نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی
فرنوش ارسخانی
کاراکترهای مرد همیشه در آثار تهمینه میلانی سهم عمدهای در جذابیتهای دراماتیک قصه داشتهاند. آنها نقطه مهم و اصلی اوج و شدت یافتن نگاه فمینیستی و اغراقآمیز خانم فیلمساز هستند. شاید اگر مردهای هیولا صفت در فیلمهای او وجود نداشته باشند، دیگر زنان هم در فیلمهای او کارکردی نخواهند داشت. آنها اما برخلاف گذر زمان فیلمسازی تهمینه میلانی، کوچکترین تغییری نکردهاند و همواره مستبد، سلطهطلب، زورگو و خشن هستند، گویی اصلا در دنیای امروز سیر نمیکنند!
کاریکاتوری از مردانِ خشن و متعصب
«ملی و راههای نرفتهاش» با شعار خشونت علیه زنان در جامعه امروز ساخته شده است. فیلمی که شخصیت مرد در سراسر فیلم به یک هیولا شباهت دارد تا یک انسان! سیامک با بازی میلاد کیمرام، یک جوان متهاجم و عصبی از طبقه متوسط جامعه است که به گفته خودش رفتار خشونتآمیز را از پدرش یاد گرفته است. سیامک پس از ازدواج با دختری ساده و مظلوم، عقدههای سرکوبشدهاش را در خانواده و اجتماع، با خشونت علیه همسرش برونریزی میکند. سیامک یک فرد سادومازوخیسم است که به هر طریقی دوست دارد همسرش را آزار دهد. او که در جامعه هیچ موقعیت مناسبی ندارد، تنها زور و توانمندیاش را خرج کتک زدن همسرش میکند. او مَلی (همسرش) را از همهچیز حتی تماشای تلویزیون و ماهواره، داشتن شبکه اجتماعی و… محروم میکند. سیامک که شباهتهای زیادی با شخصیت پدرِ فیلم «بچههای طلاق» دارد، از آن دست مردانی است که معتقد است هیچ کاری برای مرد ننگ نیست، اما برای زنان کوچکترین حرکتی مایه حقارتشان خواهد بود. رفتارهای نابهنجار و غیرقابل انعطاف سیامک هرچند میتواند نشانگر آن باشد که هنوز هم مردانی از جنس او در جامعه در حال زیست هستند، اما پرداخت بیشازحد اغراقآمیز فیلمساز به این رفتارها و پیدا نکردن راهکار برای رفتارهای او، شخصیت سیامک را بیشتر به یک کاریکاتور تبدیل کرده است. حتی فیلم از نیمه دوم به بعد تلاش دارد تا هر نوع موقعیتی را هم در خدمت رفتار خشونتآمیز سیامک قرار دهد و جالب اینجاست که ملی هم مانند گلادیاتورها در برابر کتکهای او مقاومت میکند و روز بعد دوباره با سیامک به شکلی محبتآمیز رفتار میکند! سیامک بدون هیچ دلیلی یکسره همسرش را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و به او ناسزا میگوید. اما آیا در عالم واقع آنهم در جامعه امروز که بیسوادترین آدمها هم میدانند کتک زدن همسر جرم است، بهراحتی مردان میتوانند روی همسرشان دست بلند کنند!
