تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۰۲ - ۰۶:۱۲ | کد خبر : 2712

مردان آهنین

داستان جلد مروری خاطره‌آمیز بر معروف‌ترین فیلم‌های سایبرپانکی نسیم بنایی آهنی بود و نابود شدن در کارش نبود، به آینده‌ای دور تعلق داشت و برای هدفی مبارزه می‌کرد. گاهی در جلد یک ویران‌گر فرو می‌رفت و گاهی زیر پوست پلیسی انسانی مخفی می‌شد. این کاراکترهای آشنا متعلق به فیلم‌های سایبرپانکی بودند؛ فیلم‌هایی که برای اکثر […]

داستان جلد

مروری خاطره‌آمیز بر معروف‌ترین فیلم‌های سایبرپانکی

نسیم بنایی

آهنی بود و نابود شدن در کارش نبود، به آینده‌ای دور تعلق داشت و برای هدفی مبارزه می‌کرد. گاهی در جلد یک ویران‌گر فرو می‌رفت و گاهی زیر پوست پلیسی انسانی مخفی می‌شد. این کاراکترهای آشنا متعلق به فیلم‌های سایبرپانکی بودند؛ فیلم‌هایی که برای اکثر انسان‌های امروزی رنگ‌وبوی خاطره گرفته است. با این وجود هنوز هم فیلم‌های سایبرپانکی ساخته می‌شود که در آن شخصیت‌ها و اتفاقات کاملا تخیلی اما بر پایه علم مدرن هستند. عناصری مانند «آینده»، «ماشینی بودن» و «علم و فناوری» روی‌هم‌رفته این فیلم‌ها را تشکیل می‌داد. در اغلب این فیلم‌ها جنگِ اصلی میان هوش مصنوعی، هکرها و غول‌های شرکتی است که در ناکجاآبادی در آینده صورت می‌گیرد. IMDb همه این فیلم‌ها را بررسی کرده و ۱۰۰ فیلم سایبرپانکیِ برتر را آورده است. اکثر آن‌ها متعلق به دهه ۸۰ میلادی یعنی سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ هستند. در میان این ۱۰۰ فیلم، نام‌های آشنایی وجود دارد که نه‌تنها طرفداران فیلم، بلکه آن‌ها که زیاد دل به فیلم نمی‌دهند هم آن‌ها را می‌شناسند و حتما یک بار آن‌ها را دیده‌اند؛ فیلم‌هایی که دیده‌اند، اما احتمالا نمی‌دانستند از ژانری با عنوان «سایبرپانک» به دنیای امروزِ سینما آمده‌اند.

متروپلیس1

کلان‌شهرِ صامت
گران‌ترین فیلم دهه ۲۰میلادی بود؛ کلان‌شهری خیالی که با عنوان «متروپلیس» شناخته شد. این شاید نخستین فیلم با سبک سایبرپانک باشد که در سال ۱۹۲۷ اکران شده و اکنون در فهرست بهترین فیلم‌های سایبرپانکیِ IMDb قرار گرفته است. این فیلم صامت که در آلمان ساخته شده، شهری را در سال ۲۰۲۶ نشان می‌دهد که در آن انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یک دسته افراد قدرتمندی هستند که در آسمان‌خراش‌های روی زمین در رفاه کامل زندگی می‌کنند و دسته دیگر کارگران ساکنِ زیرزمین هستند که با دستگاه‌ها و ماشین‌های زیرزمینی، انرژی مورد نیاز برای حیات شهر را تامین می‌کنند. فریتز لانگ، کارگردان این فیلم، در مصاحبه‌ای گفته بود با دیدن آسمان‌خراش‌ها در نیویورک، ایده اصلی فیلم در ذهنش شکل گرفته است. او که در اکتبر ۱۹۲۴ برای نخستین بار نیویورک را دیده، مدهوش شکل مدرن آن شده و از همان ایده «متروپلیس» در ذهنش شکل گرفته است. به این ترتیب او و همسرش که نویسنده‌ای محبوب در آلمان بود، فیلمنامه این فیلم را نوشتند؛ فیلمی که در روز دهم ژانویه ۱۹۲۷ به اکران عمومی درآمد. هرچند «متروپلیس» اکنون از شهرت خوبی برخوردار است، اما در زمان خودش با انتقادات بی‌رحمانه‌ای مواجه شد. یکی از آن‌ها انتقاد جی ولز در مجله تایمز بود که فیلم را به «حماقت، کلیشه بودن و اید‌ه‌ای مسخره» متهم کرده‌ بود. یکی دیگر از منتقدان در نیویورکر نیز فیلم را طولانی و بی‌معنی دانسته بود. اما جوزف گوبلز که در آن زمان بخش تبلیغات حزب نازی را به‌عهده داشت، تحت تاثیر این فیلم قرار گرفته ‌بود. او گفته‌ بود پیام این فیلم برابری اجتماعی است. این یکی از معدود فیلم‌هایی است که کارگردان آن نیز بعدا از شکلِ ساختِ آن ابراز نارضایتی کرده و گفته ‌بود: «این فیلم مانند قصه شاه‌پریان است. خودم هم دیگر این‌طور فکر نمی‌کنم.» با وجود همه حرف‌هایی که در مورد این فیلم گفته شده، بسیاری در عصر حاضر آن را شاهکار دوره فیلم‌های صامت می‌دانند. در سال‌های بعد نیز اقتباس‌های بسیاری از این فیلم صورت گرفت.

