نگاهی به فیلم لگوی بتمن و ژانری برای دست انداختن ابرقهرمانها
نسیم بنایی
من، من، من؛ فقط من! این بتمن فقط «من» است؛ خودش را محور جهان هستی میداند و با صدای ویل آرنت به جای اینکه مخاطب را عصبی کند، او را به خنده میاندازد، اما در عین حال به شکلی کنایهآمیز دنیای ابرقهرمانها را به سخره میگیرد. یک ابرقهرمان در قالب بلوکهای مشکیِ اسباببازی لگو، دنیای ابرقهرمانها را زیر سوال میبرد. قهرمانی که قرار است در لباس خفاش نقش یک منجی را بازی کند، از یک شهر کمک میگیرد، ولی ذات خودمحورش را تغییر نمیدهد و به شکل مضحکی همان «من» باقی میماند. ابرقهرمانها همیشه نوعی «دیگرخواهی» را به مخاطبان آموزش میدهند، اما در ژانر کمدی ابرقهرمانی، قهرمانها تمرین خودخواهی میکنند. به گفته منتقدان وقتی همه از دیگرخواهی و قهرمان بودن خسته شدند، به دست انداختن آنها روی آوردند. قهرمانانی که زمانی الگوی انسانها بودند و مسیر درست زندگی را به آنها نشان میدادند، ناگهان به موجوداتی مسخره تبدیل شدند که در ژانر کمدی ابرقهرمانی دستمایه شوخی و خنده کمدینها شدند. دیگر نه بتمن آن بتمن سابق است و نه سوپرمن؛ فیلم «لگوی بتمن» آخرین نمونه از این تلاش برای به سخره گرفتن قهرمانهاست. بتمن که در داستان اصلی بهخاطر دیگری تن به این سختیها میدهد و در تلاش برای دیگرخواهی خودش را در معرض هر آسیبی قرار میدهد، ناگهان به موجودی تبدیل میشود که خودش را مرکز هستی میداند و این آغاز عصر «منِ» ابرقهرمانهاست.
وقتی تخیل به اسباببازیهای لگو جان داد
هر کودکی که بعد از سال ۱۹۴۹ به دنیا آمده باشد، حتما در میان اسباببازیهای خود این بلوکهای رنگی را داشته و با آنها خانه درست کرده؛ شاید هم هواپیما یا یک آدمک یا هر آنچه تخیلش به آن قد داده. اما بعید است کسی تا به حال آنها را ندیده باشد. بلوکهایی شبیه به آجر که یک طرف آن چند حفره و طرف دیگر چند برجستگی بود و میشد در دنیای تخیل هر چیزی از دل آنها خلق کرد. البته این بلوکهای پلاستیکی آنقدر خشک و غیرمنعطف بودند که بعید به نظر میرسد بشود جانی در دل آنها دمید و چیزی جز همان خانه و آدمک خلق کرد. اما دنیای تخیل آنقدر قوی است که از آنها قصه و برای قصه آنها فیلم ساخت؛ حالا به این فیلمها «لگو» میگویند، چراکه نام این اسباببازیها لگو است. انیمیشنهای خوشرنگولعاب لگو از سال ۲۰۱۴ شکلی جدی به خود گرفت و علاوه بر کودکان، نظر بزرگسالان را نیز به خود جلب کرد. اکنون فیلمهای لگوی جدید در راه هستند. از وقتی پای بتمن با صدای ویل آرنت بازیگر و کمدین آمریکایی به این مجموعه باز شد، جذابیت آن نیز بیشتر شد. داستان درواقع از تخیلات فیل لورد و کریستوفر میلر شروع شد. آنها با هم داستان را نوشتند و بعد هم آن را کارگردانی کردند. از همینجا بود که اسباببازیهای لگو جان گرفتند. حالا هر کودکی که از سال ۲۰۱۴ به بعد به دنیا آمده باشد، بعد از اسباببازیهای پلاستیکی که با آنها در خانه بازی میکند، میتواند آدمکها و شهر آنها را نیز در قالب داستان در انیمیشنهای لگو ببیند. آنها دیگر اسباببازیهای غیرمنعطف پلاستیکی نیستند، بلکه دنیایی شاد و خندهآور هستند که هر کسی را با خود سرگرم میکند.
