گفتوگو با حسن معجونی درباره ناصرالدین شاه شدنش
وقتی اخبار تولید سریال «آهوی من مارال» در فضای مجازی پیچید، اولین سوال این بود که مهرداد غفارزاده، کار دشوار ناصرالدین شاه شدن را به کی میسپارد. شاید آن زمان اسمی که کمتر از همه میشد انتظار شنیدنش را داشت، حسن معجونی بود. حالا او فاصله چندانی با جلوی دوربین رفتن ندارد و قرار است یکی از سه ناصرالدین شاه سال آینده شبکه نمایش خانگی و یکی از ناصرالدین شاههای پرشمار تاریخ سینما و تلویزیون ایران باشد. با او از همین چالشها در مواجهه با نقشش حرف زدهایم.
بگذارید از همین شروع کنیم. فکر میکنم وقتی این کار به شما پیشنهاد شد، خبر داشتید که همزمان دو ناصرالدین شاه دیگر هم قرار است کار شود. این برای شما یک جور فرصت به حساب میآمد، یا یک جور تهدید؟
واقعیتش زیاد برایم مهم نبود. از یک منظر به نظرم خوب بود. من در تئاتر همیشه میگویم اگر واقعا میخواهیم چیزی یاد بگیریم، باید قرائت دو کارگردان از یک متن واحد را ببینیم. در این حالت است که رسما میتوانیم کارگردانی را ببینیم. در ما تئاتریها این پیشینه وجود دارد، چون تئاتر خیلی وقتها دقیقا همین است. بارها دیده شده که یک متن معروف مثل شکسپیر سالهای سال با آدمهای مختلف روی صحنه میرود. مثلا یک وقت میبینی که در طول زندگیات ۱۰ تا «هملت» دیدهای یا پنج تا «شاه لیر» دیدهای. حتی کار کارگردانهای خیلی بزرگ. میبینی که مثلا هم پیتر بروک «باغ آلبالو»ی چخوف را کار کرده است و هم جورجیو اشتریلر. همین دو تا کاری را که گفتم، اگر شما ببینید، به نظر من از صد تا دانشگاه بهتر است. همه چیز را یاد میدهد.
الان اینجا و در مورد ناصرالدین شاه بحث ما یاد گرفتن چیزی نیست، اما اینکه در یک مقطع از منظرهای مختلف آدمها دارند به یک ماجرا نگاه میکنند، اتفاق جذابی است! سوال پیش میآید که چه شده که سه نفر در یک بازه کوتاه سراغ این اتفاق رفتهاند و قطعا هر کدام هم از یک منظر دارند به آن نگاه میکنند؟ اینجا هم مثل همان متن ثابت تئاتری یک مبنای ثابتی وجود دارد. از ناصرالدین شاه و اتفاقات واقعیاش نمیشود در رفت. ولی اینکه هر کس از این سه نفر چطور به این پدیده واحد نگاه میکند، جذاب است. و عینا همین در مورد سه نفری که با پیشزمینههای متفاوت انتخاب شدهاند تا نقش او را بازی کنند هم صادق است. من هیچوقت فکر نکردم که الان بخواهم کاری کنم که فلانی نمیتواند انجام بدهد تا دیده شوم. اصلا توی این زمینهها نیستم! قصدم این است که به خودم نگاه کنم.
و البته این را هم نباید فراموش کرد که ناصرالدین شاه من صرفا با این دو نفر دیگری که همزمان با من کار میکنند، قیاس نخواهد شد. با قبلتر از من هم قیاس خواهد شد. با مرحوم آقای انتظامی یا مشایخی و دیگران…
و فقط هم با همینها احتمالا! نه با خود ناصرالدین شاه.
بله! خوشبختانه یا متاسفانه فیلمی از شخص شاه موجود نیست. فقط عکسها هست که البته زیاد هم هست، به خاطر علاقه خودش به تصویر. واقعا خیلی هم مهم نیست که بگوییم کی شباهت دارد، یا ندارد. در مورد نقشهای دیگر ما عادت داریم به این. کسی نمیگوید هملت چه شکلی است، یا نیست. البته یکسری چیزهای اولیه هست. مثلا بعید است کسی هملت را چاق تصور کند، اما بههرحال قطعیتی ندارد و میشود یک هملت خیلی چاق هم داشت.