در ناکجاآباد
از ۱۰ امتیاز، ۸.۷ گرفته است؛ فیلمی ۱۳۶ دقیقه‌ای که در آن کاراکترهایی با عینک آفتابی و لباس مشکی خودنمایی می‌کنند. «ماتریکس» در سال ۱۹۹۹ به‌عنوان فیلمی علمی-تخیلی روی پرده رفت. این فیلم از نظر بسیاری از کارشناسان، یکی از فیلم‌های سایبرپانکی است. فیلم در ناکجاآبادی در آینده رخ می‌دهد. نئو یک برنامه‌نویس است که در جنگی مقابل ماشین‌ها قرار می‌گیرد. یکی از دلایل محبوبیت فیلم «ماتریکس»، جلوه‌های ویژه آن بود. در آن صحنه‌های حرکت آهسته‌ای وجود دارد که کاراکتر در آن تقریبا متوقف می‌شود و دوربین دور او می‌چرخد و از زوایای مختلف اطراف او را نشان می‌دهد؛ این جلوه ویژه با عنوان گلوله زمان شناخته می‌شود. ایده این نوع از جلوه‌های ویژه نیز از تکنیک قدیمی عکاسی گرفته شده بود. یکی از نکات جالب در مورد فیلم «ماتریکس»، ارجاعات فلسفی است که در آن داده می‌شود. زمانی‌ که «ماتریکس» برای نخستین بار در ۳۱مارس ۱۹۹۹ به‌ صورت عمومی اکران شد، به فروش ۴۶۰ میلیون دلاری در سرتاسر جهان دست پیدا کرد. اکثر منتقدان از آن استقبال کردند و جوایز بسیاری نیز به آن اختصاص داده ‌شد. نوعی ابهام در این فیلم وجود دارد که تحسین‌های بسیاری را برانگیخت. «ماتریکس» به همین یک فیلم ختم نشد و به دنبال آن شماره دو و سه نیز ساخته ‌شد. کتاب‌های کمیک و بازی‌های ویدیویی نیز برای آن ساخته شده است. این فیلم یکی از موفق‌ترین و پیشرفته‌ترین فیلم‌ها در عرصه سایبرپانک به ‌شمار می‌آید. یکی از عوامل این فیلم در کنفرانس مطبوعاتی گفته بود: «ما در دنیایی مبتنی بر واقعیت‌های کامپیوتری زندگی می‌کنیم. باید آن را ببینیم و به نمایش درآوریم.» «ماتریکس» در زمان خودش به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های اکشن شناخته شد.

