تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۷/۲۶ - ۰۴:۱۱ | کد خبر : 3992

طغیان‌های بی‌فرجام شخصیت‌های میلانی

فمینیسم افراطی و آسیب‌های آن با نگاهی به کارنامه تهمینه میلانی نیلوفر حامدی تصویر معروفی از سال۱۹۱۴ باقی مانده که در آن، دو پلیس مرد یک سافروجت را دستگیر کرده‌اند. سافروجت به معنی حق رأی دادن است و اصطلاحی بود که در آن سال‌ها به برخی از اعضای موج نخست فمینیسم اطلاق می‌شد. زنانی که […]

فمینیسم افراطی و آسیب‌های آن با نگاهی به کارنامه تهمینه میلانی

نیلوفر حامدی

تصویر معروفی از سال۱۹۱۴ باقی مانده که در آن، دو پلیس مرد یک سافروجت را دستگیر کرده‌اند. سافروجت به معنی حق رأی دادن است و اصطلاحی بود که در آن سال‌ها به برخی از اعضای موج نخست فمینیسم اطلاق می‌شد. زنانی که برای کسب نخستین مطالبه مدنی خود، یعنی رأی دادن تلاش‌ می‌کردند و تحت تاثیر سبک‌های اعتراضی روس‌ها، مثل اعتصاب غذا بوده‌اند. این اولین داشته‌ها و دانسته‌های ما از آغاز به کار فمینیست است. یعنی پیش از این‌که این کمپین دچار تقسیمات لیبرال و رادیکال و سوسیالیستی شود، با گذر زمان و افزایش اقبال عمومی نسبت به این جریان، چه از سوی زنان و چه از سوی مردان- چراکه فمینیست‌ها تنها زن‌ها نیستند- ابعاد مختلف تاثیرگذار در یک جامعه شروع به واکاوی این موضوع کردند. چیزی نگذشت تا مطالبات مدنی فمینیست‌ها از حق رأی‌، حق مالکیت و حق طلاق به حضور زنان در جبهه‌های عمومی جامعه کشیده ‌شد و جنس سهم‌خواهی‌ها هم تغییر کرد. عمومی‌تر شدن مکتب فمینیسم از یک طرف باعث شد مبانی فرهنگی-هنری یک جامعه مثل نقاشی، معماری، سینما و… تحت ‌تاثیر آن قرار بگیرند و از طرف دیگر به محض این‌که طیف وسیع‌تری از مردم با آن آشنا شدند، افراطی‌گری‌ هم جان گرفت. درست شبیه به خیلی از رویکردهای دیگر فرهنگی اجتماعی که بارها رخ می‌دهد و رسالتشان از ریل همیشگی، طبیعی و نرمالش خارج‌ می‌شود و رنگ و رویی غیرمنطقی می‌گیرد و حتی به بدنه ماجرا آسیب می‌زند.
***
دختری که زیر بار فضای پدرسالارانه حاکم بر خانه است. زنی که تمام سهمش از زندگی تحمل کتک‌های بی‌امان همسر است. زنی که محکوم به پذیرفتن تمام قوانینی است که مردهای خانه‌اش بر او روا می‌دارند و خودش حتی ذره‌ای حق انتخاب ندارد. دختری که همه آرزویش از زندگی ادامه تحصیل است، اما پدر خانواده اعتقادی به این قرتی‌بازی‌ها برای دخترجماعت ندارد. دختری که برای تمام کارهای زندگی‌اش موظف است به برادری بزرگ‌تر جواب پس بدهد، چون او مرد است و رئیس خانه. این‌ها و هزاران نمونه شبیه به این، کلیشه‌ای‌ترین قالب‌های ذهنی ما از ظلم‌هایی است که به زنان یک جامعه، به‌ویژه جامعه جهان سومی روا می‌شود. تصاویری که خالص‌ترینش را می‌توانیم در اخبار حوادث روزنامه‌ها بخوانیم. از طرف دیگر جامعه‌ای که تحت تاثیر این اخبار قرار می‌گیرد، ناخود‌آگاه زبان فرهنگ و هنرش تغییر می‌کند و به نقاشی و معماری و سینمای مطالبه‌گرش که نگاه می‌کنید، طعم تلخ همین حوادث را می‌دهد. حال تصور کنیم که یک هنر بخواهد در سطح همین کلیشه‌ها باقی بماند. انگار که تمام مطالبات مدنی زنانه‌اش در همان موج اول و دوم فمینیسم گیر کرده ‌است و نتوانسته خود را با پیشرفت زمان، جامعه، مردم و افکارش تطبیق دهد. آن‌وقت است که هنرمند که موظف است همواره جلوتر از جامعه و زمان و تاریخش باشد، نه‌تنها جلوتر نیست، بلکه خیلی