سال ۱۵۹۲ دیلمی را تحویل کردند. تقویم دیلمی از قدیمیترین گاهشمارهای ایرانی به حساب میآید و امسال سیزدهمین سالی بود که صفرعلی رمضانی، پژوهشگر، نوازنده و خواننده گیلانی جشن نوروزبل یا همان جشن تحویل سال دیلمی را بر ارتفاعات گیلان با مشارکت گسترده مردمی برگزار کرد.
از عصر روز قبل از روز جشن، مه غلیظی روی ارتفاعات هالیدشت را پوشانده بود. تمام اقامتگاهها و خانههای هالیدشت، و آبادیهای اطراف در اشغال مهمانان و مردمی بود که برای شرکت در جشن آمده بودند. هر از چندی هیبت بالابلند صفرعلی رمضانی را میدیدی که از دل مه بیرون میامد و با خنده و شوخی هماهنگیهایی برای اسکان مهمانان یا برگزاری جشن فردا میکرد. صفر رمضانی که نزد اهالی و مخاطبینش به عموصفر معروف است جز کار پژوهش، نوازندگی و خوانندگی چندین دهه است که در مدارس راهنمایی هنر تدریس میکند و مدام پشت تلفن مشغول سفارش به والدین شاگردان و مدیر مدرسه برای اسکان مهمانان جشن و همینطور هماهنگی با بخشداری و محیطبانی، سازمان میراث فرهنگی و دیگر مسئولان منطقه بود.
در جشن نوروزبل امسال گروه مازرون به سرپرستی رضا دیوسالار و همراهی ابراهیم عالمی خواننده صاحبنام مازندرانی، گروه احسان عبدیپور نوازنده توانای سرنای لرستان و گروه حمید فرضینژاد خواننده خوشذوق گیلانی به دعوت صفر رمضانی حضور پیدا کرده بودند. هواشناسی از ابتدای هفته اعلام کرده بود که جمعه، روز برگزاری جشن باران خواهد بارید و عموصفر اعلام میکرد که آسمان هم به زمین بیاید جشن را برگزار خواهد کرد.
نخستین دوره جشن نوروزبل را امین حسنپور روزنامهنگار و محقق زبان گیلکی و محمدتقی پوراحمد جکتاجی روزنامهنگار، شاعر و داستاننویس گیلک و دیگر دوستانشان در شهرستان ملکوت واقع در ارتفاعات املش تحت تاثیر تالیف نصرالله هومند آملی درباره گاهشمار دیلمی برگزار میکنند که در ابتدا با برخورد نهاد انتظامی منطقه مواجه میشوند. البته صفر رمضانی تاکید داشت که جشن نوروزبل در حافظه بومیان منطقه وجود داشت و حتی از شخصی نقل میکرد که خود شاهد برگزاری جشن نوروزبل را در نوروزمحله اسپیلی گیلان بوده. از سال دوم صفر رمضانی به برگزارکنندگان جشن پیوسته بود و کمکم برگزاری تمام مراسم را به دست گرفته بود و با مشارکت گسترده مردمی و با ارائه توضیحات و رفع نگرانی و جلب حمایت سازمانهای نظارتی جشن نوروزبل را برگزار کرده بود.
از صبح روز جمعه هفدهم مرداد باران شروع کرد به باریدن. صفر رمضانی با رنگ و قلممو به خط نستعلیق زیبایی روی دیوار مینوشت «لطفا نظافت را رعایت فرمایید» و با کشیدن علامتی سرویس بهداشتی مردانه را از زنانه جدا میکرد و با شوخی و خنده به همه اطمینان میداد که مراسم قطعا برگزار خواهد شد. در ایوان بزرگ یکی از خانهها نوزاندگان گروه مازرون میزدند و میخواندند و اهالی دست میزدند و پایکوبی میکردند. رضا دیوسالار سرنا مینواخت، محمد ابراهیم عالمی دست میزد و جماعت را به شوق میاورد و با صدای گیرایش میخواند. یکی دسرکوتن یا همان نقاره مازندرانی میزد و سه نفر از جوانان گروه به خواهش اهالی قاسمآبادی میرقصیدند.
نزدیک ظهر حسین مشکین استاد سرنانواز و حسن عبداللهی استاد نقارهنواز هر دو سالمند و اهل سیاهکل از راه رسیدند. عبداللهی نقارهاش را زیر سرپناه منقل رستوران گذاشته بود و در حالی که کارگر رستوران کنار دستش کباب باد میزد و میخندید روی نقارهاش میکوبید و جیغ میکشید و جماعت را به همراهی دعوت میکرد و حسین مشکین وسط جمعیت ایستاده بود و سرنا مینواخت. سرنا و نقاره ساز فضای بیرونی و بیانگر هیجانات جمعی ما هستند. عوامل متعددی حضور این دو ساز خوشنوا را در زندگی جمعی ما کمرنگ کرد؛ ورود موسیقی نظامی به ایران و همینطور کمرنگ شدن آیینهای جمعی و به اندرونی رفتن موسیقی.