فیلم «لگوی بتمن» جدیدترین فیلم از مجموعه انیمیشنهای لگو است که به صورت ۳D بهزودی در سال ۲۰۱۷ اکران خواهد شد. اینبار چند نویسنده و کارگردان از جمله ست گراهام اسمیت، کریس مککنا، اریک سامرز، جارد استرن و جان ویتینگتون دور هم جمع شدهاند و سناریوی این فیلم را نوشتهاند. کریس مککی نیز کارگردانی آن را بهعهده گرفته است. این فیلم درواقع مشتق انیمیشنی است که در سال ۲۰۱۴ اکران شد و تمام تمرکز آن روی کاراکتری به نام بتمن است. اینبار هم ویل آرنت به جای بتمن صحبت میکند، چراکه از جذابیتهای سری قبل، همین صدای آرنت بود. ۲۴مارس ۲۰۱۶ بود که نخستین تیزر تبلیغاتی این فیلم همهجا منتشر شد؛ موسیقی «زرد و مشکی» با لباس مشکی بتمن در زمینه زردرنگ، درحالیکه بتمن دائم روی خودش تاکید میکند و واژه انگلیسی «ME» به معنای «من» را تکرار میکند، شکلی بامزه داشت که توجه خیلیها را به آن جلب کرد و بالاخره در روز ۱۰ فوریه ۲۰۱۷ این فیلم در ایالات متحده آمریکا منتشر شد. بررسیها نشان میدهد از میان ۱۳۴ نقدی که در مورد این فیلم صورت گرفته، ۹۰درصد این کمدی ابرقهرمانی را پسندیدهاند. متوسط رتبه آن نیز از ۱۰ بین ۷.۸ بوده است که رتبه بسیار بالایی به شمار میآید. هر کدام از این نقدها بخشی را مورد توجه قرار دادهاند. اما همه آنها ترکیب کمدی با ابرقهرمانی و ژانر کمدی ابرقهرمانی را مورد بررسی قرار دادهاند؛ ژانری که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. قصه شاید از خودِ ژانر فیلمهای ابرقهرمانی شروع شد.
ظهور تا افول ابرستارهها
آنها قویتر، سریعتر و به نوعی بهتر از هر کسی هستند. به همین خاطر به آنها ابرقهرمان میگویند. رابین روزنبرگ، یکی از روانشناسهای آمریکایی، میگوید فیلمها و انیمیشنهای ابرقهرمانی، به همه «قهرمان» شدن را یاد میدهند. برای قهرمان شدن نیز باید به خودخواهی، تمرین «دیگرخواهی» کنید. این قهرمانها نه قدرت میخواهند و نه رفاه؛ هر آنچه میخواهند هم برای دیگران است. درواقع آنها قرار است الهامبخش مخاطبان خود باشند تا در نقش قهرمان در جوامع خود ظاهر شوند. در اکثر قصههای ابرقهرمانی، کاراکتری که نقش ابرقهرمان را به عهده دارد، از قدرتهای ماوراءطبیعی برخوردار است، به ماجراجوییهای مرموز میرود و سپس در سکوت کامل به خانه بازمیگردد.
