وقتی آسمان محل خرافهپرستی شد
صدیقه ثنایی
«آیا ستارههای شما با هم جفت است و به عبارتی طالع شما و فرد مورد نظر به هم میخورد؟» برای دانستن این سوال کافی است نام خود و نام مادرتان و همچنین نام طرف مقابل و نام مادرش را با حروف ابجد به صورت جدا محاسبه کنید و بعد بر عدد ۵ تقسیم کنید. اگر باقیمانده بر اعداد ۱ یا ۳ یا ۵ تقسیم شود، ستاره شما جفت است و تا آخر عمر با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی خواهید کرد. اما اگر باقیمانده بر ۲ یا ۴ تقسیم شود، ستاره شما جفت نیست و حتی اگر ازدواج کنید، به احتمال زیاد روزی از هم جدا خواهید شد. البته اگر باقیمانده تقسیم بر صفر شود، شک نکنید که شما فردی «خرافهپرست» هستید. ستارهها و اجرام آسمانی و رابطه آنها هیچ چیزی درباره روابط شخصی، زندگی کاری و امور روزمره انسانها نمیگویند. هرچند حضرت حافظ نیز نشانههای وصل را در آسمان جستوجو میکرده و اینطور میگفته: «گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود/گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند» اما همقِران شدنِ مشتری و ماه هم هیچ نشانهای از مسائل و روابط انسانی در خود ندارد. آسمان همیشه برای انسانهای خرافهپرست «سرزمین عجایب» بوده که روابط اجرام داخل آن از آینده آنها خبر میداده است. هنوز هم عده زیادی از مردم، تلاشهای ناسا و سایر سازمانهای هوا فضا را نادیده میگیرند و لابهلای برخورد ستارهها و عکسهای باکیفیت ماهوارهای از ماه و مشتری به دنبال طالع سعد و نحس خودشان هستند. اما چرا علم اخترشناسی به ابزار طالعبینی مردم خرافهپرست بدل شد؟ چرا آسمان تا این اندازه مورد پسند عموم مردم است؟ چرا هنوز هم بعد از پیشرفتهای بسیار، وقتی ناسا خبر از کسوف خورشید در ایالات متحده آمریکا میدهد، عده بسیار زیادی از مردم این کشور پیشرفته به شهرها و روستاهایی میروند که گفته میشود خورشید در آنها بهتر دیده میشود و مانند انسانهای نخستین به این پدیده نگاه میکنند؟ حتی دونالد ترامپ رئیسجمهوری این کشور، توصیهها را نادیده میگیرد و با حماقتی عجیب، مستقیم به کسوف خورشید زُل میزند؛ آسمان برای این مردم چه دارد؟
خرافهها نفس میکشند
قصهها و خرافههای بسیاری در سرتاسر جهان و در فرهنگهای مختلف وجود دارد که بر اساس آنها خدایگان، شیاطین، اژدهاها و سایر موجودات در آسمان پرسه میزنند و ناگهان خورشید یا ماه را میبلعند. این قصهها سعی دارند دلایل کسوف و خسوف را بیان کنند. مردم از گذشته هر بار که اتفاقی در آسمان رخ میداد، بهخاطر آن دعا میخواندند یا وحشتزده میشدند؛ بسیاری از مواقع نیز برای دفع بلا، قربانی میدادند. این روزها دانشمندان و کسانی که آسمان را به صورت مستمر رصد میکنند، به مردم میگویند چرا و چگونه این اتفاقات رخ میدهد. آنها حتی زمان و مکان دقیق بروز این پدیدههای آسمانی را محاسبه میکنند و به صورت علمی برای مردم میگویند. به این ترتیب انتظار میرود درک مردم از پدیدهای مانند کسوف پس از قرنها، بهکلی تغییر کرده باشد. اما خرافههای قدیمی هنوز از میان رفته و با وجود دسترسی مردم امروز به اطلاعات مبتنی بر مستندات علمی، باز هم قصهها و خرافهها به حیات خود ادامه میدهند. کسوفی که در ۲۱ اوت ۲۰۱۷ در ایالات متحده آمریکا رخ داد، تا حدود زیادی ثابت کرد که هرچند علم پیشرفت کرده، اما نگاه مردم به پدیدههای آسمانی هنوز همان نگاه دِمُده و خرافهای است.