متفرعن همچون مردان عهد قاجار
بابک سامان فیلمِ «یکی از ما دو نفر» با بازی بهرام رادان، یک مرد جوان خوشتیپ، خوشقیافه و فریبنده است که تمایل زیادی به ارتباط و دوستی با خانمها دارد و از این نظر شباهتهای زیادی با کوروش زند فیلم «سوپراستار» دارد. او هم تقریبا یک دون ژوان است. بابک مردی ثروتمند و موفق در حوزه کاریاش است که به دلیل ارتباط زیادِ با خانمها و خیانت نامزدش، تمایلی به ازدواج ندارد. اما در موقعیتی خاص عاشق یک زن جوان که در زندگیاش شکستخورده میشود. یکی از مشکلات این شخصیت هم مانند دیگر فیلمهای میلانی، این است که بابک زیاد از حد منفی و متفرعن است. او علیرغم جایگاه و طبقهای که دارد، اما همچون مردان عهد قاجار و هخامنشی، زنها را وسیلهای بهعنوان یک کالا و سرگرمی برای خوشگذرانی میداند. او یک مردسالار است که چشم ندارد ببیند یک زن ضعیف نیست و موفق است. اما این تصور برای مردی که معمولا همکارانش زن هستند و متوجه توانمندیهای آنها شده است، دور از ذهن و غیرمنطقی است!
خیانت در ملاعام
شخصیت احمدِ فیلم «زن زیادی» با بازی امین حیایی که شاید یکی از درخشانترین بازیهای او در کارنامهاش باشد، مردی خائن و دروغگو و هرزه است که بیمحابا در حضور همسرش به او خیانت میکند. او به بهانه اینکه بیوه یکی از دوستانش را به شمال کشور نزد خانوادهاش ببرد، در بین راه به همراه آن زن دستگیر میشود و احمد همسرش را که سیما نام دارد، خبر میکند تا از مخمصه نجات دهد. احمد با اینکه یک فرزند هم دارد، اما بااینحال اصلا هیچ نوع احساس مسئولیتی نسبت به فرزند و همسرش ندارد. او آنقدر در برابر غرایز خود ضعف نشان میدهد که هیچ نوع تسلطی بر لاابالی و بیبندوباریهایاش نمیتواند داشته باشد. احمد که جز عیاشی، بدزبانی و بیمسئولیتی ویژگی مثبتی برای خانوادهاش ندازد، برای خیانت آشکارش هیچ خجالتی از همسرش ندارد. احمد هم یکی از مردان منفور سینمای میلانی است که مخاطب را از هر نوع آزاداندیشی نسبت به او سلب کرده است.
ناهنجاری به سبک سوپر استارهای سینما
تهمینه میلانی در فیلم «سوپراستار»، به انگیزه پرداختن به جزئیات روابط هنرمندان در پشتصحنه سینما و بیاخلاقی برخی از ستارههای مشهور، سراغ یک سوپراستار مرد رفته و حسابی او را مورد شماتت قرار داده است. شخصیت اصلی مرد این فیلم هم مانند دیگر فیلمهای میلانی، فردی سلطهطلب، فاسد و زنستیز است. کوروش زند با بازی قدرتمندانه شهاب حسینی _که برای این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از بیستوهفتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد_ یک دون ژوان است که در کنار بازیگری و شهرت قابل توجهش در سینما، مشغول یک زندگی بیبندوبار است و از این سبک زندگی لذت میبرد. او به دلیل نداشتن ظرفیت شهرت نهتنها به خودش، بلکه به دیگران هم آسیب زده است. کوروش زند یکی از کاراکترهای ناهنجار و بی اخلاق فیلمهای میلانی است. او انواع و اقسام بدیها را دارد. بهواسطه موقعیت و چهره جذابش با زنهای جوان و مسن دوست میشود، کلک میزند، زنی را از شوهرش میدزدد، اهل قمار، مشروب، شرکت در مهمانیهای آنچنانی و… است. گویی همه فسادهای روی زمین در این شخصیت نهفته شده است! جالب اینجاست تهمینه میلانی همان زمان که «سوپراستار» اکران شده بود، در گفتوگویی اعلام کرده بود که اصلا قصدش تخریب چهره بازیگران مرد در سینما نیست! «سوپراستار» برخلاف فیلم اخیر تهمینه میلانی، مرد را در پایان فیلم به حال خود رها نکرده و فیلمساز از یک دختر نوجوان برای دراماتیک کردن قصه فیلم بهره برده تا مرد قصهاش را بهواسطه او از منجلاب نجات دهد و به او درس اخلاق دهد. شاید تاکید فیلمساز روی متحول شدن کوروش زند در پایان فیلم، به دلیل علاقهمندی و تعصب او به سینما و سینماگران باشد و نه صرفا مردان جامعه. البته از این موضوع هم نباید گذشت که میلانی در این فیلم برای اولین بار بهعنوان یک فیلمساز ایرانی جسارت به خرج داد که بخشی از زندگی خصوصی سوپراستارهای سینما را به چالش بکشد.