هم عقب می‌ماند. در چنین شرایطی آن جامعه و مردمانش در مواجهه با این هنر به دو بخش تقسیم‌ می‌شوند. یک بخش آن‌ها که از هنرمند خود پیشی گرفته‌اند که پی‌گیری آثار او برایشان چیزی جز خمودی و ناامیدی ندارد. بخش دوم اما آن‌هایی هستند که هم‌راستا با همان هنرمند شاید هم عقب‌تر فکر می‌کنند. این طیف ابتدا با توهمی از آگاهی روبه‌رو‌ می‌شوند که تصور می‌کنند به‌خوبی از چالش‌های جامع آگاه‌اند، اما از این هم بدتر آن است که چنین افرادی سطح کنش‌های اجتماعی را تا حد خودشان پایین می‌کشند و نتیجه چیزی جز دور ماندن از هدف اصلی و گم‌ شدن آن نیست. نتیجه دقیقا می‌شود همان اتفاقی که شاید در جامعه خودمان به‌خوبی می‌توانیم لمسش کنیم. جامعه‌ای که بخش گسترده‌ای از زنانش شاید فراموش می‌کنند چقدر باید مراقب سلامتی پوست و مو و دندان‌هایشان باشند، اما از آخرین مدل کرم پودر آمریکایی غافل نمی‌شوند! زنانی که به‌زور در طول سال یک کتاب مطالعه می‌کنند، اما حواسشان هست موقع ازدواج مهریه بالا طلب کنند تا به خیال خودشان زندگی‌شان تضمین شود!
***
بد نیست همین اول ماجرا بگوییم که نگارنده نه منتقد سینماست و نه دانش ویژه‌ای درباره آن دارد. در بهترین حالت یک مخاطب علاقه‌مند به سینما و بیشتر از آن یک جست‌وجوگر در امور مربوط به زنان است. با این وجود برای بررسی این پرونده یعنی افراطی‌گری در فمینیسم سراغ کارنامه تهمینه میلانی رفتیم. کارگردانی که عموم مردم او را با فیلم‌های زنانه‌اش می‌شناسند. فیلم‌هایی که یک هیرو زن به دنبال نداشته‌هایش است. زنان زخم‌خورده! دو کلمه‌ای که شخصیت زنان حاضر در فیلم‌های تهمینه میلانی را به تصویر می‌کشد. زنان زخم‌خورده و البته کمی هم کم‌خرد. این شاید عبارت بهتری باشد برای زنان جامعه هنری میلانی. از شخصیت فرشته در فیلم «دو زن» گرفته که با وجود تمام آزارهای حسن عاشق‌پیشه، بعد از تصادف و زندانی شدنش از نامزدش‌ می‌خواهد پول دیه برای حسن بپردازد، تا همین ملیحه «ملی و راه‌های نرفته‌اش» که با وجود تمام آزارهای همسرش سیامک بازهم بعد آزاد ‌شدن از زندان او را می‌بخشد. جایی می‌خواندم که درباره آثار میلانی نوشته بود: «دغدغه‌های جامعه‌شناسانه‌اش همواره یادآور تعصب او برای احقاق حقوق پایمال‌شده زنان است. زنانی که او تصویر می‌کند، اکثرا در رویارویی با جامعه مردسالار سر به عصیان گذاشته‌اند.» این دقیقا یکی از همان نقاط عطف در بررسی کارنامه این کارگردان است. این‌که به نظر بسیاری از مخاطبان سینما، فیلم‌های میلانی بیشتر از این‌که نمایشی از احقاق حقوق زنان باشد، بیشتر در تلاش است تا چهره‌ای هیولایی از مردان نشان دهد که این یکی از اصلی‌ترین آسیب‌های فمینیسم افراطی است. دیدگاهی که مردان را دیوهای دوسری نشان می‌دهد که چیزی جز هوسرانی بلد نیستند، عشق و محبت سرشان نمی‌شود، عموما رفتارهای عصبی دارند، که نشئت‌گرفته از تربیت‌های غلطشان است و همه عمرشان با ظلم و ستم به زن‌ها می‌گذرد. درواقع شخصیت‌پردازی آن دسته از آثار میلانی که بر پایه فضای زنانه ترسیم می‌شود، تماما سیاه و سفید است. سیاه به اندازه همان حسن که بعد تمام آزارهایی که به فرشته می‌دهد، بازهم محبتش را فراموش می‌کند و همسرش را می‌کشد و سفید به اندازه همان فرشته که انگار نه‌تنها هیچ بدی در وجودش پیدا نمی‌شود، بلکه ذره‌ای هم ذکاوت ندارد تا بفهمد چنین پسری تا چه اندازه برای او و زندگی‌اش خطرناک است.