طبق مطالعات روزنبرگ، ابرقهرمانها در سه دسته جای میگیرند. اولین دسته از ابرقهرمانها، آنهایی هستند که به واسطه یک زخم یا یک آسیب، راه ابرقهرمانی را انتخاب میکنند. در دل اینها، بتمن قرار دارد. او میخواهد به جنگ جرم و جنایت برود. او رفتهرفته به یک فعال اجتماعی تبدیل میشود. دسته دوم ابرقهرمانهایی هستند که دست سرنوشت آنها را به این مسیر هدایت میکند. برای مثال آنها ناگهان متوجه میشوند که یک قدرت خارقالعاده یا غیرطبیعی دارند و میتوانند از این قدرت به نفع دیگران یا برای نجات دیگران استفاده کنند، به اینترتیب چارهای نمیماند جز اینکه یک ابرقهرمان بشوند. دسته سوم نیز کاملا اتفاقی به یک قهرمان تبدیل میشوند، مثل سوپرمن که در ابتدا از قدرت خود برای اهداف خودخواهانه استفاده میکرد، اما ناگهان بر اثر یک اتفاق تصمیم گرفت قهرمان باشد و مسیر زندگی خود را تغییر بدهد. همه این ابرقهرمانها به مخاطب خود یاد میدهند که مقابل بدیها و کژیها مقاومت کنند و راه درست را انتخاب کنند. آنها با واژه Superhero از سال ۱۹۱۷ از حکایتها و داستان فولکلور به دنیای فیلمها راه پیدا کردند و از اوایل دهه ۴۰ میلادی نیز به دنیای انیمیشنها راه یافتند. اما به مرور پای کمدی و طنز نیز به دنیای آنها باز شد. منتقدان میگویند «خستگی» از ابرقهرمانها باعث شد مسخره کردنِ آنها آغاز شود. آنقدر ابرقهرمانها با فعالیتهای دیگرخواهانهشان، خودشان را نادیده گرفتند که ناگهان به موجوداتی مضحک تبدیل شدند که گویی هیچ خودی در آنها وجود ندارد. خسته شدن از ابرقهرمانها باعث شد عدهای از داستانپردازها و فیلمسازان خلاف جهت آب شنا کنند و ابرقهرمانها را به سخره بگیرند. فیلم «لگوی بتمن» یکی از نمونههای موفق در این زمینه است که با دست انداختن بتمن با آن صدای جدی و نمایش «من» در این کاراکترِ بهاصطلاح دیگرخواه، آغاز عصر منِ بتمنها را نشان میدهد.
دوستداشتنیترین انیمیشنهای ابرقهرمانی
ابرقهرمانها در انیمیشنهای بسیاری حضور دارند. برخی از آنها موفق و ماندگار بودهاند و برخی دیگر مورد استقبال واقع نشدهاند. اما در میان انیمیشنهای ابرقهرمانیِ موفق، چند انیمیشن وجود دارد که نسبت به بقیه ماندگارتر شدند و همچنان نیز انیمیشنهای جدیدی از روی آنها ساخته میشود.
شگفتانگیزها
براد برد در سال ۲۰۰۴ در استودیوی پیکسار موجوداتی را خلق کرد که حالا این موجودات به محبوبترین کاراکترهای دنیای کودکان تبدیل شدهاند. آنها Incredibles یا شگفتانگیزها نام دارند. خانوادهای که تمامی اعضای آن قدرت خارقالعاده دارند. البته آنطور که خالق این اثر میگوید، این خانواده نخستین بار در سال ۱۹۹۳ خلق شدهاند، اما بیش از یک دهه طول کشیده تا شکلی واقعی به خود بگیرند و در دنیای انیمیشن خود را نشان بدهند. این فیلم در میان منتقدان با پذیرش ۹۷درصدی همراه شد و به این ترتیب در میان بهترین انیمیشنهای ابرقهرمانی قرار گرفت. همین پذیرش باعث شد این انیمیشن جوایز بسیاری را نیز از آنِ خود کند. بسیاری از منتقدان گفتند شگفتانگیزها آنها را شگفتزده کرده و این بهترین انیمیشن ابرقهرمانی بوده که در آن دهه دیدهاند و حالا بعد از گذشت ۱۳ سال، این انیمیشن همچنان در صدر قرار دارد.