ظهر باران چنان میبارید که از صحنهای که برای اجرای موسیقی در نظر گرفته بودند به عنوان سقف استفاده کردند و تجهیرات را زیر آن علم کردند. با وجود باران شدید روی تپه پر از آدم بود. در مه غلیظ تا چشمت کار میکرد فقط مردم بودند؛ پیر و جوان و زن و مرد و کودک. جشن مردمی جشنی است که تفکیک و ممانعتی در آن وجود نداشته باشد و تمام گروههای مختلف اجتماعی در آن حضور به هم رسانده باشند. در جشن نوروزبل همه را حاضر میدیدی، حتی حیوانات از خروس و مرغ گرفته تا گاو و سگ توی مردم میلولیدند. انتظامات برنامه به عهده افراد داوطلب، محیطبانان و یکی دونفر آتشنشان داوطلب و پلیس راهنمایی و رانندگی بود. ساعت پنج عصر گروه مازرون روی صحنه رفت. صفر زیر باران صدایی بین جیغ و قهقهه درمیاورد و مردم را به وجد میاورد. در دو دوره پیشین جشنواره موسیقی نواحی که هر سال در کرمان با حضور برگزیدگان موسیقی مردمی سراسر ایران در کرمان برگزار میشود صفر رمضانی اجراهای درخشانی کرد. در همان جشنواره در سالن بسیار رسمی اجراها هم صفر همین صدای جیغ و خنده مخصوصش را درمیاورد و جماعت را میخنداند و به شوق میاورد.
پس از اجرای پرشور گروه حمید فرضینژاد عموصفر با بالاپوش گالشی و هیبت گیرایش رو صحنه رفت. صفرعلی رمضانی را احیاگر کمانچه پنجسیم گیلان میدانند. صفر خودش در کارگاهی که در مجاورت خانهاش است ساز میسازد و بنا به پژوهشهایی که حاصل آن را اردیبهشت امسال در نشست پژوهشی جشنواره موسیقی نواحی کرمان در حضور پژوهشگران طراز اول موسیقی مردمی ایران مثل هومان اسعدی، ساسان فاطمی، جهانگیر نصر اشرفی و… ارائه داد نوع تابهحال شناختهنشدهای از کمانچه گیلان را معرفی کرد. حالا عموصفر با کمانچه پنجسیمی که خودش ساخته بود در برابر جمع نشسته بود، مینواخت، جیغ میکشید، میخواند و جماعت را حیران میکرد. قطعه اول را در رسای حیدرخان وفشتال از مشروطهخواهان گیلانی خواند با مطلع «پلنگ گوید که من خوشخط و خالم/در این کوه و کتل تا کی بنالم». سپس در قطعه قاسمآبادی جماعت را با کمانچهنوازی زیبایش به جنون آورد در آخر قطعه «حیران حیرانه» را نواخت و خواند: «حیرون حیرونی/ناز نوکون جونی، لاکو افشونی/سانه تومون تو وازای من تی قربونی/ سفید رود آب بوما پوردا ببرده/ من و می یارکا هر دو ببرده/ پوردهسازان بایید پوردا بسازید/ من و می یارکا همدیل بسازید…»
وسط جایگاه تماشاگران کپه بزرگی از چوب به کمک مردم ساخته شده بود. حسین کیهانی مسئول افروختن آتش از اعضای شورای شهر اطاقور املش جرقه آتش را زد. آتش زیر باران زبانه کشید و بالا رفت. حسین مشکین و حسن عبداللهی زیر باران آمده بودند و سرنا و نقاره میزدند. مردم دور آتش جیغ میکشیدند و کف میزدند. جشن نوروزبل همچون موجودی اساطیری پس از قرنها از خواب زمستانی بیدار شده بود و مثل مه تمام مردم روی دشت را دربرگرفته بود. نوروزبل جشنی باستانی و تاریخی است اما تاریخ برخلاف باور پذیرفتهشده آن چیز معلوم و قطعی نیست که مختص به گذشتهای سپریشده باشد. بنابر همین است که هربار تجربه خواندن، بیرون کشیدن و احیای چیزی از دل تاریخ، لزوما به امری جدید و نو منتهی میشود. خوانش تاریخ و احیاگری عملی همواره زنده و سودمند است نه به این خاطر که گذشتهای، تقویمی، تاریخی و مبدای وجود داشته است بلکه به این خاطر که آیندهای نو در راه است.