پس اصلا به شباهت چهره و فیزیک و اینها فکر نکردید؟
نه اصلا! خیلی آدمهای دیگر میتوانند شباهت بیشتری داشته باشند، ولی مهم نیست. من شاید خیلی به صدام شبیهم، ولی آن هم برایم مهم نیست! چیزی که برایم مهم بود و دوست داشتم، این بود که اولین کار تصویری تاریخی است که دارم انجام میدهم.
شما قبلا در نمایشهایی نقش آدمهایی از زمانهای گذشته داشتهاید. شاه لیر یا… ولی اینها هیچکدام شخصیت تاریخی واقعی نبودهاند. ممکن است ریشه در تاریخ داشته باشند، اما برای ما شخصیتهای نمایشی هستند، مخلوق نویسندگانشان. آیا با یک کاراکتر واقعی تاریخی مثل ناصرالدین شاه هم میشود مثل همانها برخورد کرد؟
بستگی دارد. این خودش را در متن نشان میدهد که آیا این آدم بالقوه جذاب، بتواند دراماتیزه شود یا نه. من الان صرفا دارم به این فکر میکنم که این کاراکتر چه مختصاتی دارد، که به نظر من فوقالعاده است. آدمی که ۵۰ سال حکومت میکند، بدون آنکه در آن جنگهای عجیب و غریبی اتفاق بیفتد. در سرزمینی که سر یک گوسفند میشد دعوا شود و هیچچیز در آن دوام نداشت، او ۵۰ سال ثبات ایجاد میکند. نسبت این آدم با مدرنیته امروز ما خیلی جذاب است. چون شروع مواجهه ما با چیزهای مدرن در دوره اوست. به این خاطر به نظرم بهترین محمل است. یعنی اگر به آدمهای گذشته نگاه کنیم و دنبال یک نفر بگردیم که بخواهیم برای امروز ما جذاب باشد، ناصرالدین شاه حتما یک اتفاق ویژه است.
در مورد جذابیت این آدم حرف زدید. فکر میکنید علت جذابیتش برای سه کارگردان، آن هم در یک بازه زمانی خیلی کوتاه، آن هم با جریانهای فکری متفاوت، چیست؟
من هنوز تعمدی در این رویکرد نمیبینم که مثلا خیلی فکرشده باشد. البته در فکر ما همیشه این نگاه که با گذشته، سیاستها و مثلا شاهان تکلیفمان را معلوم کنیم، وجود داشته است. من فکر میکنم بیشتر به خاطر نسبت این آدم با امروز ماست که برای همه جذاب است.
از شکسپیر گفتید. یکی از ویژگیهای جاودانه شکسپیر که در تحلیلهای جدید از آثار او هم خیلی مورد تاکید است، این است که انگار تاریخی را که او در نمایشنامههایش تصویر کرده، میشود در هر لحظه و هر زمانی احضار کرد و تصور کرد که برای همین زمانه معاصر ما نوشته شده است. این اتفاقی است که هیچوقت در مورد تاریخ ما نیفتاده است. فکر میکنید ممکن است این توجه به دوره ناصری شروع همین اتفاق باشد؟
نمیدانم. مقایسه خیلی سختی است. حتی در مورد همان شکسپیر هم همه متنها شبیه هم نیستند. در مقاطع مختلف تاریخ متنهای مختلفی از شکسپیر بیشتر کار شدهاند و بعد مهجورتر شدهاند و متنهای دیگری برجسته شدهاند. خیلی از کارهایش شاید الان اینقدرها قابل احضار نباشد. ولی بههرحال ویژگی متنهای او این است که این کار را میشود با آنها کرد. آن حالی که در آثار شکسپیر است، فارغ از شاهکار بودنش، ویژگی منحصربهفرد کار خود اوست. من فکر نمیکنم به این راحتی بشود کاری مشابه او کرد.
