نگاهی به رمان «شوهرباشی» داستایِوسکی
غزل محمدی
پردهبرداری از سیمپیچیهای روانی شخصیتها
مطمئنا کسانی که عشقِ کشف معانی پنهان و پی بردن به لایههای ثانویه و زوایای روانی شخصیتهای داستانی هستند، از طرفداران پروپاقرصِ پاول پاولوویچاند، چون داستایِوسکی خوب میداند چطور باید هزاران معنی نهفته و صداهای پردرد را در دلِ داستانی ظاهرا ساده بگنجاند. اگر مشتاقِ خواندن داستانی هستید که قرار است از پیچیدگیهای فرایندهای روانی شخصیتهای داستان در قالبِ کنشهای پنهان و آشکار پرده بردارد، «شوهرباشی» میتواند بهترین پیشنهاد باشد.
«شوهرباشی» دقیقا چه کسی است؟
خب معمولا میگویند سوژههای داستانی همگی تکراری شدهاند و این زاویهدید تازه نویسندههاست که به موضوعی جلا میبخشد. این حرف درست است، اما خوشبختانه داستایوسکی رودستِ خوبی به مخاطبانش زده و به سراغ سوژهای رفته است که احتمالا تابهحال چیزی از آن نشنیدهاید. او داستانی با محوریتِ شخصیت آفریده است که نقش اولش را «شوهرباشی» یا ساده خدمتتان عرض کنم، آقای «پاول پاولوویچ» بازی میکند؛ مردی که کاری به جز شوهر بودن از دستش برنمیآید. در واقع یک جورهایی شغل غریزیاش همین شوهر بودن است و اگر گاهی زندگی نقش شوهرِ«کودن» بودن را از او بگیرد، دستوپا میزند تا خودش را به موقعیت قبلی برگرداند. چرا؟ خب پاسخ واضح است، چون کاری به جز شوهر بودن بلد نیست. آن هم نه یک شوهرِ معمولی. شوهری که همسرش جلوی چشمش به او خیانت میکند و با مردان مختلف رابطه دارد، ولی «شوهرباشی» نه میفهمد و نه میخواهد بفهمد دارد در لجنزار چه رابطهای دستوپا میزند و اتفاقا رابطه دوستانه و خوبی با معشوقان زنش دارد. حال در مقابل مردهایی که شخصیتی اینگونه دارند، زنانی هستند که برای این ساخته شدهاند که به قولی «شوهر کنند» و از فردای متاهل بودن شروع میکنند به خیانت کردن به شوهران خود. این زنها طبقِ توضیحِ طنزگونه داستایوسکی تا قبل از ازدواج، پاکدامنترین زنانِ ممکناند، اما بلافاصله بعد از ازدواج شروع میکنند به خیانت کردن. چرا راه دور برویم، همین خانمِ ناتالیا واسیلیونا، همسرِ آقای داستایوسکی، از دسته همان زنان است و جرقه تمام اتفاقاتی را که برای شوهرباشی یعنی همسر بهاصطلاح گرامیاش میافتد، با فندکِ خیانتهای آشکارش میزند.
خب اینکه شد داستانِ تکراریِ خیانتِ یک زن به شوهرش. کجایش به قولِ امروزیها «یونیک» است؟
خب البته باید گفت که بنای داستان بر شخصیتپردازیهای دقیق و نه تیپسازی گذاشته شده است. داستایوسکی خواننده را با داستان درگیر میکند و این همراهی (نه به معنای موافق بودن با شخصیتها و صرفا به معنای خود را همقدم با شخصیتها انگار کردن) به قول اُدبا خواننده را غرق در التذاذ ادبی میکند. از این واکاوی روانی شخصیتها که در قالبِ تقابل و گفتوگو در صحنههای داستانی به نمایش گذاشته میشود، بگذریم، داستایوسکی ارائه متفاوتی از سوژه خیانت به نمایش درآورده و این کار را در قالبِ فرمِ متفاوت انجام داده است. به این معنی که شاید شما در نگاهِ اول، تا فصلِ سوم رمان، اصلا ندانید که شخصیتِ اصلی رمان «شوهرباشی» است. چرا؟ دقیقا به این دلیلِ واضح که داستان از زبانِ راوی سوم شخصِ مداخلهگری روایت میشود که به ذهنِ آقای ولچانینف، یکی از معشوقان زنِ تازه فوتشده همسرِ شوهرباشی، نزدیک است. در ابتدای داستان خواننده هیچ تصوری از شوهرباشی ندارد و چون راوی به درون و افکارِ ولچانینف نزدیک است، او را شخصیتِ اصلی داستان میپنداریم. خب این دقیقا جایی است که داستایوسکی درخشان عمل کرده است و با شگردِ راوی قرار دادنِ سوم شخصی که نزدیک به ذهنِ معشوقه زنِ شوهرباشی است، یعنی در واقع کسی که قاعدتا رقیب شوهرباشی و نقطه مقابلِ اوست، بدون اینکه مستقیمگویی کرده باشد، به انتفاد از شخصیتِ همیشه زودباور و کودن شوهرباشی پرداخته است. پس اینجا زاویهدید است که از این مدل شخصیت انتقاد میکند و نه زبانِ مستقیمگوی نویسنده.
خب یک چیزِ جالبِ دیگر درباره داستان بگو که بعد برویم بخوانیمش:
همین بس که بگویم این خانمِ ناتالیا واسیلیونا مرده است و در هیچ جای داستان حضور ندارد، ولی اگر او نبود، به طور کلی داستان «شوهرباشی» وجود نداشت. به قولی، خودش با خیال راحت در گور آرمیده و این شخصیتها را به جان هم انداخته است. خودِ شخصیت اصلی غایب است، ولی چه آتشها که از گورش بلند نمیشود.
چه ترجمهای از «شوهرباشی» را بخوانیم؟
قبلا این رمان را علیاصغر خبرهزاده از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده بود و با نام «همیشه شوهر» از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده بود. در ترجمهای که سعیده رامز از این کتاب ارائه کرده است و نشر افکار آن را به چاپ رسانیده نیز همین عنوان برای رمان برگزیده شده است. اینبار اما میترا نظریان این رمان را از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده و نام «شوهرباشی» را برای آن برگزیده است، که در ترجمه آخر، دقایقِ زبانی در برگردانی از زبان روسی بیشتر رعایت شده است.