گفتوگوی چلچراغ با دو روحانی بهروز اما متفاوت؛ عبدالله حسنزاده آملی و محمدعلی آهنگران
محمدمهدی حسین نیا
دوست داشته باشیم یا نه، باید بپذیریم که این روزها فضای مجازی بر همه چیز و همه کس غالب شده است. حرف از خوب یا بد بودن این شرایط نیست. نکته ماجرا اینجاست که وقتی برای همراه شدن با فضا تن بسپاری به حال و روز زمانه، آن وقت دیگر لزوما تو تصمیم نمیگیری که شرایط چطور پیش برود. مورد قضاوت قرار میگیری و البته قضاوت اقتضای تمام زمانهاست. حضور بیرویه در فضای مجازی، لحظهنگاریها و به اشتراک گذاشتن تمام زندگی روزمره، از حقوق مدنی و آزادیهای فردی تمام مردم است. نمیشود کسی را بهخاطرش نهی کرد یا آفرین گفت. منتهای مراتب گاهی، تنها و تنها گاهی، رویارویی با برخی رفتارها کمی عجیب به نظر میرسد. عجیبی که نه بار منفی دارد نه مثبت. چلچراغ به بهانه حضور مرتب برخی روحانیون در فضای مجازی و گرفتار شدن بسیاری از آنها به تب مجازی و سندروم به اشتراک گذاشتن و توییت کردن، میزبان دو سر یک پیوستار شده که اگرچه هردو کاملا با پدیدههای روز همراهند اما شاید کمکارترین و پرکارترین آنها را دربر میگیرد. درواقع تنها بحث پیشآمده، استفاده از فضای مجازی نیست. موضوع طیفی از روحانیت است که از همین طریق تبدیل به سلبریتیهای فضای مجازی شدهاند و بیشتر آوازهشان را به دلیل فعالیت در این فضا به دست آوردهاند. عبدالله حسنزاده آملی و محمدعلی آهنگران مهمان چلچراغ بودند.
میزبان یک روحانی بودن کار سختی است. نه بهخاطر کلیشههای سیاسی یا اجتماعی، نه بهخاطر آن لباس. فقط همیشه انگار زمان طور دیگری میگذرد. هماهنگیهای انجامگرفته برای میزبانی از عبدالله حسنزاده آملی و محمدعلی آهنگران طوری پیش رفت که امکان حضور هر دو در یک زمان فراهم نشد. قرار شد دیدارها به صورت جدا جدا و در دو روز مختلف صورت بگیرد. عموم مردم عبدالله حسنزاده آملی را کمتر از پدرش میشناسند. او جدای از طی کردن دروس حوزه، از اوایل دهه ۶۰ حضور جدی در فضای هنر و ادبیات دارد. او در حوزههای مختلفی از ادبیات، سینما، تئاتر، نقاشی و عکاسی و چند شاخه دیگر ورود پیدا کرد و در هرکدام دورههایی گذراند. مثلا شاید به یک روحانی نیاید که از بهترین شاگردان کلاسهای فیلمنامهنویسی ناصر تقوایی بوده باشد. او همچنین اشراف کاملی به فضای کودک و نوجوان دارد و بخش زیادی از فعالیت مطبوعاتیاش را صرف آنها کرده است. عبدالله حسنزاده بهعنوان مدیر مسئولی و سردبیری سلام بچهها و پوپک و سردبیری سنجاقک و البته حدیث زندگی در کارنامه خود دارد. درواقع باید اینطور نگاه کرد که او در فضای هنری و مطبوعاتی از شاخصترین چهرههای روحانی است.
حسنزاده آملی به دفتر چلچراغ آمد. از راه دوری آمده بود و خسته به نظر میرسید. دفتر چلچراغ یک ویژگی مهم دارد. برای عبور از فاصله میان میزها تحریریه و رسیدن به صندلیهای ردیف شده در کنار دیوار است. جایی که بهتر میشود مهمان باشی و سوژه عکاسی قرار بگیری. حسنزاده آملی این چالش را بهخوبی پشت سر میگذارد منتها، هنوز عکاس نرسیده است. گردنبند طبیاش را باز میکند و بحث با این شروع میشود که حدود دو و نیم برابر من سن دارد. عبدالله حسنزاده متولد سال ۳۶ است.