اینطور که شنیدهها میگویند، دو سریال دیگر قرار است ناصرالدین شاه جوانتری را نسبت به نقش شما نمایش دهند. در «آهوی من مارال» شما قرار است دورهای از زندگی شاه را بازی کنید که مسنتر از خودتان است و دوره سالخوردگی شاه است. این برای شما نکته منفی نبود؟
واقعیتش نه! سن واقعا قرارداد است. خیلیها وقتی میگویم من ۵۲ سالم است، میگویند نه! تو به ۴۵ سالهها شبیهی. فاصله سنی من با شاه آنقدر زیاد نیست. فکر کنم حال شاه با سن حالای من خیلی متفاوت نباشد. به لحاظ روحیه و نگاه به زندگی، از ۵۰ سال به بعد عمر را میشود یکطورهایی معدل گرفت. من شروع همان راه هستم! میفهمم که این میتواند برای منی که تابهحال کار تاریخی نکردهام، یک چالش باشد، اما واقعیتش این کاراکتر آنقدر برای خود من جذاب است که الان فقط مشتاقانه انتظار میکشم که کار سریع شروع شود و من این شخصیت را بسازم. من قصد ندارم از شاه یک مجسمه عین خودش بسازم!
خاطرات و عکسها و نوشتههای شاه را خواندهاید تا به او نزدیک شوید؟
خیلی زیاد! واقعا با شور و علاقه هر چیزی از او پیدا میکنم، میخوانم. البته من علاقهای به مستندسازی از او ندارم. من از روی عکسها و ژستها و… به چیزهایی میرسم. از روی نوشتهها و نگاهش به چیزهای دیگر. اما همانطور که مثلا آقای انتظامی یک ناصرالدین شاه به روایت خودش ساخته است، من هم این کار را با ناصرالدین شاه خودم خواهم کرد.
اولین تصویری که الان در این لحظه از شاه در فکرتان شکل میگیرد، چیست؟ برای خیلیها انگار اسم شاه مترادف قتل امیرکبیر است، اما برای شما که چیزهای خیلی بیشتری خواندهاید و روی دورهای از زندگیاش تمرکز کردهاید که سالها بعد از قتل امیرکبیر است، ماجرا باید متفاوت باشد.
برای خود من جذابترینش شگفتی اوست نسبت به جهان غرب. این مواجهه او با دنیای جدید از دو نظر برای من جذاب است. یکی اینکه خیلی شبیه مواجهه خود من است با یک کاراکتر جدید که قرار است بازیاش کنم، مثلا خودش! دوم اینکه من فکر میکنم ما هنوز هم تا حدود زیادی مشابه او به دنیای جدید نگاه میکنیم. ما هنوز انگار همانقدر زیر سایه آنطرف هستیم. الان دارد قرن شمسی عوض میشود، ولی انگار برای ما تغییر قرن همان سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاده است. شاید بهحق هم هست. در این ارابهای که دارد میرود، ما واقعا فقط به اندازه یک تسمه بیشتر نقش نداشتهایم. ولی اینکه هنوز هم که هنوز است، ما شبیه ناصرالدین شاه با بهت به چیزهایی که از آن طرف میآید، نگاه میکنیم، جالب است. نگاه به قلدرمآبی تصمیمگیرانمان به دنیای غرب نکنیم. آن قلدرمآبی هم حاصل همان زیر سایه بودنی است که میگویم؛ عین خود قلدرمآبی شاه!
سوال آخر! این سریال بههرحال دارد برای شبکه نمایش خانگی ساخته میشود؛ جایی که در آن مخاطب باید پول بدهد، پس جذابیت عام در آن حرف اول را میزند…
چیزی که برای من مشخص است، اینکه باید در بخش کمدی خیلی حواسمان باشد که به گذشته چطور نگاه میکنیم. فاصله بین امروز ما و ناصرالدین شاه به اندازه کافی طنز تولید میکند. بهتر است بر میلمان به ستیز غلبه کنیم و چیز اضافی تزریق نکنیم. ما این روحیه ایستادن در مقابل قدرتمندان را داریم. اصراری ندارم که به فلان چیز خدشه وارد نشود. ولی وقتی اسم مدیوم شبکه نمایش خانگی میآید، برای من این نگرانی شروع میشود که مبادا بخواهیم با تاریخ غلط برخورد کنیم.
حرف آخر اگر چیزی هست.
نه! این مصاحبه واقعا اولین مواجهه من است قبل از بازی کردن نقش. اولین حرکت من نسبت به ناصرالدین شاه همین مصاحبه است.