موتیف ویران‌گری
ویران‌گر بود، اما خودش ویران نمی‌شد؛ تغییر شکل می‌داد و در قالب انسانی، بدن ماشینیِ خودش را مخفی می‌کرد. تمام مکافات برای نابود کردن زنی است که قرار است یک روز پسری به دنیا بیاورد و آن پسر منجی انسان‌ها در برابر ماشین‌ها در دنیای آینده باشد. جیمز کامرون در سال ۱۹۸۴ با خلق «ترمیناتور»، جرقه یک سلسله فیلم را روشن کرد. این فیلم در زمان خودش دو هفته در صدر گیشه آمریکا قرار گرفت و به این ترتیب اعتبار حرفه‌ای برای کامرون و شوارتزینگر فراهم کرد. تحسین‌ها در مورد سرعت فیلم، صحنه‌های اکشن و اجرای شوارتزینگر باعث شد همه نگاهی ویژه به آن داشته باشند و همین مسئله باعث شد در سال‌های بعد نیز چهار سری دیگر از این فیلم ساخته شود. سریال‌های تلویزیونی، کتاب‌های کمیک و بازی‌های ویدیویی بسیاری نیز برای «ترمیناتور» ساخته شد. ایده «ترمیناتور» از یک خواب در ذهن کامرون شکل گرفته و زمانی ‌که مدیر برنامه‌هایش آرنولد شوارتزینگر را برای نقش اصلی به او معرفی می‌کند، ابتدا مخالفت می‌کند، چراکه می‌خواسته بازیگری بزرگ و معروف این نقش را بازی کند. اما درنهایت نقش ترمیناتور به شوارتزینگر می‌رسد. فیلم‌برداری بالاخره در سال ۱۹۸۳ در تورنتو آغاز و قصه «ترمیناتور» از همین‌جا شروع می‌شود. فیلم‌ها در آمریکا ابتدا باید برای منتقدان پخش شوند، اما مدیر برنامه‌های کامرون تنها یک اکران مطبوعاتی برای این فیلم می‌گذارد. «ترمیناتور» در نخستین اکران خود چهار میلیون دلار به دست می‌آورد و در صدر گیشه آمریکا قرار می‌گیرد. حتی در هفته دوم نیز این فیلم هم‌چنان در صدر جدول گیشه باقی ماند. داریان لیدر، یکی از روان‌شناسان، نگاهی متفاوت به «ترمیناتور» داشته و معتقد است این فیلم به نوعی مردانگی حقیقی اشاره می‌کند؛ در این نوع، فرد به غیر از بدن یک مردم، باید با یک نماد دیگر نیز همراه باشد که آن نماد شاید موتیف انسان ماشینی باشد. این موتیف بعدا در بسیاری دیگر از فیلم‌ها نیز به‌ کار رفته است.

از کوبریک تا اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ که به‌عنوان پایه‌گذار دوره جدید هالیوود شناخته می‌شود، در رابطه با فیلم‌های سایبرپانکی بی‌کار ننشسته و با «هوش مصنوعی» در سال ۲۰۰۱ وارد میدان شده است. واقعیت ماجرا این بود که استنلی کوبریک قصد داشت چنین فیلمی بسازد، اما درنهایت به این نتیجه رسید که فیلمی با این محتوا به سبک کاری اسپیلبرگ نزدیک‌تر است و به این ترتیب این کار را به او پیشنهاد داد. فیلم «هوش مصنوعی» در IMDb رتبه ۷.۱ را به دست آورده و جوایز بسیاری را به خود اختصاص داده است. کوبریک از ابتدای سال ۱۹۹۰ این پروژه را آغاز کرد و درنهایت در سال ۱۹۹۵ آن را به اسپیلبرگ سپرد. این فیلم هم انتقادات و هم تحسین‌ها را نسبت به خود برانگیخت، اما درنهایت نظرات مثبت نسبت به آن بیشتر بود و باعث شد فروش ۲۳۵ میلیون دلاری را تجربه کند. اسپیلبرگ نیز درنهایت این فیلم را به کوبریک تقدیم کرد. بیش از ۱۹۰ یادداشت حرفه‌ای در مورد این فیلم نوشته‌ شد که ۷۳ درصد از آن‌ها نظر مثبتی نسبت به این فیلم داشته‌اند. بعضی از منتقدان معتقدند این فیلم تنها به‌خاطر نام کوبریک و اسپیلبرگ مورد توجه بسیار قرار گرفته است. اما بسیاری از دیگر منتقدان با توجه به محتوای این فیلم، آن را اثری عمیق و فلسفی دانسته‌اند که مسائلی پایه‌ای را در زندگی بشر مطرح می‌کند. بعضی از دیالوگ‌های این فیلم که از زبان یک پسربچه مطرح شده، برای همیشه در تاریخ سینمای جهان ماندگار شده است. در فیلم بحث پدیده‌هایی مانند گرمایش جهانی و سیل در مناطق ساحلی مطرح شده و شهرهایی مانند آمستردام و نیویورک در معرض خطر نشان داده شده‌اند. مانند همه فیلم‌های سایبرپانکی، «هوش مصنوعی» نیز به داستان رباتی مربوط می‌شود که از دسته‌ای جدید وارد زندگی انسان‌ها شده است.

