وقتی سیاستمداران مرز میان سیاست و کمدی را از بین میبرند
نسیم بنایی
بازار استندآپکمدی داغ است، سیاستمداران هم بهخوبی از این مسئله آگاه هستند. به همین خاطر است که به شوخیها و استندآپکمدیها متوسل شدهاند. کار به جایی رسیده که برخی از دنیای کمدی به دنیای سیاست راه پیدا میکنند. نمونهاش همین رئیسجمهوری اوکراین که کمدین تلویزیونی معروفی در اوکراین بود و حالا به عنوان رئیسجمهوری جوان این کشور با سایر سیاستمداران در ارتباط است و امور سیاسی کشور را در اختیار گرفته. مرز میان سیاست و کمدی بسیار باریک شده، حتی میتوان گفت دیگر مرزی میان این دو نیست و به لطف سیاستمداران شوخطبع و کمدینهای سیاستمدار، این دو مقوله کاملا با هم درآمیخته شدهاند. مروری بر این پدیده جهانی بهخوبی نشان میدهد چطور دنیای سیاست و کمدی با هم ادغام شده است.
از کمدی تا سیاست
اوکراینیها بهخوبی ثابت کردهاند که کمدی چطور میتواند یک سیاستمدار را به فردی محبوب و خواستنی تبدیل کند. آنها در بهار گذشته به ولادیمیر زلنسکی رأی دادند، یک کمدین حرفهای و ستاره تلویزیون ناگهان به رئیسجمهوری یک کشور تبدیل شد. اینطور که پیداست، او از طریق یک برنامه تلویزیونی با عنوان «خدمتکار مردم» نام خود را بر سر زبانها انداخت. این شوی تلویزیونی، معلمی را نشان میدهد که به صورت کاملا اتفاقی رئیسجمهور میشود. او در کارزارهای انتخاباتی خود تلاش میکرد از اجراهای کمدی بهره بگیرد. او حتی در مناظرهها تلاش میکرد از عنصر شوخی و جوک استفاده کند و از این طریق به محبوبیت برسد. اما آقای زلنسکی در این شوخیبازی که او را جدیجدی رئیسجمهور یک کشور کرد، تنها نیست.
مردم اسلوونی سال پیش یک طنزپرداز به اسم مرجان سارک را به عنوان نخستوزیر خود انتخاب کردند. او ابتدا کمدین بود و در حوزه سیاست طنزهایی مینوشت، اما درنهایت از دنیای سیاست سر درآورد. این کمدین از سمت شهرداری به نخستوزیری رسیده و همینطور در حال پیشرفت است. ناگفته نماند که او در حوزه طنز، کاملا حرفهای است، در واقع او به آکادمی تئاتر در اسلوونی رفته و از سال ۲۰۰۱ در حوزه طنزپردازی فعالیت داشته است. مدتی هم به عنوان روزنامهنگار فعالیت کرده، اما حوزه اصلیاش طنز بوده تا بالاخره به دنیای سیاست راه پیدا میکند. از سال ۲۰۱۸ نیز به عنوان نخستوزیر مشغول به کار است.
انتخاب کمدین به عنوان رئیسجمهور در سایر نقاط دنیا هم اتفاق افتاده است. برای مثال مردم گواتمالا در سال ۲۰۱۵ جیمی مورالز را که یک کمدین بود، به عنوان رئیسجمهوری خود انتخاب کردند. کمدینهای بسیاری نیز به عنوان شهردار فعالیت کردهاند. جان نار در ایسلند در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ به عنوان شهردار خدمت کرده، درحالیکه کمدینی معروف در ایسلند بوده. در ایتالیا هم کمدینها با اقبال عمومی مواجه شدهاند و از دل طنز و شوخی به سیاست راه پیدا کردهاند.
هم خوشگله هم بوره؟!
برخی افراد هم کمدین نیستند، اما تلاش میکنند مانند کمدینها باشند، هرچند درنهایت به یک دلقک تبدیل میشوند، مثل همین بوریس جانسون که احتمالا بهزودی به عنوان نخستوزیر بریتانیا به جای ترزا مِی میآید. او در گذشته روزنامهنگار بوده و بعد از فعالیتهای روزنامهنگاریاش موفق شده از طریق حزب محافظهکار بریتانیا به پارلمان این کشور راه پیدا کند. جانسون مدتی هم به عنوان شهردار لندن فعالیت داشته و در زمان نخستوزیری ترزا می، به عنوان وزیر امور خارجه بریتانیا هم کار کرده است. دلقلکبازیهای او تا جایی پیش رفته که به او لقب بلوند جذاب و ترامپ بریتانیا را دادهاند. بلوند جذاب هم در حقیقت لقبی است که به زنان میدهند، اما این آقا آنقدر مرزهای شوخی را با آن موهای زرد آشفتهاش درنوردیده که موفق شده این لقب را از آنِ خودش کند. او در دورانی که شهردار لندن بود، هر روز با یک مسخرهبازی مردم را سرگرم میکرد. درنهایت با همین شوخیها و مسخرهبازیها نهتنها در بریتانیا، بلکه در کل جهان به شهرت رسید. حالا خیلیها بوریس جانسون را با موهای زرد آشفتهاش میشناسند. او حتی شوخیهایش را برای تبلیغ حزبش هم به کار برده، ظاهرا در کارزارش گفته بود اگر به حزب محافظهکار بریتانیا رأی بدهید، همسرتان جذابتر میشود و شانس شما برای اینکه صاحب خودروی بیامدبلیو شوید، بالا میرود. جانسون با همین شوخیها در دو قدمی نخستوزیری بریتانیا ایستاده و به احتمال زیاد نخستوزیر این کشور خواهد شد.