در جریان سوژه که قرار میگیرد، کمی مکث میکند. توضیح میدهم سوگیری و قضاوتی در کار نیست. صرفا میخواهیم در موردش گفتوگو کنیم. در مورد روحانیتی که ویژگی سلبریتیهای مجازی را دارد. اینطور شروع میکند که تمام مردم، چه روحانی و چه غیرروحانی، به معنای انسان بودن فکر و اندیشهای دارند و برای به اشتراک گذاشتن و منتقل کردنش نیاز به راههایی دارد. تصاویر روی غارها را مثال میزند و اینطور توضیح میدهد که در هر زمانی بشر اندیشهاش را در میان میگذارد. حالا یک زمانی تنها ابزار و رسانه دیوار غارها بود و الان هم باید بپذیریم که انسانها برای ایجاد گفتوگو و دیالوگ راههای دیگری دارد. بهطور خاص هنر. نقاشی و کتابت. سینما هست. در یونان باستان تئاتر بود. در ایران نمایشهای آیینی همیشه وجود داشته است و همه این همین معنی را میرساند که انسان ابزاری برای بیان فکرش پیدا میکند. هر کدام از این راهها الفبای خاص خودش را دارد. مثلا الفبای سینما مختص خودش است. یا باقی راهها همینطور. به خودی خود نه زشتاند نه زیبا. پس چه روحانی و چه غیر روحانی باید بفهمد که این الفباها خودشان مشکلی ندارند. درواقع حسنزاده آملی از تسلطش به فضای هنری اینطور استفاده میکند که بگوید فضای مجازی هم به مثابه یک راه برای بیان اندیشه الفبای خاص خودش را دارد و حالا نحوه استفاده از آن است که میتواند مورد قضاوت قرار بگیرد. اما صرف این فعالیتها نمیتواند مایه بررسی عملکرد باشد.
او تحلیلش را اینطور ادامه میدهد: ماندگاری در فضای مجازی اما میتواند شرایط دیگری را داشته باشد. هر قدر هدف و شیوه بیان اندیشه کوتاهتر باشد، عمر کمتری هم پیدا میکند. اما نمیشود به او گفت که چرا این جایی. دلش میخواهد باشد. حق دارد که باشد.
البته برایش توضیح میدهم که در مورد روحانیون شرایط متفاوت است و اتفاقا اگر دلیل این حضور همینقدر سطحی باشد، به پذیرش این ماجرا که او هم حق استفاده دارد، آسیب بیشتری میزند. درواقع ورود روحانیت در این مسائل بحث پیچیدهای نیست. اما از این جهت میتواند احساس پیچیدگی کند که ذهنیتی که از روحانیون وجود دارد، کلیشههای ثابتی دارد. بهخصوص در چند دهه اخیر که این ذهنیت را عمدتا مناصب سیاسی تشکیل دادهاند.
عبداالله حسنزاده میگوید نمیشود فقط ظاهر امر را دید. روحانیت ویژگیاش این است که در هر حوزهای میخواهد دستگیری کند و راه بهتر شدن زندگی و شرایط را به انسانها نشان بدهد. برای درک رفتار روحانیون باید در فضای خود آنها قرار گرفت و نباید او را بهخاطر لباسش قضاوت کرد. یک ارتشی یا یک پرستار بنا بر لباسی که دارند، وظیفهای خاص خود دارند، اما منهای آن لباس نمیتوان او را منع کرد. درواقع اگر فعالیت کسی که این لباس را دارد، در هر حوزهای، فعالیت مطلوبی باشد، خب چراکه نه.
بحث کمی طولانی شده و لازم است که سرراستتر صحبت کنم. حرف به اینجا میرسد که نگاه خیلیها به سلبریتیهای روحانی نگاه مثبتی نیست. فضا فضای خوبی است، منتها جنس سرگرمی مردم با فضای مجازی لزوما جنس فایده بردن و یاد گرفتن نیست.