مرموز و بدگمان
شخصیت احمد در فیلم «دو زن» با بازی آتیلا پسیانی، شخصیتی بسیار مرموز و بدگمان و بدبین نسبت به همسرش استکه در اولین سکانس بازیاش با چهرهای خوب و مهربان ظاهر شد. او که خودش را عاشق و شیفته فرشته (همسرش) میداند، پس از ازدواج با او، چهرهای دیگر و نیمه پنهانی وجودش را به او نشان میدهد. احمد در ادامه با شک و تردیدهای فراوان و بیمارگونهای که نسبت به همسرش دارد، او را محدودتر و منزجرتر میسازد. او نماینده مردانی از جامعه است که زن را تحت مالکیت و استثمار خود قرار داده و هر نوع رابطه با دیگران و اجازه حضور در موقعیتهای اجتماعی را از او سلب میکند. احمد درعینحال که با رفتارهای کنترلکننده خود آزادی را از همسرش سلب میکند، اما با چربزبانیهایش احساسات فرشته را درگیر زندگی خود میکند. احمد بیشتر شبیه یک بیمار پارانویید است که به همه چیز حتی دوستان فرشته هم شک دارد. او در اکثر سکانسهای فیلم به حضور مردی در میان او و فرشته که از پسران دوران دانشگاه فرشته بود، شک دارد و حتی گاهی نیز احساس میکند که این مرد هرلحظه امکان دارد در یکی از اتاقهای خانهشان کمین کرده باشد.
تاثیرات ناشی از خشونت در جامعه پدر سالاری
شخصیت پدر فیلم «بچههای طلاق» با بازی جهانبخش سلطانی، شاید یکی از منفورترین و خشنترین کاراکترهای سینمای ایران باشد که همچنان تصویر او در ذهن مخاطب باقی مانده است. «بچههای طلاق» که اولین تجربه کارگردانی میلانی در سینماست، بهنوعی آغازگر جریان فمینیستی و نگاه مستبدانه این فیلمساز نسبت به مردان است. او برای اینکه مفهوم مردسالاری یا پدرسالاری را در این فیلم با جامعه انطباق دهد، از خشونت فیزیکی مردان بهعنوان تنها ابزار برای رفتار مستبدانه با خانواده خویش استفاده کرده و از اینرو زنان را مظلوم و بیگناه جلوه داده است. در این فیلم پدر بهجای گفتوگو و ارتباط عاطفی موثر با فرزندش، با بروز خشم خود در قالب خشونت فیزیکی از قبیل تنبیه بدنی، توهین و ناسزا و… استفاده میکند و هیچ نوع ویژگی مثبت و انعطافپذیری در او دیده نمیشود. خشونت روانی از سوی پدر آنقدر اغراقآمیز به تصویر کشیده شده که او نسبت به فرزندانش در قالب رفتارهایی همچون سوءظن و بدبینی، تحقیر، حبس کردن و درواقع به شکلی تهدیدآمیز رفتار میکند. اما از این موضوع هم نباید گذشت که «بچههای طلاق» در دورهای ساخته شد (اواخر دهه ۶۰) که جامعه ایران یکی از حساسترین دوران مردسالاری را طی میکرد و در بسیاری از خانوادههای سنتی و پدرسالار چنین رفتارهایی از سوی پدر خانواده دیده میشد.
شماره ۷۱۹