شوخیبازی از چه زمانی آغاز شد؟
اما شوخی کردن در دنیای خشک و عبوس سیاست از چه زمانی آغاز شد؟ چطور شد که سیاستمداران فهمیدند میتوانند با شوخی بیشتر به دل مردم راه پیدا کنند؟ براساس گزارش اکونومیست، ریچارد نیکسون نخستین کسی بود که از مرز سیاست عبور کرد و به طنز رسید. میگویند او در زمان انتخابات ریاستجمهوری و کمی پیش از آنکه پیروز میدان شود، برنامهای تلویزیونی راه انداخت که موجب محبوبیتش در سال ۱۹۶۸ شد. این برنامه با چاشنی شدید طنز همراه بود. از آن زمان بود که سیاستمداران به صورت جدی به این مسئله فکر کردند و بسیاری از آنها طنزپردازانی را استخدام کردند تا چاشنی طنز و شوخی و جوک را به سخنرانیهای خشک و کسالتآورشان اضافه کنند. اما در آن زمان کمدی و سیاست همچنان دو حرفه مجزا از هم بود. وینستون چرچیل یکی از آن سیاستمدارانی است که میگویند شوخیهای بامزهای میکرده، اما کسی او را به عنوان دلقک یا کمدین نمیشناسد. حتی احتمال دارد خیلیها تعجب کنند که بدانند او اهل شوخی بوده. در واقع او میتوانسته با شوخی، سیاست خود را پیش ببرد. اما سیاستمداران موفق نشدند مانند چرچیل و نیکسون، مرز میان سیاست و کمدی را حفظ کنند. بررسیها نشان میدهد مرز میان سیاست و کمدی به مرور مضمحل شد و تا جایی پیش رفت که افراد دیدند باید برای محبوبیت در دنیای سیاست، دلقکبازی دربیاورند. جالب است بدانید که این روزها بسیاری از سیاستمداران یا خودشان به مسخرهبازی روی میآورند، یا دستکم کمدینهایی را به کار میگیرند تا به جای آنها با مردم شوخی کنند و محبوبیت آنها را بالا ببرند.
مرهمی بر نارضایتیهای مردمی
بعد از بحران بزرگ مالی در سال ۲۰۰۸ مرز میان سیاست و کمدی فرو ریخت. رفتهرفته مردم نارضایتیهای خود را بروز دادند. در این شرایط افرادی که شوخطبع بودند، میتوانستند مردم را کمی آرام کنند و از همینجا بود که پای کمدی به صورت کاملاً جدی به دنیای سیاست باز شد. حالا این کمدینها هستند که رهبری را در دست گرفتهاند. در واقع کمدی یک عرصه پوپولیستی است که افراد به کمک آن میتوانند قدرت خود را حفظ کنند. کمدی به نوعی سلاح افراد به شمار میآید که در خدمت سیاست قرار میگیرد. هر جوک کوچک میتواند انقلاب کوچکی را به دنبال داشته باشد.
بهرهگیری از شوخی برای راه پیدا کردن به دل مردم در دنیای سیاست ایران هم مشاهده میشود. بسیاری از سیاستمداران ایرانی هم مانند سیاستمداران خارجی تلاش میکنند با جوک و شوخی نام خود را بر سر زبانها بیندازند. برخی تلاش دارند با این شوخیها مرهمی بر دل مردم بگذارند و برخی هم با این شوخیها به دنبال محبوبیت خودشان هستند. سیاستمداران مختلف تلاش میکنند به شیوههای مختلف از کمدی به نفع خودشان بهره بگیرند. یکی مثل ترامپ و جانسون به ورطه دلقکبازی میافتد و یکی مثل زلنسکی واقعا کمدین است و میداند چطور با نمکپرانیها و مزهپرانیها دل مردم را در سختیها شاد کند و آنها را به خنده بیندازد. همه این افراد هم درنهایت به موفقیت میرسند. بههرحال تجربه نشان میدهد هر کسی از مسیر شوخی و کمدی گذشته توانسته به موفقیت برسد. به همین خاطر است که بسیاری از افراد تلاش میکنند باز هم از مسیر کمدی به دنیای سیاست نفوذ کنند. اما این افراد میتوانند بسیار خطرناک باشند و حتی برای عالم سیاست ضررهایی را هم به همراه داشته باشند. به این ترتیب، این مردم هستند که باید از درآمیختگیِ سیاست با کمدی درس بگیرند و سعی کنند مقابل آن بایستند. در غیر این صورت باید شاهد قدرت گرفتن کمدینها در دنیای سیاست در همه نقاط دنیا باشیم. این ترفند پوپولیستی برای همه جواب داده و به همین خاطر است که بهسرعت در حال تکثیر است. در شرایطی که شاهد زوال مرزهای میان سیاست و کمدی هستیم، تنها یک ابزار برای مقابله با درهمآمیختگی سیاست و کمدی وجود دارد؛ آگاهی. کافی است یک بار به جای خندیدن به جوکها و رفتارهای مسخره یک سیاستمدار، به این فکر کنیم که چرا شخصی در جایگاه سیاستمدار چنین رفتاری را مرتکب شد، یا چنین حرفی را زد. هیچیک از شوخیها، یک مزهپرانی ساده نیست، بهتر است با نمکپرانیها و شوخیهای سیاستمداران ساده برخورد نکنیم.