ابرقهرمان ۶
یک غول رباتی سفید در سال ۲۰۱۴ در دنیای انیمیشن آمریکا در والتدیزنی متولد شد. این غول شاید به اندازه شگفتانگیزهای پرانرژی مقبولیت نداشت، اما در نوع خود انیمیشن بسیار خوبی بود که مورد پذیرش ۸۹درصد از منتقدان قرار گرفت. رتبه آن از ۱۰ نیز ۷.۳ بوده است. همه منتقدان از واژه «سرگرمکننده» برای این انیمیشن استفاده کردهاند و این انیمیشن بدون تردید یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای ابرقهرمانی است. «ابرقهرمان ۶» آنقدر محبوب شد که از روی آن بازیهای ویدیویی و عروسکهای بسیاری نیز ساخته شد. در سال ۲۰۱۶ نیز دیزنی اعلام کرد که مجموعهای تلویزیونی برای این انیمیشن خواهد ساخت و در سال ۲۰۱۷ از آن پردهبرداری خواهد کرد. حالا همه شیفتگان «ابرقهرمان ۶» چشمانتظار سریال تلویزیونی آن هستند.
مگامایند
کله آبی زشت او اصلا به نظر نمیآمد که چیز جالبی باشد، اما این انیمیشن یکی از موفقترینها بود. مگامایند یا ابرذهن، یک موجود زشت با کله آبیرنگِ بزرگ بود که بسیار باهوش بوده اما دست سرنوشت مسیر زندگی او را تغییر میدهد. این فیلم نیز مورد پذیرش ۷۳ درصد از منتقدان قرار گرفت و رتبه ۶.۷ را از ۱۰ به دست آورد. جوایزی که این انیمیشن به دست آورد و داستانها و کتابهای کمیک که از روی داستان آن ساخته شد، بهخوبی نشان میدهد که چقدر در خلق یک ابرقهرمان متفاوت و خندهآور، موفق بوده است.
دختران خشمگین (the powerpuff girls)
ابرقهرمانها همیشه مرد نبودهاند، آنها حتی همیشه زن هم نبودهاند، بلکه گاهی دخترانی بامزه با چهرهای خشمگین و اخمهای درهم در قالب ابرقهرمان ظاهر شدهاند. آنها متعلق به یک کارتون آمریکایی در سال ۲۰۰۲ بودند که در زمان خود مورد پذیرش ۶۳ درصدی منتقدان واقع شدند. البته برخی از این منتقدان ادعا کرده بودند که این فیلم بیش از اندازه خشن است، اما همه تقریبا به صورت متفقالقول اظهار کرده بودند که این دختران بسیار بامزه و خندهدار هستند. آنها بهترین راه برای دست انداختن ابرقهرمانها به شمار میرفتند.
شماره ۶۹۸
[…] هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: من، من، من؛ فقط من! این بتمن فقط «من» است؛ خودش را محور جهان هستی میداند و با صدای ویل آرنت به جای اینکه مخاطب را عصبی کند، او را به خنده میاندازد، اما در عین حال به شکلی کنایهآمیز دنیای ابرقهرمانها را به سخره میگیرد. یک ابرقهرمان در قالب بلوکهای مشکیِ اسباببازی لگو، دنیای ابرقهرمانها را زیر سوال میبرد. قهرمانی که قرار است در لباس خفاش نقش یک منجی را بازی کند، از یک شهر کمک میگیرد،ولی ذات خودمحورش را تغییر نمیدهد و به شکل مضحکی همان «من» باقی میماند. […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] عصر منٍِِِِ بتمن مجله 40 چراغ […]
[…] – توسط admin هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: من، من، من؛ فقط من! این بتمن فقط «من» […]
دیگه چی داری اینجا؟
همشکلی در عصر چهرههای اینستاگرامی
قهوه؛ اکسیر دنیای مدرن
روزگار دستهای نامرئی دسیسهچین
نادادگاه
مرد نباش، مرد باش!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به مجله 40چراغ است و هر گونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وب سایت و بهینه سازی وب سایت دنیای وب