او این حرف را میپذیرد و میگوید که درک میکند که گاهی این رفتارها صرفا جنبه سرگرمی یا میل به دیده شدن دارد و اگر فعالیت مفیدی نباشد، بیشتر به جایگاه روحانی آسیب میزند. اما خب برای رفتار خلاف شأن و خلاف قانون یا مغایر با عرف روحانی دادگاه و مجمعهای مختص روحانیون وجود دارد. حسنزاده آملی اما خودش را درگیر این فضاها نمیکند. نه علاقه دارد نه فرصت؛ و معتقد است که باید در راهی که خودش قرار دارد، اندیشهاش را منتقل کند و رسالتش را انجام دهد. او درمجموع میگوید: «کسانی که در فضای مجازی حضور درستی ندارند و صرفا وقت تلف میکنند و حرف بهدردبخوری نمیزنند، درواقع لودگی میکنند و همیشه هستند کسانی که دنبال لودگی بروند. اما گل و خار کنار هماند. باید سراغ فضاهای مفیدتر رفت.» گپ و گفت روز اول به اتمام میرسد. حسنزاده آملی دیدار کوتاهی هم با مدیرمسئول چلچراغ میکند.
کمتر از ۲۴ ساعت بعد، نقطه مقابل حسنزاده آملی از راه میرسد. روحانی جوان و خوشصحبتی که شاید بارزترین مصداق عبارت «روحانیت سلبریتی» با المانها و فاکتورهای فضای مجازی، و اصلا یکی از بهانههای تهیه این گزارش باشد. نکتهای که باعث میشود گفتوگوی با او طولانیتر باشد. محمدعلی آهنگران که تقریبا در تمام صفحات مجازی حساب کاربری داشته و دارد و تنها در صفحه اینستاگرامش بیش از ۸۳ هزار دنبالکننده دارد. محمدعلی آهنگران وارد دفتر میشود. به جای مواجه شدن با چالش رد شدن از میان میزها و نشستن کنار دیوار، همان طرف میز مینشیند و من را به سمت دیوار میفرستد.
محمدعلی آهنگران زاده خوزستان است. بحث را با شرایط پیشآمده برای زادگاهش شروع میکنم. او مانند همه حوزههای دیگر وقت زیادی برای پاسخ دادن میگذارد. تمام علتهای جغرافیایی، طبیعی و غیرطبیعی تاثیرگذار در بحران خوزستان را با دقت و حوصله توضیح میدهد. میگوید: «من خودم از تهران به ماهشهر و بعد به اهواز رفتم. یعنی عملا همین دو شهر را دیدم. بهخاطر بارندگی که رخ داده بود، بحران غبار شرایط بهتری داشت. یعنی کسی کاری نکرده بود، اما به لطف خدا اوضاع موقتا بهتر شده بود. برایم مهم بود که ببینم اهواز در چه حالی است. مردم تحت فشار بودند و غیر از گرد و غبار و هوای شرجی، قطع آب و برق نیز به مشکلات مردم اضافه شده بود.» میپرسم اتفاقی افتاد و راهی پیدا کرد؟ با توضیحاتی که میدهد، درنهایت به این پاسخ میرسیم که دولت رفته رفته، کم یا زیاد اقدامات نسبتا مطلوبی انجام میدهد.
برای ورود به بحثی که بهخاطرش مصاحبه را ترتیب دادیم، کمی از کلیات سوژه میگویم و حرفم را اینطور آغاز میکنم که محمدعلی آهنگران در صفحات مجازی خودش را بهعنوان پژوهشگر معرفی میکند. عنوانی بسیار کلی. درواقع میخواستم بدانم که ایشان پژوهشگر در چه حوزهای است؛ فقه و حقوق، سیاست یا شاخههای دیگر.
برایم اینطور توضیح میدهد که با وجود کلی بودن میتواند ارادههای زیادی را برساند. میگوید: «این جستوجو و پرسشگری از اینجا میآید که من و امثال من مورد پرسش قرار گرفتیم. دلیل عمده آن این است که ما هویت سیاسی یا اجتماعیمان در شبکههای مجازی شکل گرفته و اقتضای فضای مجازی همین پرسشگری است. یک وقت کسی میرود گوشه یک حجره در حوزه مینشیند و اصلا چند هفته یک بار از مدرسه خارج نمیشود. تازه الان شرایط بهتر شده، اما زمانی بر حوزه میگذشت که اصلا طلاب با خودشان مبارزه میکردند که با محیط بیرون تماس نداشته باشند تا فضایل معنوی کسب کنند. که خراب نشوند و این مدل تهذیب نفسها شایع بود. اما وقتی اراده میکنید که فعال شبکههای اجتماعی باشد، باید این پرسشگری را درک کنید. عدهای هستند که یا از شما سوال دارند، یا میخواهند شما را به چالش بکشند، یا اصلا از شما خوششان نمیآید و برای ابراز ناراحتی شما را مورد پرسش قرار میدهند. برای پرسش کردن هم در شبکههای اجتماعی شرم حضور و احترام حاج آقا معنا ندارد. پس صراحت بیشتری جریان دارد. پس شما اگر میخواهید در این فضا باشید، باید بروید در مسائل روز، در مسائلی که از شما پرسش میشود، پژوهش کنید تا هم یاد بگیرید و هم پاسخ دهید. من به معنای آکادمیک در رشته دانشگاهی خود پژوهش میکنم، اما این واژه معنای عمیقتری دارد که گفتم.» او همچنین توضیح میدهد چنین رویکردی موجب میشود تا در فضای غیرمجازی هم به دنبال علایق و ارتباط گرفتنها برود. بهطور خاص آهنگران در مورد علاقهاش به تئاتر و ارتباط گرفتن با اهالی صحنه صحبت میکند.
