مرور آلبوم برای کامیونهای ماکان اشگواری
احمدعلی کدیور
آلبوم برای کامیونهای ماکان اشگواری، مشابه منطق نوارهای کاست دو طرف دارد؛ طرف الف و طرف ب. در نوار کاست، نوار مغناطیسی، گردِ دو طوق پلاستیکی که یکی مربوط به طرف الف یا روی کاست و دیگری مربوط به طرف ب یا پشت کاست است، میچرخد و انباشت میشود. این دو روی کاملا همسان، چرخهای را تشکیل میدهند به این شکل که در هنگام پخش صدا، در صورتی که نوار مغناطیسی در حال گشوده شدن از دور طوق پلاستیکی طرف الف است، در همان لحظه در حال پیچیدن دورِ طوق پلاستیکی طرف ب است و برعکس. این سیستم چرخشی، منطق زمانی غریبی تولید میکند به این صورت که در نوار کاست همیشه جلو رفتن یک طرف همراه است با عقب رفتن طرف دیگر، بازگشتن همواره همراه است با پیشرفتن و به ته رسیدن همیشه همراه با آغاز است.
این زندگیِ درهمتنیده و دوگانه روی الف و ب، در زمانه خود فایده بسیار بزرگی برای نوار کاست ایجاد کرد؛ دو رو را در یک رو و یک جسم خلاصه کرد و نوار کاست با امکان یک ساعت ضبط و پخشِ پشت و رو به حدی کوچک شد تا در جیب جا شود. این کوچکی در کنار کوچکتر شدن دستگاههای ضبط نوار کاست، امکانات کاملا جدیدی برای تحرک ایجاد کرد. با همهگیر شدن تکنولوژی کاست در ایران در دهه ۵۰ شمسی، صنعت ضبط صوت در ایران دموکراتیزه شد، به این معنی که گروههای مختلف اجتماعی و افراد غیرمتخصص امکان تهیه، استفاده و حمل دستگاههای ضبط و تکثیر صوت را پیدا کردند.
طرف الف برای کامیونها، چنانچه پشت جلد آلبوم آمده، حاصل سفر در مکان و جغرافیا و طرف ب حاصل سفر در زمان است. چنانچه گفته شد، برای کامیونها روی نوار کاست منتشر نشده، بلکه از منطق نوار کاست بهخوبی پیروی میکند؛ دو روی درهمتنیده دارد که یکی از امکان تحرک مکانی که خصلت جدانشدنی نوار کاست است، پیروی میکند و دیگری از بازی زمانی متناقضنمای نوار کاست بهخوبی استفاده میکند و تلاش میکند با رجوع به تاریخ سپریشده معنایی در اکنون تولید کند. حتی دو طرف برای کامیونها قطعه قطعه شدهاند و قطعهها یکی پس از دیگری در محور مستقیمی که اقتضای رسانه آلبوم دیجیتال است، قرار داده شدهاند؛ یک قطعه از روی الف، یک قطعه از روی ب، یک قطعه از روی الف، یک قطعه از روی ب و… قطعات روی الف را ماکان اشگواری در نواحی جغرافیایی مختلفی در محیطهای عموما بیرونی ضبط کرده و قطعات روی ب قطعاتی هستند که خود ماکان اشگواری خوانده و درنهایت لایههایی از موسیقی الکترونیک به هر دو روی الف و ب اضافه کرده است.
الف ۱ اولین قطعه که از قطعات روی الف است، با خشخش صداهای محیطی و سپس صدای سلام گفتن کسی به شخص دیگری که گویا تازهواردی است، آغاز میشود. تازهوارد را میتوان شنوندهای پنداشت که هماکنون قدم به جهان آلبوم گذاشته است. سپس صدا شروع به خواندن میکند. صدای آواز، صدای آواز مردی معمولی است که ترجمه ترکی شعری از سعدی را میخواند؛ «ای ساربان آهسته گئت، آرام جانیمدیر گئدن، یار کونلومو چکمیش منیم، روح و روانیمدیر گئدن…» نام قطعه فرحزاد است. در توضیح قطعه در دفترچه آلبوم آمده: «فرحزاد نام دهی است در شمال ده مصر، نزدیک جندق، میان کویر. جاده از مصر به فرحزاد میرسد و همانجا تمام میشود. جلوتر ده دیگری نیست. فرحزاد به معنی شادیبخش است. مرد میانسال مثل من مسافر بود. شب پیش برای همسفرانش خوانده بود و من هم شنیده بودم. از او خواستم که بخواند تا صدایش را ضبط کنم. آن روز نزدیک کاروانسرا نشستیم، دفترش را باز کرد و خواند. فردای آن روز از آنجا پیاده رفتم تا مصر، و با اتوبوس مدرسه تا جندق…» توضیحات بسیار دقیق و شفاف فضا و مکان را ترسیم میکنند. اما حتی بدون خواندن دفترچه، شنونده بهسادگی به درک میرسد که این قطعه در وضعیتی روزمره، در فضایی عمومی و بیرونی ضبط شده است.
