آیا تقلب کردن در امتحانات امری غیراخلاقی و نادرست است؟
نوید کلهرودی
بیایید با خودمان صادق باشیم، همه ما در طول دوران تحصیل خودمان تجربهای از تقلب کردن در امتحانات را داشتهایم. عملی همراه با استرس فراوان و نیازمند تمرکزی بالا! جدای از این تجربه مشترک بین همه ما، بهتر است به سوالهایی در مورد این عمل نیز فکر کنیم.
تکرر تقلب، قانون منع را بیارزش کرده است
آیا تقلب امری غیرقانونی است؟ قوانین دانشگاهها پاسخشان به این سوال مثبت است. نکته اما در اینجاست که اگر این عمل خلاف قانون است، چرا در دانشگاهها و مدارس کشور ما به این حد گسترده رواج دارد؟ از آنسو آیا میتوانیم استدلال کنیم که تکرر این عمل به نوعی قانون منع تقلب را بیارزش کرده است و باید آن را از میان برداشت، یا اینکه باید محکم روی قانون ایستاد، ولو آنکه تعداد بیشماری آن را رعایت نکنند؟ در علم حقوق بین قوانینی که توسط دولتها وضع میشوند و میان آنچه در میان خود مردم بهعنوان قانون رواج دارد، تفاوتهایی وجود دارد. قوانینی را که دولت آنها را شکل میدهد، قوانین موضوعه میخوانند و قوانینی را که در میان مردم رواج دارد، در اصطلاح عرف مینامند. فلاسفه علم حقوق معتقدند اگر قانونی برای جامعه تبدیل به عرف نشود، با آنکه توسط حکومت وضع شده است، اما چندان دارای ضمانت اجرایی نخواهد بود. همچنین برای عرف عموما دو ویژگی در نظر گرفته میشود؛ یکی طولانی بودن آن عمل در جامعه است و دیگری پذیرش عمیق آن عرف در میان مردمان.
عاملی به نام «نمره»
از همینجاست که عاملی به نام «نمره» به نوشته ما پا میگذارد. چندان مهم نیست که دانشجویان به نمراتشان اهمیت بدهند یا نه؛ این جامعه و عرف جامعه است که حتی از دانشجوی مقطع دکتری نیز نمره ۲۰ را طلب میکند. بر سر همین موضوع نمره نیز میتوان جدال کرد. گروهی از دانشجویان در دانشگاهها معتقدند که نمره چندان مهم نیست و مهم فهم و درک ما از مباحث مطرحشده در کلاسها و دانشگاه است. این استدلال را میتوان قبول داشت، اما از سوی دیگر مدعیان این استدلال باید به چند پرسش هم پاسخ دهند: این استدلال درنهایت ملاک سنجش و گزینش فهم دانشجویان از دروس و مطالب ارائهشده را چه میداند؟ یعنی اگر قرار باشد ابزار نمرهدهی را از استادان دانشگاهها بگیریم، دقیقا بر چه مبنایی آنها میتوانند در مورد دانشجویان نظر دهند؟ آیا با کنار گذاشتن هرگونه آزمون یا بیاهمیت شدن فیلتری به نام «نمره» این خطر پیش نخواهد آمد که همه دانشجویان حاضر در دانشگاه بدون هیچگونه نظارتی بر سواد و فهمشان به مقاطع بالاتر راه پیدا کنند و حتی بالاتر از آن به مقام و منصبی در کشور دست یابند؟ اگرچه تجربه زیسته نگارنده نشان میدهد که دانشجویانی که بهواقع عامل فهم را بر نمره برتری میدهند، انگشتشمارند و این استدلال عموما تنها بهانهای برای درس نخواندن، نمرات پایین و البته تقلب است. در مقابل اما طرفداران برتری فهم بر نمره دلایل محکمی برای ادعای خودشان نیز دارند. عموم دروس در حوزههای علوم انسانی سالها پیش نگاشته شدهاند. متون و شیوه نگارش آنها عموما سخت، ثقیل و سنگین است. تازه این فاکتورهای منفی هنگامی برجستهتر میشوند که متون درسی نه تالیفشده بل ترجمهای ناروان از متنی غیرفارسی باشند و از همینروست که دانشجویان تقلب را امری جایز میدانند.
خود استاد میگفت به این درس نیازی ندارید!
به دانشگاه تهران سری میزنم و منتظر چند نفر از دانشجویان میشوم تا نظر آنها را در باب تقلب بدانم. یکی از آنها دانشجوی کارشناسی روانشناسی است. او میگوید: «ما در این ترم درسی داشتیم که در مورد نسبت میان حقوق و روانشناسی بود. درسی که بهطور مستقیم هیچ ربطی به رشته ما نداشت و خود استاد هم میگفت که چندان لازمش ندارید. من هم خیلی برایش اهمیت قائل نشدم و از صفحات مهم کتاب با تلفن همراهم عکس گرفتم و سر جلسه از روی آنها تقلب کردم.»