maxresdefault

خیزش تلویزیونی
همه فیلم سینمایی نبودند، یکی هم در این میان از ابتدا سریال بود و مورد توجه بسیاری قرار گرفت؛ «پرونده‌های ایکس». این مجموعه ساخته کریس کارتر بود و در فاصله ۱۰سپتامبر ۱۹۹۳ تا ۱۹ می ۲۰۰۲ از شبکه فاکس پخش شد. این فیلم در ۹ فصل و ۲۰۲ قسمت، یکی از تاریخی‌ترین فیلم‌های سایبرپانکی را در تاریخ تلویزیون بر جا گذاشت. البته سال گذشته (۲۰۱۶) نیز صحبت‌هایی در مورد فصل دهم این فیلم به گوش رسید. داستان مربوط به دو مامور اف‌بی‌آی است که پرونده‌های ایکس را بررسی می‌کنند. این مجموعه تلویزیونی روزهای خوبی را برای شبکه فاکس ساخت؛ نگاه‌ها و یادداشت‌های مثبتی درباره این فیلم نوشته ‌شد. اما داستان در درازمدت با انتقاداتی روبه‌رو شد. کریس کارتر پیش از ساخت این فیلم روی فیلم‌های کمدی برای والت‌دیزنی کار کرده‌ بود و به این ترتیب، مجموعه «پرونده‌های ایکس» برای او فرصتی تازه به شمار می‌آمد که بهتر از کارهای قبلی از آب درآمد. او یک قسمت امتحانی را در سال ۱۹۹۲ ساخت و از آن‌جا که با استقبال همراه شد، ساخت این مجموعه را در دستور کار خود قرار داد. موفقیت‌های این فیلم سایبرپانکی باعث شد کتاب‌های کمیک بسیاری از روی آن نوشته شود. به گفته بسیاری از منتقدان، «پرونده‌های ایکس» در دهه ۹۰ میلادی جزو بهترین سریال‌های تلویزیون آمریکایی بود. مجله تایم نیز آن را نقطه عطف فرهنگی در تلویزیون دانست. با همین نگاه‌های مثبت، «پرونده‌های ایکس» چند فصل ادامه پیدا کرد. طرفداران این فیلم محدود به آمریکا نبودند و مخاطب‌های بسیاری در سرتاسر جهان را دربر می‌گرفت. به همین خاطر است که فرهنگ موردِ «پرونده‌های ایکس» روی ساخت فیلم تلویزیونی در تمامی نقاط دنیا اثر گذاشت.

