سینا قلیچ خانی
عکس: سینا اسلامی
بلوارها یکی از نشانههای مدرنیزاسیونهای شهر در قرن ۱۹ محسوب میشدند. بودلر شعر منثوری به نام «گمکردن هاله زرین» دارد که در آن شاعر برای فردی معمولی تعریف میکند که چندی پیش هنگامی که با عجله عرض بلوار را طی میکرده و در همان لحظه که میان گلولای در حال ورجه وورجه بوده، ناگاه هاله مقدسی که در آیین مسیحیت نشانه قداست و معصومیت است، طی حرکتی ناگهانی از سرش میلغزد و به درون لجن بلوار مکادام فرو میافتد. مارشال برمن در کتاب «تجربه مدرنیته» این قطعه را دستمایه قرار میدهد تا بگوید به منظور گذر از عرض این آشوب متحرک یعنی بلوار باید خود را با حرکات آن هماهنگ و منطبق سازیم و برای عقب نماندن همواره باید دستکم یک قدم جلوتر از آن باشیم تا قداست خود را از دست ندهیم. قهرمان منزوی «یادداشتهای زیرزمینی» داستایوسکی برای اینکه حس تحقیرشدگی خود را سرکوب کند، تصمیم میگیرد غروبها با شنل نو در بلوار نفسکی قدم بزند تا در آشوب و جنبش زندگی شرکت کند و سهمی از خوشبختیای که در فضایش موج میزند، ببرد. در همین تهران هم بلواری هست به نام بلوار کشاورز که از اولین بلوارهای این شهر به حساب میآید که در زمانهای گذشته محل گذران اوقات فراغت بوده که نهر وسط آن به دستور امیر کبیر از رودخانه کرج منشعب میشده و در حال حاضر در فهرست آثار ملی ثبت شده است.
***
در زیر درختان ردیفشده و سبز بلوار کشاورز مردهایی دیده میشوند که در روشنایی روز روی نیمکتهای آن به خواب رفتهاند.
شماره ۶۸۱