بحث را به اینجا میرسانم که پس وقتی شما خودتان را مورد پرسش قرار میدهید، عملا در معرض نقد هم هستید. نقدهایی که از طرفی در فضای تخریبهای سیاسی قرار میگیرد، چون شما مواضع سیاسی مشخصی دارید و از طرف دیگر پرسشگریهای اجتماعی در قبال این رفتاری که کمتر سابقه داشته است.
محمدعلی آهنگران در مورد تخریبهای سیاسی میگوید اصلا ویژگی جامعه ایرانی قضاوت کردن و تحلیل کردن است؛ حالا درست یا نادرست. اضافه میکند: «شما وقتی عکس از خودتان میگذارید، به دیگران اجازه میدهید که برایتان بنویسند چرا این شکلی هستی، چرا لباست اینطور است، چرا سفرهتان اینقدر غذا دارد، چرا باحجابی، چرا بیحجابی و هر چیز دیگر. پس این طبیعت این فضاست و کسی که وارد آن میشود، باید آماده قضاوت شدن هم باشد. برخی میگویند نقد باید منصفانه باشد. من با همین عبارت هم چندان موافق نیستم. نقد منصفانه عملا یعنی نقدی که من وقتی میشنوم، بدم نیاید، یعنی نقدی که درد زیادی با خودش نداشته باشد. اما نقد یعنی به چالش کشیده شوی. اما نقد خوب داریم، نقد بد هم داریم. پس نقد خوب نقد عادلانه است نه لزوما منصفانه.
میپرسم البته نقدهایی که به محمدعلی آهنگران وارد میشود، یک مقدار کلیتر از اینهاست. یعنی شاید اولین بحثها این نباشد که چرا این حرفها را زدید، یا این مواضع را اتخاذ کردید؛ اولین نقدها این است که اصلا چرا شما در این فضا هستید. حتی در بین سیاسیون به شما اینها را میگویند. حتی خب خودتان شنیدهاید که شما را حجتالاسلام دوربینی خطاب میکنند. سعی میکنم طوری توضیح بدهم که ناراحت نشود. البته خودش بهتر از همه میداند و این حرفها را شنیده است. درک میکند و خودش هم مثالهایی میزند. معتقد است که اوایل هجمهها بیشتر بود. در یک کلام میگویم که خروجی آن نقدها «میل به دیده شدن» است. این حرفها هم بهخوبی میپذیرد و توضیح میدهد: «خب طبیعی است که خیلیها انتظار ندارند ما را در این فضاها ببینند. متاخرین ما کسانی بودند که اساسا با تکنولوژی مخالف بودند. همین الان هم خیلیها شبکههای اجتماعی را ممنوع و حرام میدانند. همین حالا در قم برخیها افتخارشان این است که هنوز تلفن یا تلویزیون ندارند. در مشهد هم همینطور. پس طبیعی است که مردم و جوانانی که این رویکردها را دیدهاند، انتظار ندارند من شیخ در اینستاگرام صفحه داشته باشم. اما به مرور در این مدت این حضور همسلکهای من در این فضاها بیشتر شد و طبیعتا سطح انتقادها هم کمتر شد.»