فراتر از افق آبی
چه چیزی باعث میشود ماه در طول خسوف، در سایهای قرمزرنگ قرار بگیرد؟ کروپ در کتاب «فراتر از افقِ آبی» دلیل این اتفاق را از زبان مردم قدیمی در آمریکای جنوبی اینطور مینویسد: «ارواح مردگان به شکل ببرهای جاگوار به قمر زمین حمله میکنند و آن را در آسمان به خون میکشانند، به همین خاطر به رنگ قرمز درمیآید. درنتیجه وقتی مردم ماه را به رنگ قرمز میدیدند، از سگهای خود میخواستند رو به آسمان پارس کنند تا جاگوارها بترسند و دست از سلاخیِ خود بردارند.» افسانههای بسیاری در جهان وجود دارد که هر کدام تلاش میکنند یکی از پدیدههای آسمانی را توضیح دهند. یکی به دنبال توضیح علت خسوف است و دیگری کسوف را با قصههای صدمن یک غازِ خود توجیه میکند. بررسیها نشان میدهد تقریبا تمامی این قصهها و خرافهها، نقاط مشترک دارند؛ در تمامی آنها زدن یا گاز گرفتن وجود دارد و اینکه در همه آنها کسوف نشانه خبرهای بد است. کروپ در کتاب خود میگوید: «حتما باید دلیلی مشخص وجود داشته باشد که در سرتاسر جهان، تقریبا همه مردم کسوف خورشید یا خسوف ماه را نشانهای بر خبرهای بد و بروز مشکلات میدانستند. احتمالا مردمی که در طبیعت زندگی میکردند، تصور میکردند محل اقامت همیشگیشان در خطر است.» مردمی که در عصر حاضر زندگی میکنند، چنین خطری را احساس نمیکنند و نباید برای آنها کسوف یا خسوف محلی از اعراب داشته باشد. اما طلوع علم، مانع ترس و نگرانیهای مردم از پدیدههای آسمانی نظیر کسوف خورشید نشد.
آخرالزمان میشود
کسانی که دائم آسمان را رصد میکنند و بهطور مثال بارها به چشم خود دیدهاند که با کسوف خورشید، ناگهان روز به شب بدل شده است، بهتر میتوانند دلیل خرافههای مردم قدیم و جدید را درک کنند. حتی میتوان این قصه را در مورد امپراتوری رومی درک کرد که دیوید بارون روزنامهنگار نوشته است: «امپراتور به قدری مبهوت کسوف خورشید شد که دست از خوردن کشید و در آخر از گرسنگی مرد؛ به همین خاطر قلمروی او گرفتار جنگ داخلی شد.» کسوف کامل خورشید حتی در قرن نوزدهم نیز قصههای عجیبی به همراه داشته است. بارونز در کتاب «کسوف کامل» اینطور نوشته که مردم هنوز هم با دیدن کسوف کامل خورشید قسم میخورند خبرهای بدی در راه است و خوبیها و خوشیها بهزودی به پایان میرسد. برخی حتی از کسوف با عنوان «آخرالزمان» یاد کردهاند. کروپ مینویسد: «عقاید چیزی نیستند که مردم بهراحتی دست از آنها بکشند. حتی اگر یکی دو نفر نیز از جرگه معتقدان به یک باور کنار بکشند و دلایل علمی بیاورند، باز هم نمیتوان انتظار داشت بقیه بهراحتی نظر خود را تغییر دهند و دست از باورشان بکشند. هیچ فرهنگی به این راحتی تغییر نمیکند.»
باورها نمیمیرند
هندوها حجم عظیمی از تخیل را وارد ماجرا کردهاند تا بتوانند دلایل پدیدههای مختلف آسمانی را بگویند. آنها پای عدهای خدا را به میان آوردهاند که به دنبال اکسیر زندگی ابدی هستند و از شیاطین در اقیانوس کهکشانی کمک میگیرند تا این اکسیر را بسازند و حاصل آن ماه و خورشید است. البته بعدا خدایگانِ هندوها کلک میزنند و سهم اکسیر شیاطین را به آنها نمیدهند. قصه همینطور ادامه پیدا میکند تا کار به ماه و خورشید میرسد و کسوف و خسوف رخ میدهد. قصه هندوها یکی از زیباترین و شنیدنیترین قصههاست، اما مسئله اینجاست که این قصه زیبا از قدیم به باور مردم گره خورده و اکنون کسی نمیتواند این باور را از آنها برباید. این قضیه مختص هندوها نیست، مردم سایر نقاط دنیا نیز با چنین باورهای خرافهای نسل به نسل پیش آمدهاند و اکنون دل کندن از این خرافهها برای آنها آسان نیست.