***
اما اتفاق خوبی که در مسیر شخصیت‌پردازی‌های میلانی رخ می‌دهد، پیوستاری است که آن‌ها از ضعف مفرط تا قدرت‌نمایی‌های عجیب و غریب طی‌ می‌کنند. فرشته «واکنش پنجم» را به‌خاطر دارید؟ زن خانه‌ای که همسرش را از دست داده بود و پدر شوهرش از او خواسته ‌بود یا با پسر دیگرش ازدواج کند، یا بچه‌هایش را از او خواهند گرفت. این شرط باعث می‌شود زنی همچون فرشته که با توجه به توصیفات روند داستان نشان می‌دهد زنی حسابی وابسته است، تصمیم می‌گیرد فرار‌ کند و سختی‌های زیادی در این راه می‌کشد. یا در آخرین کارش ملیحه، یک شاگرد خیاطی که در خانواده‌ای متوسط رشد‌ کرده، تصمیم به خودکشی‌ می‌گیرد. این نگاه البته به همان اندازه که‌ می‌تواند تا حدی بخش مثبت کارهای میلانی محسوب شود، به همان اندازه هم نقطه ضعف است، چراکه در آثار میلانی هیچ زن پیش‌رویی وجود ندارد. زنی که اهل ماجراجویی باشد، یا زنی که به دنبال استقلال و حقوقش برود. زن‌های حاضر در آثار این کارگردان عموما از سر ناچاری تصمیم می‌گیرند کاری متضاد با ماهیت وجود خودشان نشان دهند. درواقع میلانی برای ایجاد سازوکاری که بحثش را پیش ببرد، عموما از پایین‌ترین ساحت زنان استفاده می‌کند، یا اگر قشر مورد نظرش طبقه متوسط هم هستند، زنانی نسبتا ضعیف مورد بررسی قرار‌ می‌گیرند. این در حالی است که شاید چنین رویکردهایی ۱۰سال گذشته کمی مخاطب داشت، اما در جامعه فعلی چنین نگاهی عملا کمکی به فضای زنانه نخواهد کرد. جامعه‌ای که حسابی پوست انداخته‌ و وضعیت زنانش تغییر کرده و بخش اعظم دانشجویانش را دختران تشکیل می‌دهند که میل به ازدواج در آن‌ها کاهش یافته، در بخش عمومی جامعه حضور دارند و شغل‌های زیادی را به عهده می‌گیرند. این رویکرد در جامعه‌ای که مطالبه‌گرانش به دنبال گرفتن سهم زنان در وزارت‌خانه‌ها هستند و ائتلاف‌های انتخاباتی که تجمع زنان در آن زیاد است، مورد اقبال ویژه‌ای قرار‌ می‌گیرد، دقیقا همان عقب ماندن هنرمند از جامعه است.
***
به‌طور کلی تهمینه میلانی ۱۴ فیلم ساخته که «افسانه آه»، «واکنش پنجم»، «تسویه حساب»، «دو زن» و این آخری یعنی «ملی و راه‌های نرفته‌اش» فیلم‌هایی تماما زنانه و با نگاه فمینیست‌گرایانه هستند. نقطه مشترک تمام این فیلم‌ها، ستم ‌کردن و فریب دادن زنان، حضور مردهایی شیطان‌صفت، تمرکز روی قشر منفعل جامعه زنان و در برخی از آن‌ها انتقام گرفتن هم وجود دارد. از نظر بسیاری از منتقدان اما افراطی‌ترین نگاه فمینیستی در آثار میلانی در «تسویه حساب» خود را نشان‌ داد. چهار دختر زندانی که به دلایل مختلف زندانی می‌شوند و بعد آزادی تصمیم‌ می‌گیرند از مردها انتقام بگیرند. آن‌ها به شکل غلوشده‌ای در طول فیلم اداهای مردانه از خود نشان می‌دهند و مثل فیلمنامه‌های دیگر مردان را شبیه جلاد می‌بینند. پس از این‌که مردان را به دام می‌‌اندازند، آن‌ها را به صندلی می‌بندند و مورد ضرب و شتم قرارشان می‌دهند و از این کار و درد کشیدن مردان لذت می‌برند. درواقع این فیلم بیشتر از این‌که ظلم واردشده به زنان و حقوق پایمال‌شده‌شان را نشان دهد، تصویری از انتقام و نفرت‌جویی ذهن میلانی نسبت به مردان است. گویی که این فیلم تسکینی است برای خودش!