محمدعلی آهنگران خودش انتقاداتی را که با آن سروکار دارد، دستهبندی میکند. میگوید: «یک دسته از انتقادها همینهاست که آخوند را چه به اینستاگرام! که توضیح دادم. یا مثلا میگوید چرا زندگی و فکر و اعتقاداتت مانند پدرت نیست. از طرفی بخش مهمی از انتقاداتی که به من میشود، از جهات سیاسی است. یعنی از طرف کسانی که در دیدگاههای سیاسی با من متفاوتاند که البته صورت تخریبگونه پیدا میکند. خب ماهیت اینستاگرام به اشتراک گذاشتن عکس است. مگر بقیه چه کار میکنند. من هم همین کار را میکنم. فعالیتهای اجتماعیام، گفتارها و نوشتارها و سیاستورزیهایم را به اشتراک میگذارم. اما چون به مذاق بعضیها خوش نمیآید، میگوید فلانی میخواهد دیده بشود. بله میخواهم دیده شوم! مگر شما نمیخواهید دیده شوید. مگر دیده شدن بد است. خودنمایی به هر وسیله ممکن با این جنس از اشتراک گذاشتن فضاهایی مشخص در قالبی مشخص متفاوت است. پس این ناراحتیهای سیاسی این بحثها را هم با خودش دارد. میآیند و میگویند که حاج آقا دوربینی است و میخواهد جلوی دوربین باشد. من نمیتوانم بگویم چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی توقع داشته باشم که همه از من تعریف کنند.» همچنین توضیح میدهد که در مقابل بسیاری از مسائل سعی او بر این است که راهحل ارائه بدهد و همان مشی پژوهشگری و پاسخگویی را داشته باشد.
آقای آهنگران در ادامه گپ و گفت صمیمیاش توضیح میدهد که از زمانی در شبکههای مجازی سرشناس شد که عکسی با پدرش منتشر کرد. درواقع شهرت آهنگران پدر و پسر هر دو محصول حضور در فضای رسانهای و شاید غیرحقیقی است. محمدعلی آهنگران همانقدر که دل نسبتا پری نسبت به انتقادها دارد، نشان میدهد که با سعه صدر با آنها کنار آمده است. درواقع مهمترین ویژگی او را میشود این دانست که با شرایط زمانهاش همراه شده است. صرف نظر از قضاوتها و نقدهایی که ممکن است هر کسی به نوع فعالیت او داشته باشد، مسئله اینجاست که او بهدرستی خودش را محق میداند که مانند یک شهروند عادی از تمام آزادیهای مدنیاش استفاده کند. حالا این که نوع و جنس عملکردش چگونه است، توضیحش میشود همانها که خودش هم بیان کرد.
در لابهلای بحث اشاره میکند که از چلچراغیهای قدیمی و نامهنویسهای سالهای اول چلچراغ بوده است. البته ارتباط جدیتر او با چلچراغ مربوط به دوره سردبیری حمید جعفری در چلچراغ است که آهنگران برای مدت کوتاهی ستون ثابتی داشت و مطالب منظمی مینوشت. هرچند که بعدها بهخاطر یک کار پژوهشی این ارتباط قطع شد. درواقع به گفته خود محمدعلی آهنگران، یادداشت نوشتن و واکنش نشان دادن به شرایط جامعه و کشور ویژگی شخصیتی اوست و زمانی که ارتباطش با مطبوعات کمتر شد، همان واکنشها را با ادبیات و نگاه مخصوص به خود در فضای مجازی دنبال کرد.
از او میپرسم که با اصراری که به ایجاد ارتباط با مردم دارد، چرا کامنتهای اینستاگرامش را بسته. توضیح میدهد که بعد از انتشار هر پست برای مدت کوتاهی کامنتهای صفحه اینستاگرامش بازند. اما دلیل بسته شدن آن صرفا یک بحث حقوقی و قضایی است که مسئولیت انتشار و مدیریت کامنتها برعهده مسئول صفحه است. مواردی پیش آمده که برخی بهخاطر عدم اعمال کنترل بر این فضا دچار دردسر شدهاند و او صرفا میخواهد کار به آن جا نرسد. مطلبی که قرار شد در صفحه اینستاگرامش هم آن را توضیح دهد.
حرف آخرم را از راهی بسیار دورتر مطرح میکنم! محمدعلی آهنگران در صفحه اینستاگرامش در واکنش به دومین اسکار اصغر فرهادی متن تبریکی منشتر میکند که خالی از طعنههای سیاسی نیست. محور مشترک این طعنهها به نوعی تبدیل شد به دور بودن او از قدرت سیاسی. از این طریق اینطور او را مورد پرسش قرار میدهم که آیا دورنمای او رسیدن به مناصب سیاسی است یا نه.