غلطهای مدرن
در سال ۱۹۶۳ کسوف کامل در آلاسکا رخ داد که باعث شد کسوف بخشی از خورشید نیز در آمریکای شمالی رخ بدهد. همان سال بود که چارلز شولتز، یکی از فعالان حوزه کمیک استریپ، در یکی از کمیکهای خود ادعا کرد هیچ راهی برای تماشای خورشید در زمان کسوف نیست. اما این یکی از باورهای غلط در عصر مدرن است. مردم میتوانند با عینک محافظ به پدیده کسوف نگاه کنند و بعد از اینکه کسوف کامل شد نیز میتوانند عینک خود را بردارند و بدون حفاظ به آن نگاه کنند. درواقع عقیده غلطی که در میان مردم هنوز وجود دارد، این است که نباید به خورشیدی که کاملاً پوشیده شده، نگاه کنند. واقعیت است که خورشید وقتی هنوز کاملا پوشیده نشده، میتواند به چشم آسیب برساند، اما وقتی کاملا پوشانده شد، دیگر آسیبی برای چشمها ندارد. همین مسئله ساده را نمیتوان به انسانهای عصر مدرن یاد داد و آنها را توجیه کرد. این باور غلط باعث میشود والدین یا معلمها اجازه ندهند کودکان به کسوف کامل نگاه کنند و بعدا نیز بچهها همین باور غلط را حمل میکنند.
باورهای غلط در عصر مدرن به ماجرای تماشای خسوف و کسوف ختم نمیشود. برخی از مردم عصر مدرن تصور میکنند اگر زنان باردار به کسوف یا خسوف نگاه کنند، جنین داخل شکم آنها دچار نقص یا معلولیت خواهد شد. در گذشتههای خیلی دور ادعا میکردند که اگر زنان باردار به کسوف نگاه کنند، بچه آنها موش میشود و حالا ادعا میکنند جنین آنها دچار معلولیت میشود. درواقع باور افراطی مردم در طول قرنهای گذشته کمی متعادلتر شده است، اما هنوز به قوت خودش پابرجاست. واقعیت این است که هیچ سند علمی و رسمی وجود ندارد که ثابت کند کسوف و خسوف روی زنان باردار و جنین آنها اثر میگذارد.
ناسا تنهاست!
بهخاطر همه این باورهای غلط و خرافهای که هنوز در میان مردم وجود دارد، ناسا برنامههای آگاهیرسانی در این زمینه گذاشته است. بهویژه برای کسوفی که در اوت رخ داد، ناسا به همراه جامعه اخترشناسان آمریکایی، برنامههایی را برای مردم عادی در نظر گرفت که در زمینه پدیدههای آسمانی و اثرات آنها به مردم اطلاعات علمی بدهد. اما ناسا هرچقدر هم که تلاش کند، هنوز هم عدهای هستند که اگر به کسوف و خسوف و اثرات منفی آن باور نداشته باشند، به دنبال طالع خود در ستارهها میگردند. بررسیها نشان میدهد حتی بسیاری از جوانهای عصر مدرن، هر روز خود را با نگاه کردن به «زودیاک» سپری میکنند. آنها روی صفحههای زودیاک به دنبال نشانههایی میگردند که در زندگی شخصی و کاری مطابق با آن عمل کنند.
این زودیاکباوران
برخی از آنها به زودیاک اعتیاد پیدا کردهاند و برخی ادعا میکنند که تنها برای سرگرمی از آن استفاده میکنند. دلیلی که آنها میآورند، هرچه باشد، درجهای خفیف از خرافهپرستی را در خود دارد. آنها انسانهای عصر مدرن هستند که کارهای خود را با کامپیوتر و تلفنهای همراه هوشمند انجام میدهند، اما وقتی میخواهند ازدواج کنند، به دنبال ماه و سال تولد فردِ مقابل میگردند تا ببینند آیا ستاره آنها با هم جفتوجور است یا خیر. برخی از این افراد ادعا میکنند که تنها به دنبال یافتن نشانههای مثبت برای تقویت و بهبود وضعیت کاری خود هستند، اما تا جایی در جستوجوی نشانهها پیش میروند که به فرقههای ستارهشناسی وصل میشوند و جان به کسبوکارِ طالعبینهای کلاهبردار میبخشند. آنها در اقیانوس ستارهها بدون آنکه متوجه شوند، مانند انسانهای عصر حجر، خرافهپرست میشوند. شاید آنها خودشان هم ندانند که این خرافههای ناخواسته میتواند آغاز دردسرهای عصر مدرن باشد؛ دردسرهایی که قصه خودش را دارد.
شماره ۷۱۷