در پوستِ آهن
شبکه چهار هر عید و هر تابستان آن را پخش می‌کرد، شاید هنوز هم گاهی آن را پخش می‌کند. فیلمی با سبک سایبرپانک متعلق به سال ۱۹۸۷ که در آن پلیسی از جنس آدم آهنی مشغول به کار است. «پلیس آهنی» تقریبا برای هر کسی که اهل فیلم باشد و حتی اهل فیلم نباشد، آشناست. دستان آهنی‌اش اسلحه بود و تنها بخشی از صورت و لب‌هایش از زیر کلاه آهنیِ روی سرش شبیه به انسان‌ها بود. سرتاپایش از آهن بود. این فیلم روی مسائل مختلفی مثل فساد، قدرت، طمع و کاپیتالیسم تمرکز کرده است. اکثر یادداشت‌هایی که در مورد این فیلم نوشته شده، مثبت است. دو فیلم دیگر نیز بعد از پلیس آهنی ساخته شده و علاوه بر آن سریال‌ها و بازی‌های ویدیویی بسیاری نیز از آن الهام گرفته‌اند. فیلم در مورد آینده شهر دیترویت در میشیگان است که گرفتار فساد مالی و جنایت‌های بسیار شده است. ادوارد نومیر، نویسنده «پلیس آهنی»، می‌گوید ایده این فیلم زمانی به ذهنش رسیده که از کنار پوستر فیلم «بلید رانر» می‌گذشته؛ این فیلم نیز یکی دیگر از فیلم‌های سایبرپانکی است. نومیر از دوستش در مورد فیلم می‌پرسد و او می‌گوید این فیلم در مورد پلیسی است که ربات‌ها را شکار می‌کند. همین جمله کافی بوده تا ایده «پلیس آهنی» به ذهن نومیر خطور کند. داستان این فیلم در آینده‌ای دور اتفاق می‌افتد. فیلم‌برداری نیز بالاخر در روز ششم اوت ۱۹۸۶ آغاز می‌شود تا «پلیس آهنی» روی پرده نقره‌ای بیاید. البته یکی از سخت‌ترین بخش‌ها ساختن خود مرد آهنی بوده که هزینه‌ای یک میلیون دلاری روی دست تهیه‌کننده فیلم می‌گذارد. به این ترتیب لباس آقای پلیس گران‌ترین چیزی بود که تا پایان فیلم مورد استفاده قرار گرفت. موسیقی متنی که برای «پلیس آهنی» ساخته شد نیز یکی از بهترین موسیقی‌ها در آن زمان بود. بالاخره «پلیس آهنی» در روز ۱۷ ژوییه ۱۹۸۷ اکران شد. موفقیت مالی این فیلم آن را به یکی از تاریخی‌ترین فیلم‌های پول‌ساز تبدیل کرد. بسیاری از منتقدان، آن را بهترین فیلم سال ۱۹۸۷ می‌دانستند. اما فمینیست‌ها در برابر «پلیس آهنی» قیام کردند؛ از نظر آن‌ها زنان در این فیلم عناصر ساکتی هستند که همه شخصیت‌های یکسان دارند و همه با هم طرد شده‌اند. اما «پلیس آهنی» چه ضد زنان و چه موافق زنان به شخصیتی محبوب و ماندگار در سینما تبدیل شد.

شماره ۷۰۲

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظرات شما

  1. […] هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: آهنی بود و نابود شدن در کارش نبود، به آینده‌ای دور تعلق داشت و برای هدفی مبارزه می‌کرد. گاهی در جلد یک ویران‌گر فرو می‌رفت و گاهی زیر پوست پلیسی انسانی مخفی می‌شد. این کاراکترهای آشنا متعلق به فیلم‌های سایبرپانکی بودند؛ فیلم‌هایی که برای اکثر انسان‌های امروزی رنگ‌وبوی خاطره گرفته است. با این وجود هنوز هم فیلم‌های سایبرپانکی ساخته می‌شود که در آن شخصیت‌ها و اتفاقات کاملا تخیلی اما بر پایه علم مدرن هستند. […]

  2. […] هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: آهنی بود و نابود شدن در کارش نبود، به آینده‌ای دور تعلق داشت و برای هدفی مبارزه می‌کرد. گاهی در جلد یک ویران‌گر فرو می‌رفت و گاهی زیر پوست پلیسی انسانی مخفی می‌شد. این کاراکترهای آشنا متعلق به فیلم‌های سایبرپانکی بودند؛ فیلم‌هایی که برای اکثر انسان‌های امروزی رنگ‌وبوی خاطره گرفته است. با این وجود هنوز هم فیلم‌های سایبرپانکی ساخته می‌شود که در آن شخصیت‌ها و اتفاقات کاملا تخیلی اما بر پایه علم مدرن هستند. […]

  3. […] که برای اکثر انسان‌های امروزی رنگ‌وبوی خاطره …> هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: آهنی بود و نابود شدن در کارش نبود، به […]

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