متن قطعه فرحزاد یادآور یادداشتنویسیهای دقیق و پرجزئیات فوزیه مجد، پژوهشگر و آهنگساز گرانقدری است که در دهه ۵۰ شمسی ضبطهای بسیار ارزشمندی از موسیقی مردمی ایران عمدتا در نواحی خراسان، بلوچستان و هرمزگان انجام داد و همواره این ضبطها را با گزارشنویسیهای بسیار دقیقی همراه میکرد. یادداشتنویسیهای فوزیه مجد که با ادبیاتی بسیار خواندنی تاثرات شخصیاش را هم از مواجهه با اهالی موسیقی خراسان و بلوچستان دربر داشت، همچون پونزی قطعات ضبطشده را روی نقشه مکان و زمان، تاریخمند و جغرافیامند میکرد و راوی قطعات را از یک تیپِ بیصورت تبدیل به شخصیتی یگانه میکرد.
ب ۱ در قطعه دوم که از قطعات روی ب است، ماکان اشگواری با همراهی صداسازی الکترونیک، روایت رشید بهبودف از تصنیف بهار دلکشِ درویشخان را بازروایت میکند. در دفترچه آلبوم، شعر این قطعه به روایت فرامرز پایور از کتاب ردیف آوازی و تصنیفهای عبدالله دوامی، بزرگمردی که نقشی بیمانند در انتقال گنجینه آواز ایرانی به پس از خود داشت، از ملکالشعرای بهار دانسته شده و تصنیف در مجلس شورای ملی به نفع حریقزدگان شهر آمل تخصیص داده شده و در سال ۱۲۹۴ شمسی خوانده و اجرا شده است. آلبوم برای کامیونها در اسفندماه ۱۳۹۶ منتشر شد؛ در فضای پس از اعتراضات دیماه که در بیانیه حزب اتحاد ملت ایران از آن با تعبیر «لرزه اجتماعی» به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای اجتماعی این سال که یاد شد.۲ دیماه مربوط به تقویم سپریشده سال ۹۶ نیست و همچنان در امروز ما جاری است. لرزه اجتماعی دیماه تمام گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی را واداشت تا نسبت خود را با آنچه رخ داده، تعیین کنند. حتی در هفتهای که گذشت، رئیسجمهور در جریان مراسم پرسش از رئیسجمهور در صحن علنی مجلس، دیماه ۹۶ را سرآغاز فصل جدیدی دانست. در چنین احوالی مناسبت اتفاقی روایت دوباره تصنیف بهار دلکش پس از حدود ۱۰۰ سال به گوش بسیار معنیدار میرسید؛ «بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد، از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد…»
الف ۲ قطعه سوم که از قطعات روی ب است، با انگاره تکرارشونده الکترونیک بسیار سادهای آغاز میشود و سپس آوازی عربی روی انگاره بارها و بارها تکرار میشود؛ «ارد اعوفن کِل هلی…/ میخواهم همه اهلم را رها کنم…» کمکم لایههای ریتمیک یکی پس از دیگری اضافه میشوند تا خواننده آوازش را کامل میکند: «…و ارد امشی ویاکم…/ …و با شما همراه شوم…» شعر و آواز بهزیبایی ادامه پیدا میکند؛ «خلونی ابتالی الضعن مگدرالیاکم/ من را ته قافله بگذارید، فقط باشم بیشما نمیتوانم…» شعر خطاب به اهل قافلهای است که دلدار را به همراه دارند. دقیقه زیبای شعر اینجاست که گوینده اصلا کلمهای در جستوجوی معشوق به کار نمیبرد، نمیپرسد که معشوق کجای قافله است، یا معشوق را خطاب قرار نمیدهد، انگار مسئلهاش اصلا معشوق نیست، فقط خطاب به اهل قافله با مصدر جمع میگوید من میخواهم همراه شما باشم، بگذارید با شما باشم، من بی شما نمیتوانم. خواننده مهدی ساکی است و قطعه در فضای شخصی بیرون از استودیو ضبط شده است.