امان از درسهای عمومی
یکی دیگر از دانشجویان حاضر در همان جمع میگوید که او هیچوقت برای دروس تخصصی خودش تقلب نمیکند، اما دروس عمومی را دارای ارزشی نمیداند که بخواهد برایشان وقت بگذارد و آنها را مطالعه کند. تقریبا حرف اکثر دانشجویان حاضر در آن جمع این است: «چون میخواهیم آن دروس را نیفتیم، تقلب میکنیم.»
در نظام تحصیلی ما فقط نمره مهم است
موضوع تقلب البته تناقضهای فراوانی هم دارد. در یکی از گروههای تلگرامی که حدودا ۳۰۰ دانشجو در آن حضور دارند، از بچهها در مورد تقلب میپرسم. یکی از دانشجویان که رشتهاش مبانی کامپیوتر است، میگوید: «در نظام تحصیلی ما تنها نمره مهم است و بالاخره هرجا که برویم، تنها مدرکی که ما را با آن مورد سنجش قرار میدهند، کارنامه ماست. ولی به نظر من واقعا اهمیتی ندارد که نمرههای ما چند باشد و هر کس باید با سطح سوادش سنجیده شود، منتها مسئله اینجاست که کسی نظر ما را نمیپرسد.»
تقلب درنهایت استرس اشکال ندارد!
از یکی دیگر از بچهها میپرسم که آیا این عمل تقلب به نوعی تضییع حقوق دیگرانی نیست که نمیتوانند در آن امتحان تقلب کنند؟ او جواب جالبی میدهد و معتقد است: «در صورتی این اتفاق ضایع شدن حقوق دیگران است که تنها همان دانشجوی متقلب بتواند بهطور مثال کتابش را باز کند و به سوالات جواب دهد. اما وقتی مجبوریم درنهایت استرس و درحالیکه مراقب بالای سرمان است تقلب کنیم، این اشکالی ندارد!»
فرزندان تقلبهای ساده گذشته
پیشرفتهتر از گذشتهاند
دقیقا مشخص نیست که موضع جامعه دانشگاهی در باب تقلب چه است، اما چه تقلب را امری لازم برای جبران کاستیها بدانیم و چه آن را امری مذموم بشماریم، این اتفاق سالهاست که در جامعه دانشگاهی ما رواج دارد. اگر روزگاری این عمل تنها به نوشتن یک سوال از روی برگه تقلب محدود میشد، امروز چنان گسترده شده است که به پایاننامهنویسی برای دیگران و از روی تحقیق دیگران نیز رسیده است. فرزندان تقلبهای ساده گذشته بسیار پیشرفتهتر از گذشته هستند. اخیرا در یکی از کانالهای تلگرامی نوعی از هدفون تبلیغ شده بود که با رنگ گوش افراد خودش را تطبیق میداد و دانشجویان میتوانستند از آن برای تقلب استفاده کنند.
آخر؛ یا اصل طلایی
به نظر میرسد که همه بار مسئولیت این عمل غیراخلاقی برعهده دانشجویان نیست و سیستم آموزشی باید فکری به حال دانشجویانی بکند که چندان جدیاش نمیگیرند و تنها به دنبال قبولی هستند. دانشجویانی که احساس میکنند حتی در صورت نمرات بالا عموما عوامل دیگری چون روابط خانوادگی و… علت اصلی استخدام افراد در نهادها و شرکتها خواهد بود، دیگر چندان اخلاقی فکر نخواهند کرد.
امانوئل کانت فیلسوفی است که اساسا به جهت ارزش والایی که برای ذات انسان قائل است و نگاه اخلاقگرایانهای که دارد، شناخته میشود. کانت قاعدهای دارد که عموما به «اصل طلایی» معروف است. مخلص حرف کانت در این قاعده همان مثل معروف خودمان است که هر چیزی برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند. مسئله تقلب احتمالا هیچگاه پایان نخواهد پذیرفت، اما میتواند کاهش پیدا کند. راهحلش شاید پژوهشیمحور شدن دروس در دانشگاهها باشد. اما تا آن هنگام که چنین شود، خوب است به کانت نظر کنیم و آن هنگام که دست به تقلب میزنیم، تصور کنیم که این عمل ما در هر صورت خلاف قانون است و البته آنکه راهحل جبران نقصهای سیستم آموزشی آن نیست که خودمان با تقلب بهعنوان یک امر غیرقانونی معضلی دیگر را نیز به مشکلاتمان در دانشگاه اضافه کنیم و نهتنها خودمان را گرفتار چنین دور باطلی کنیم، بلکه دیگران را نیز در کنار خودمان به این چاه پرتاب کنیم.
شماره ۶۹۴