گفتوگو با زردشت اخوانثالث
نزدیک به سه دهه از رفتن مهدی اخوان ثالث میگذرد و هنوز شعر «زمستان»ش سرها را در گریبان میبرد. اخوان از جرگه شاعران آرمانخواهی است که تخلص م.امید هم گرهی از پیشانی شعر او نگشاد و شادیای نبخشید. برای همنسلان او یار نیامد و گَرد آمد و سوار نیامد. اخوان در عرصه اجتماعی اشعار ماندگاری از خود به جا گذاشته است که مردم کوچه و بازار از حفظاند. نام او هم در رسته شاگردان نزدیک نیما ثبت شده است، هم در رسته شاعرانی که شاگردانی بنام را از خود به جای گذاشته است. چهارم شهریورماه، بیستونهمین سالمرگ اخوان ثالث. به این بهانه با زردشت اخوان ثالث، مدیرمسئول انتشارات زمستان، تنها ناشر قانونی آثار مهدی اخوان ثالث (م.امید)، گفتوگویی داشتیم و از آثار تازه و در دست انتشار اخوان و همچنین وضعیت مرمت و بازگشایی خانه اخوان، جویا شدیم.
بعد از تقریبا سه دهه از نبودن اخوان آیا کتابی یا اثری از ایشان برای انتشار و رونمایی وجود دارد؟
بله، مجموعه سه جلدی مقالات که قبلا دو جلد آن با عنوان «حریم سایههای سبز» منتشر شده بود، بهزودی منتشر میشود و البته با عنوان «مقالات مهدی اخوان ثالث». جلد اول این کتاب قبل از انقلاب منتشر شده بود، در آن زمان با عنوان «مقالات». بعد از درگذشت پدر انتشارات زمستان مجددا منتشرش کرد، با تغییرات و تصحیح خود پدر در یکی دو مقاله که بخشهایی را اضافه کرده بود. الان در بازار موجود نیست. درصدد هستم آن دو جلد را منتشر کنم، به اضافه جلد سوم که جدید است و برای اولین بار منتشر میشود. این سه جلد که منتشر شود، «مجموعه مقالات اخوان ثالث» کامل شده است. همچنین گزیدهای از اشعار اخوان منتشر میشود به انتخاب خودش با عنوان «بهترین امید». این کتاب شامل برگزیده اشعار اخوان است به همراه چند نمونه از نثر اخوان. به طور مثال بخشی از مقالهای یا مصاحبهای و ارجاعش به مأخذ و کتاب اصلی. این کتاب سالها قبل از انقلاب منتشر شده بود و اینبار کامل و منزه، به امید خدا، با اضافات منتشر میشود. یکی دو مورد هم از حاشیه زدنهای بابا در این کتاب منتشر میشود. کتاب دیگری که امیدوارم بعد از سالها به نمایشگاه کتاب سال آینده برسد: «ذیلی بر امثالوحکم دهخدا» است. مَثلهایی است که مهدی اخوان ثالث جمعآوری کرده، حاشیه زده به کتاب «امثال و حکم» دهخدا. این مثلها یکجاهایی مثلهایی است که در «امثال و حکم» دهخدا نبوده و جا افتاده یا آن موقع مثل سائر نبوده و در زمان حیات اخوان اینها به عنوان مثل استفاده میشده بین مردم، آنها اضافه شده. یا اگر دهخدا مثلی را در «امثال و حکم» آورده، ولی شاهدی برایش نیاورده، شأن نزولی ندارد، حکایتی ندارد و فقط مثل را آورده، اخوان آنجا حاشیه زده که چرا این اینجا همینطور افتاده. یا قصهای که در ذهنش از قلمرو ادبیات بوده نقل کرده، یا اصلا قصه را ساخته. قصهای را که وجود نداشته، ساخته. نقل شاهد کرده که حالا هیچ شاهدی هم برای فلان مثل نیست، خودم شاهدش را میگویم. کاری که، نمیدانم شاید، تابهحال در ادبیات معاصر فارسی و شاید در ادبیات فارسی این کاری را که اخوان با مثل کرده، نمیبینیم، یعنی گفته اینجا شاهد لازم دارد، من شاهدی نمیبینم و خودم برایش شاهد میسرایم و سروده. کار منحصربهفردی است.
آقای زردشت، دستنوشته چاپنشدهای از اخوان هست که ما برای مخاطبان مجله نمایش دهیم؟
من دستخط زیاد دارم از پدر. اما این دستخطها را قصد ندارم در این سیستم بدون کپیرایت و بیقانون و شلخته منتشر کنم. هر چیزی را که امروز بگذاریم در مجله یا هر جا (؟) فردایش به هم ریخته و در بدترین شکل در فضای مجازی است. روی اینترنت با واترمارک نمیدانم فلان و تبلیغ بهمان که هی از تو صورتش میآید و میرود در گوشه چشمش و فلان پیدا میشود. متاسفانه وضع خیلی خراب است. من در صفحه رسمی خودم در اینستاگرام [zardoshtakhavansaless @] یک کلیپ کوتاه یک دقیقهای از شعرخوانی بابا را، که شعر فروغ را خوانده بود، گذاشتم؛ سه روز بعد دیدم کسی که نمیشناسمش برای من فایلی با تیتراژ ابتدایی و انتهایی و لوگوی تبلیغاتی فلان فرصتطلب فرستاد و گفت شعرخوانی اخوان از فروغ را دیدی؟ بعد از آن من فایلها را با واترمارک گذاشتم، ولی دیدم واترمارک را پاک میکنند و با همان تفصیلات به نام خودشان میگذارند. واترمارک متحرک گذاشتم، دیدم روی واترمارک متحرک من یک واترمارک دیگری گذاشتند. اینها هیچ شخصیتی نه برای خودشان نه برای کاری که میکنند، قائل نیستند. برای همین فعلا دست نگه داشتم. خیلی چیزها از اخوان هست که میشود منتشرش کرد، ولی الان شرایط خوبی نیست. هرکسی هر کاری دلش میخواهد میکند و هیچ شعور و انصاف و قانون و قاعدهای حاکم نیست و آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است.
درباره خانه اخوان بفرمایید که در چه مرحلهای است، آیا اطلاعی از روند کار دارید؟
شهرداری حکایت این خانه را با هزار جور سلیقه و رفتار غیرهماهنگ دارد پیش میبرد. یک بار این کار را کرد که اصلا درست نبود، که هیچ، بد و غیرفنی و از سر منفعتطلبی عدهای بود و یک چیزی ساختند برای خودشان و به سلیقه معمار به اسم خانه اخوان. چند سال پیش اعتراض کردم. به سلیقه شخصی معمار این کار را کرده بودند. کسی که اسم مهدی اخوانثالث را هم نشنیده بود. ما رفتیم آنجا گفتیم که اینجا اینجوری نیست. این کار تخریب است، شاید از نظر ذهن شما اینجا اینطوری زیباتر است، ولی خب خانه اخوان نیست دیگر. شما اسمش را گذاشتید خانه اخوان، ولی نیست. این خانه اخوان است و خانوادهاش هنوز هستند، کسانی که در آنجا زندگی کردهاند و میدانند چه کجا بوده و چه جور بوده، و از ابتدا هم قرار بر همین بود که همه کارها از طرف خانواده اخوان صورت بگیرد، ولی خب، تابهحال که نشده. لیک بیمرگ است دقیانوس/ وای، وای، افسوس.