ب ۲ قطعه بعد از طرف ب با الگویی تکرارشونده برای ساز گیتار آغاز میشود و سپس ماکان اشگواری شعری از عثمان مروندی روی آن میخواند؛ «تو هر دم میسرایی نغمه و هربار میرقصم، به هر طرزی که میرقصانیام ای یار میرقصم، بیا جانا تماشا کن که در انبوه جانبازان، به سر سودای رسوایی سر بازار میرقصم، تو آن قاتل که از بهر تماشا خون من ریزی، من آن زخمی که پیش خنجر خونخوار میرقصم…» عثمان مروندی (متولد ۶۷۳ ه.ق) که به لعل شهبازِ قلندر شهرت دارد، برجستهترین صوفی و درویش و پرحرارتترین مبلغ اسلام در سرزمین سند هندوستان بوده و تا امروز جشن بسیار بزرگی با نام جشن قلندر در ماه شعبان در سراسر ایالت سند و مناطق دیگری از هند و پاکستان در بزرگداشت او برگزار میشود.۳ «سرزمین سند در طول تاریخ بسیار مورد توجه صوفیان و درویشان بوده و در جایجای سند، شهر یا روستایی نیست که در آن مزار درویش یا صوفیای نباشد. این درویشان بدون در اختیار داشتن امکانات اولیه زندگی و بدون توقع و انتظار از مردم، به تبلیغ و ترویج دین میپرداختند و بین مردمی که دستهایشان به خون دیگر انسانها آلوده بود و ارزشی برای دیگری قائل نبودند، محبت، عشق و علاقه برقرار کردند و آنان را به معارف والای اسلام و انسانیت آگاه کردند.»۴ عثمان مروندی در اصل ایرانی بود و در روستای مروند حوالی تبریز به دنیا آمده بود. در جوانی به هند سفر کرده بود و همچنین سرمنشأ ترویج زبان و شعر فارسی در ایالت سند شده بود. قوالهای بزرگ پاکستانی از جمله نصرتفاتحعلیخان قطعات بسیار پرشوری در رثای شهباز قلندر خواندهاند. همچنین بلوچها در ذکرهای مراسم گواتی به مدح شهباز قلندر میپردازند. در آخرین آلبومی که از زندهیاد علیمحمد بلوچ که به عقیده محمدرضا درویشی چیرهدستترین نوازنده قیچک در بین بلوچهای پاکستان و ایران در زمان حیاتش بود، به همت انتشارات ماهور در سال ۹۵ منتشر شد (که اتفاقا مصادف با درگذشت این هنرمند بزرگ بود)، اجرای کمنظیری از مدح شهباز قلندر وجود دارد.۵ همچنین زندهیاد دینمحمد زنگشاهی نوازنده توانای قیچک اهل سراوان و ساکن زاهدان که روز پنجشنبه چهارم مرداد ۹۷ از میان ما رخت بربست، به همراه پدر گرانقدرشان موسی زنگشاهی گروه بسیار شاخصی تشکیل میدادند با نام «شهباز قلندر». اکنون از میان آن گروه شش نفره تنها رحمتالله داوودی نوازنده رباب و امیر گرگیچ نوازنده دهل در میان ما هستند. نام شهباز قلندر بهانهای شد تا یادی کنیم از هنرمند گرانقدر دینمحمد زنگشاهی؛ نامش گرامی.