راحت پاسخم را میدهد. میگوید: ببین حقیقتا دنبالش نیستم. چون میدانم که اگر دنبال آن باشم، باید در مناسباتی قرار بگیرم که اروز وجود دارد. حرفی نزنم که زمانی صلاحیتم رد شود.» همچنین محمدعلی آهنگران تعریف میکند که بعد از حضور در یک برنامه تلویزیونی غیرزنده به همراه پدرش، (برنامه که مجری گری آن را علی ضیاء به عهده داشت) متوجه میشود که به علت حضور شخص او آن برنامه از کنداکتور پخش خارج شده است. از قول مجری برنامه نقل میکند که متوجه شده حراست کل سازمان با حضورش در سیما مشکل دارد. به عبارت سادهتر ممنوعالتصویر است. حتی در مرتبه دیگری که تهیهکنندهای برای تولید یک برنامه رجوع کرده به توصیه خود او آقای تهیهکننده استعلام مجددی میگیرد و متوجه میشود که نمیتواند از محمدعلی آهنگران در برنامهاش استفده کند. در واقع او ابتدا یک ممنوعالتصویر پنهان و بالقوه بود که با مراجعات بعدی بالفعل شد! آهنگران این بحث را به سوال قبلی ارتباط میدهد و توضیح میدهد: «من اصلا این نحوه به قدرت رسیدن را دوست ندارم. یعنی از نظر من نماینده مجلس یا وزیر یا عضو شورای مطلوب ویژگیهایی دارد که خودم را از آن فاصله دار میدانم. مثلا من اگر احساس کنم مطلبی حق و درست است صرف نظر از قضاوت مردم و دیگران بیان میکنم. نه این دغدغه را دارم که دسترسیام به برخی از منابع قطع شود نه و چیز دیگر و نه نگرانم که آنهایی که گل و لایک میفرستند از من رویگردان شوند. اساسا کسی به اینها توجه میکند، حرف دیگران مبنای زندگیاش باشد و خوش بختانه من در فضایی غیر از این تربیت شدم. برای من بیان حرفها و نظرات و داشتن همان صفحه بدون محدودیت اینستاگرام ارجح به دولت مرد شدنی است که برای حفظ قدرتش ملاحظه میکند و یک سری حرفها را نمیزند. اما زمانی که فضا را برای سیاست ورزی خودم مناسب ببینم و مردم بتوانند بدون هیچ فشار خاصی کاندیداهای مطلوب خودشان را به قدرت برسانند و هیچ محدودیتی برای هیچ کس در کسب قدرت وجود نداشته باشد، روز مطلوب من برای ورود به این عرصه است.
محمدعلی آهنگران انسان خوش برخوردی است. نمیخواهم خودم را درگیر نقدهای پیش از گفتوگو و صمیمیت بعد از گفتوگو کنم. آن قدر انعطافپذیر بود که دقایق بیشتری در کنار ما بنشیند و عصرانههای ممتاز آقای اسماعیلی را کنار ما بخورد و هم سفره چلچراغ شود. همچنین آن قدر چلچراغ را میشناخت که خیلی غافلگیر نشود اگر در پایان مصاحبه پیشنهاد یک دست فوتبال کامپیوتری بازی کردن را رد نکند و البته اصرار کند که کاش جای فوتبال مورتال کمبت داشتیم! محمدعلی آهنگران، شاید اگر یک روحانی نبود شرایط متفاوتی را تجربه میکرد. با این همه تمام سعی بهکار گرفته شده، بر این بود که بیهیچ قضاوتی با دو روحانی که در ویژگیهایی مشترک و در اصولی متفاوت با هم هستند گفتوگویی داشته باشیم. دو روحانی که یکی بیشتر در فضاهای ادبی و هنری ورود دارد و دیگری جدای از دنبال کردن علاقههای هنری، پژوهشگری و سیاستورزی دغدغه غالبش است. شاید ابهام ماجرا تنها در همین نکته باشد که انتقاد از روحانیون یا حتی ارتباط با آنها کار سختتر و پیچیدهتری است؛ چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی.
شماره ۷۰۰
تهیه نسخه مجازی مجله از کتابفروشیهای فیدیبو و طاقچه