گفتگو با رضا یزدانی درباره لالهزار
کافه نادری، لاله زار، جردن، کوچه ملی، اینها نام مکان نیست، نام ترانه هایی ست که رضا یزدانی برای شهرش خوانده و شاید بیشتر از هر خواننده دیگری نوستالژی شهری برایش مهم است. آنچه می خوانید چکیده ایست از گفت و گو با ترانه خوان نوستالزی شهر.
آقای یزدانی، در جوامع مختلف با محلههایی مانند لالهزار چگونه برخورد میشود؟
ببینید، مثلا من همین یک هفته پیش سنپترزبورگ بودم، یک قانونی در آنجا دارند که مو لای درزش نمیرود. محال است یک نهاد بالادستی، حتی رئیسجمهور دستور تعویض نمای ساختمان یا تخریب ساختمانی را بدهد و چنین اتفاقی بیفتد. تمام ساختمانها و بافتهای قدیمی نگهداری میشوند و به همان شکل باقی میمانند و تنها با مجوز شهرداری اجازه بازسازی دارند، آن هم برای بازسازی داخل ساختمان، نه بیرون آن. بیرون ساختمان را تنها میتوانند رنگ یا ترمیم کنند. اما در اینجا خیلی راحت همه چیز را خراب میکنند. در یک کوچه، یک ۱۵ طبقه مجوز میدهند.
به سنپترزبورگ اشاره کردید که جزو مناطقی است که بافت متمرکز فرهنگی هنری در آن وجود دارد. فکر میکنید چه نیاز و ضرورتی به وجود این بافت متمرکز فرهنگی وجود دارد؟
خب آن منطقه به منطقه زنده شهر تبدیل میشود. منطقهای میشود که زندگی ۲۴ ساعته در آن جریان پیدا میکند. به یک منطقه توریستی تبدیل میشود که میلیارها دلار پول از طریق توریستها به آنجا وارد میشود. اتفاقی که اصلا در اینجا نمیافتد و خیلی راحت از آن میگذرند.
یک مجموعهای از هنرمندان، ازجمله شما، در آثارتان سعی کردید یادآوری کنید که چنین فضاهایی وجود داشته است. فکر میکنید یادآوری چه اهمیتی دارد؟
درواقع کار هنرمند همین است. ما کار دیگری که نمیتوانیم انجام دهیم. این است که باید یادآوری کنیم چیزهایی را که باید یادآوری شوند. من خودم بیشترین ترانهخوان نوستالژی هستم. کافه نادری را خواندم، لالهزار، جردن، کوچه ملی را خواندم. هم سعی کردم در مورد این فضاهای قدیمی یک تلنگری بزنم، یک حرفی از آنها بزنم و هم خاطرهبازی کنم. سعی کردم ترانهها تاریخ انقضا نداشته باشند و همیشه بتوان آنها را شنید.
اگر رضا یزدانی این قدرت را داشته باشد که برای یک جایی مثل لالهزار تصمیم بگیرد، شما چه کار میکنید؟
ببینید، «رویای» قشنگی است. الان شهرک سینمایی که من پنج ماهه سر یک سریال در آنجا کار میکنم، در حال از بین رفتن است و کسی اهمیت نمیدهد. جایی که برای این کار درست شده و منبع درآمد است و هرروزه ۱۰ گروه فیلمبرادری در آن میلیون میلیون پول خرج میکنند. چه رسد به شهر.
اگر قرار باشد رضا یزدانی در لالهزار کنسرتی اجرا کند. بین آن مکانها، یعنی کافهها و هتلها، دلش میخواست کنسرت در کدام فضا باشد؟
آنجا که نمیشود برگزار کرد، برای آنکه فضای آن اندازه را ندارد. من تمام آنجا را رفتم و دیدم. یک مستندی از من در حال ساخت است به اسم فرزند خلیج فارس. یک زمانی میرفتیم به سمت کوچه ملی و لالهزار و کافه نادری فیلم میگرفتیم و میچرخیدیم. من شبها که به خانه برمیگشتم، گاهی اوقات از ناراحتی خوابم نمیبرد. همه چیز از بین رفته، تبدیل شده به انبار لوازم برقی و سیم و کابل. تماما نابود شده و باید به فکر جای دیگری بود برای این داستانها. یکسری خانههای قدیمی را که آنجا هست، باید به همان شکل نگه داشت و بازسازی کرد و کمی سر و صورتش را قشنگ کرد. یا آن سینماهایی را که باقی مانده، باید یک جوری احیا کنند و موزه کنند.