الف ۳ قطعه پنجم دوباره با سروصداهای محیطی آغاز میشود. بنا به دفترچه آلبوم، این قطعه زیر پل خواجوی اصفهان ضبط شده. خواننده یکی از هزاران خوانندهای است که شبها زیر پل خواجوی اصفهان آواز میخوانند. زایندهرود همچنان آب ندارد، ولی مسافرین خبر میآورند که در این شبهای تابستان تجمع و ساز و آواز زیر پل خواجو حتی بیشتر هم شده. خصوصا شبهای تعطیل از حوالی عصر در هر کدام از فضاهایی که با پایههای پل از هم تفکیک میشوند، آوازی خوانده میشود، یا سازی نواخته میشود؛ یک جا سنتور، یک جا نی و جایی دیگر سهتار. به محضی که آوازی به انجام میرسد، آوازخوان بعدی به وسط جمعیت میآید و عرصه را به دست میگیرد. چنانچه در قطعه اصفهان هم بهخوبی مشخص است، شنونده زیر پل خواجو بههیچوجه شنونده منفعلی نیست و مدام با خواننده در تعامل است و به هر کنش او واکنش نشان میدهد و همراه با او موسیقی را شکل میدهد.
ب ۳ سروصداهای جمعیت زیر پل خواجو رشته کار سازوآواز را به قطعه بعدی از طرف ب با عنوان زنجیر میسپرد که طرح اولیهاش در میدان نقش جهان اصفهان رخ داده، با شعری از حافظ: «ز دست کوته خود زیر بارم، که از بالابلندان شرمسارم، مگر زنجیر مویی گیردم دست، وگرنه سر به شیدایی برآرم، من از بازوی خود دارم بسی شکر، که زور مردمآزاری ندارم…» ماکان اشگواری به سیاق همیشگیاش کلمات را بسیار شفاف ادا میکند. آواز اشگواری با همان لحن همیشگی خوانده میشود. خواننده همان طبقه همیشگیاش، یعنی طبقه متوسط کلانشهری و سنت آوازی خودش را نمایندگی میکند و از همان جایگاه با قطعات روی الف به تعامل و گفتوگو میپردازد. موضوع شعر حافظ خویشتن است؛ روایت توان و ناتوانی، قدرت و اخلاقیات شخصی. آنچه او را از شیداسری بازمیدارد، رشته مویی است که همچون زنجیری مستحکم است. در بیت آخر که با شمرده خواندن بسیار مورد تاکید خواننده قرار میگیرد، شاعر زورمندی بازوی خود را اینچنین تعریف میکند: ناتوانی از آزردن مردم. این بیت حافظ اشارهای به بیتی از سعدی دارد: «کجا خود شکر این نعمت گزارم، که زور مردمآزاری ندارم». حافظ نکته زیبای شعر سعدی را بسیار قدرتمندتر و موکدتر میکند؛ مردمآزاری نکردن از ناتوانی نیست، از زورمندتر بودن است.
الف ۴ صدای آواز اشگواری در صدای سنج و دمام تکیه بهبهانیهای بوشهر از قطعه بعد از روی الف که همچون قطاری از دور همچون ماه محرم که همزمان با انتشار این شماره از راه میرسد، ناپدید میشود. بخش مهمی از فرهنگ موسیقی بوشهر را موسیقی عزاداری تشکیل میدهد. مراسم عزاداری در بوشهر با اجرای دمام آغاز میشود. اهمیت دمام در این مراسم باعث شده که واژه دمام علاوه بر دلالت بر یک ساز کوبهای، معنای اعلام عزاداری را نیز به خود بگیرد. اجرای مراسم دمام و شروع عزاداری و سینهزنی به صورت عبور دستههای عزاداری در شهر بوده و با رقابت محلههای مختلف که هر یک مسجد، تکیه و گروه سنج و دمام و نوحهخوان مخصوص به خود را دارند، همراه بوده است (محلههای شمبلی، بهبهانی، دهدشتی و کوتی از محلههای قدیمی بوشهر هستند). در دوره پهلوی اول اجرای مراسم دمام ممنوع شد و بسیاری از دمامها توقیف و شکسته شد، اما این ممنوعیت نتوانست از اجرای این مراسم جلوگیری کند و بسیاری از دمامها را در آبانبارها مخفی کردند و پس از چندی دوباره مراسم دمام رونق گرفت.۷ در دفترچه آلبوم در جریان ضبط قطعه آمده که فشار جمعیت در شب تاسوعا در تکیه بهبهانیها به حدی بوده که میتوانستی نگران جانت باشی. مولف مینویسد که گیج از صدای مهیب سنج و دمام سکندری میخورد، ولی نمیافتد؛ فشار تنهای دیگر تنش را ایستاده نگه میدارند.