***
البته با وجود همان پوست‌اندازی‌هایی که در جامعه رخ داده است، بدون شک همین لحظه در پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم به زنان ظلم می‌شود. هنوز هم در بسیاری از کشورهای جهان اولی دستمزد زنان و مردان در یک کار برابر مساوی نیست. هنوز هم از زنان به‌ویژه در صنعت‌های مد و لباس استفاده‌های ابزاری‌ می‌شود. هنوز هم شوخی‌ها و عبارت‌های جنسیت‌زده در بسیاری کشورها و بین مردمانشان عادی است. هنوز هم زنان برای داشتن بسیاری از حقوق حداقلی‌شان مجبور به جنگ شبانه‌روزی هستند. با این‌که در قرن بیست‌ویکم هستیم و یک‌دوم جمعیت دنیا و دوسوم کارهای دنیا را زنان تشکیل می‌دهند، اما تنها ۱۰درصد درآمد جهانی و کمتر از یک درصد دارایی‌های جهان برای زنان است. از یک میلیارد بی‌سواد دوسوم زنان هستند و ۶۰ درصد از کودکان محروم از آموزش دوره ابتدایی را دختران تشکیل می‌دهند. بی‌شک نگارنده به تمام این ضعف‌ها آگاه است، ولی مسئله این‌جاست که نحوه مقابله با این معضل چیزی که خیلی‌ها تصور می‌کنند، نیست.
***
همان‌طور که در ابتدای گزارش هم عنوان شد، موج نخست فمینیست که تا سال ۱۹۶۰ ادامه داشت، به نقد نقش محدود زنان در جامعه و هم‌چنین وضعیت نامساعد آن‌ها می‌پرداخت و کمتر هدفش سرزنش جنس مقابل بود. موج دوم اما تمرکزش را معطوف محدودیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کرد. نکاتی درباره نابرابری‌های رسمی و غیررسمی در خانواده و محل کار، حقوق مربوط به باروری و زنانه‌نگری ازجمله آیتم‌های مورد نظر این موج بود. اما موج سوم‌ می‌گوید باید به‌طور کلی این مدل‌های مردانه را کنار گذاشت و برای زن ماهیت مستقل‌تری قائل شد. این مکتب در تمام این سال‌ها مورد نقدهای مختلف قرار گرفته و در حال حاضر همه فمینیست‌ها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقدند، اما در مورد ستم‌دیدگی و روش‌های مبارزه با آن است که اختلاف نظر وجود دارد. مقوله‌ای که به‌خاطر برخی از همین اختلاف نظرها و افراطی‌گری‌هایی که پیش‌تر هم ذکر شد، حالا دچار عوارض هم شده ‌است. کافی است جست‌وجویی کوتاه در شبکه‌های اجتماعی کنید تا ببینید مانیفست‌های مربوط به احقاق حقوق زنان چقدر طرفدار دارد. حتی در بین مردان، آن دسته که خودشان را بیشتر طرفدار حقوق زنان نشان می‌دهند، هم بیشتر مورد مقبولیت قرار می‌گیرند و هم این‌که روشن‌فکرتر به نظر می‌رسند. البته که این موضوع به‌خودی‌خود آسیب‌زا نیست، اما آسیب از زمانی آغاز می‌شود که پیش‌روهای یک جامعه که وظیفه آگاه‌سازی را بر عهده دارند، نویسندگان، کارگردان‌ها، نقاشان، عکاسان و سایر چهره‌های برجسته و تاثیرگذار، خودشان آگاهی پایینی نسبت به ماجرا دارند. حتی این فضا می‌تواند با استفاده ابزاری برای رسیدن به شهرت و مقبولیت همگانی به تهدیدی جدی هم برای زنان تبدیل شود. درنتیجه در این بین بیش از هر نهاد و ارگان و شخصی، فرد به فرد زنان مسئولیت اصلی را بر عهده دارند. زنانی که با رسیدن به آگاهی، گرفتن حق اشتغال را در پیش از ازدواج مقدم بر تعداد سکه‌های مهریه‌شان می‌دانند. زنانی که خودشان را می‌شناسند، مطالعه می‌کنند، به دنبال مطالبه‌گری هستند و سعی می‌کنند راهش را یاد بگیرند. زنانی که از حق و حقوشان بیشتر از یک عبارت «من فمینیستم» را بلدند. نیازی هم ندارند ژست روشن‌فکری بگیرند تا به بقیه نشان دهند چقدر بارشان است، اما وقتی که باید، مثل یک زن واقعی مقابل هر حرف زوری می‌ایستند و یک نفره همه دنیا را آن شکلی که می‌دانند درست است، رهبری می‌کنند.

شماره ۷۱۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