الف ۵ قطعه نهم آلبوم را که از قطعات روی الف است، دو پسر نوجوان عرب میخوانند. دفترچه آلبوم بهدرستی این قطعه را که در روستایی اطراف اهواز در جریان مواجههای تصادفی ضبط شده، گنج آلبوم برای کامیونها میشمارد. «گلب گلب وین وین، غایب علیه یومین / قلبم قلبم کجایی؟ دو روزه که ندیدمت…» صداسازیها و لایههای ریتمیک الکترونیک بهخوبی زوایای زیبای آواز این دو کودک را پیش گوش شنونده آشکار میکنند. با اینکه خوانندهها کودک هستند، قطعه بههیچوجه کودکانه نیست و برعکس بسیار مهیب به گوش میرسد. «طولنه و شربنه مای تصفیه، لیلهمایچ خابط یلخفاجیه/ خیلی وقته آب تصفیه میخوریم، چرا آبت گله سوسنگرد؟…» صدای آواز این دو کودک، در کنار آواز مسافر ترک، آوازخوان زیر پل خواجو و صدای آواز عربی مهدی ساکی همه صدای آواز اشخاص غیرحرفهای و خارج از نرم آوازخوانی هستند. تمامی این آوازها در مواجهههایی تصادفی ضبط شدهاند، یعنی صاحب این صداها میتوانست هر شخص دیگری باشد. احضار تکثر صدا در کنار تکثر لحن، زبان، جغرافیا، موقعیت و سن در کنار احضار لحظههایی از حافظه و تاریخ جمعی، تلاش برای احضار شبح هیولای زیبایی به اسم «مردم» است که تنها هنگامی که او را به تمام نامهای متکثرش در میان تمام گروههای مختلف قومیتی، اجتماعی، جنسیتی، سنی و… نام ببریم، روی ستونهایی از تاریخ و جغرافیا قد راست میکند و شبحی از وجود مهیبش را به ما مینماید.
ب ۵ پایانبخش این نوشته و قطعات آلبوم، روایت ماکان اشگواری از تصنیف «گریه را به مستی» عارف قزوینی، شاعر، خواننده و تصنیفساز مشروطهخواه است. عارف در این شعر برخلاف همیشه که عاشق به تیر معشوق گرفتار میشود، به معشوق میگوید که من تو را نشانه کردهام، پس تو هم از پرده بیرون شو:
«همچو چشم مستت جهان خراب است، رخ مپوش که این دور انتخاب است، پس چرا روی تو در حجاب است، من تو را بهخوبی نشانه کردم…»
پانویس:
۱. عنوان مقاله از شعر قطعه هشتم آلبوم که قسمتی از تصنیف قدیمی «رفتم در میخانه» است، انتخاب شده؛ «دلبر عزیز، شوخ با تمیز، برخیز و بریز، زان می که جوان سازد، عشقم به تو پردازد…»
۲. نگاه کنید به تارنمای حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، بیانیه مورخ ۱۷ دیماه ۱۳۹۶
۳. ن.ک.ب مقاله حضرت شهباز قلندر، نوشته محمد موسی سومرو، ترجمه دکتر صغری بانو شگفته، مجله هلال، کراچی، مرداد ۱۳۵۱
۴. ن.ک.ب مقاله مقام لعل شهباز قلندر عارف و سخنور پارسی در سند، قاسم صافی، مجله پژوهشهای ادب عرفانی، بهار ۱۳۸۷
۵. ن.ک.ب آلبوم موسیقی بلوچستان(مکران)، گردآوری محمدرضا درویشی، انتشارات ماهور، ۱۳۹۵
۶. ن.ک.ب خبر روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ ۱۰/۰۴/۹۷ یا برای تماشای این گفتوگو به وبگاه آپارات مراجعه کنید.
۷. احمد جعفری، مدخل عزاداری در بوشهر، وبگاه اطلس موسیقی نواحی ایران، ۱۳۹۷