هدیه حسینی
«مجلهتون همه جا چاپ میشه؟ دلم میخواد این گزارش رو یکسری از اطرافیانم بخونن. چون فکر میکنن که من هیچی نمیشم.» اینها را وقتی برای قرار گذاشتن تماس میگیرم، پشت تلفن میگوید. اسمش نسیم است و چند سالی است در یک تعمیرگاه ماشین مشغول به کار است. آن هم به عنوان دیتیلر. دیتیلر در تعمیرگاههای ماشین کارهایی مثل پولیش، احیای رنگ و سرامیک ماشین را انجام میدهد و ظاهر یک ماشین را نو و بازسازی میکند. تعریف کارش را از یکی از دوستانم شنیده بودم و تلفنش را پیدا کردم. خوشبرخوردی و خونگرم بودنش را همان اول پشت تلفن نشان میدهد و با دادن آدرس محل کارش خیالم را برای گفتوگو راحت میکند.
محل کارشان یک پارکینگ کوچک، سمت سعادتآباد است که هیچ تابلو یا اسمی روی در آن نیست؛ فقط اسم یک آرایشگاه زنانه روی پارچهای که کنار در آویزان است، نوشته شده. اگر دوباره با نسیم تماس نمیگرفتم و او بیرون نمیآمد، آنجا را پیدا نمیکردم. بهجز آقا محسن که صاحبکارشان است، سه نفر دارند -روی یک ماشین مشکی شاسیبلند کار میکنند. دو شاگرد دیگر از نسیم کمسنوسالتر هستند و برعکس او خجالتی و ساکتاند؛. نسیم با اسم کوچک صدایشان میزند، میگوید با آنها راحت است و اکثرا با هم غذا میخورند؛. موقع عکس گرفتن، نسیم یقه لباس یکیشان را صاف میکند. یکی دیگرشان آنقدر خجالتی است که برای عکس گرفتن هم نمیآید. روی راحتی نیمهسالم آنجا مینشینم تا نسیم کمی از کارهایش را انجام دهد. بعد میآید و برایم از کار و زندگیاش تعریف میکند.
یک دختر و پسر ۱۳ ساله و ۱۱ ساله دارد و با آنها در کرج زندگی میکند. وقتی این را میگوید، تعجب میکنم، چون خودش فقط ۳۱ سالش است. با اینکه تا مقطع ارشد روانشناسی بالینی خوانده، اما کارهای سخت هم تابهحال زیاد انجام داده؛ ویزیتوری لوازم ماشین، تراکت پخش کردن، حتیکارهای خدماتی شرکتهای نظافتی.
میگوید از اول هم عاشق کارهای سخت بودم. به نظرم در بعضی از شغلها، خانمها باید طوری لباس بپوشند که مورد پسند صاحبکار یا مشتری باشد. مثلا اگر فروشنده لباس باشی، بعضیها میگویند لباس خوب بپوش، یا آرایش داشته باش که وقتی مشتری میآید، دفعه بعدی، یک مشتری دیگر هم با خودش بیاورد. یا برای منشی بودن ظاهر و تیپ طرف هم برایشان مهم میشود. من از اول سعی کردم کاری را انتخاب کنم که ظاهر در آن اهمیتی نداشته باشد و خوشبختانه این چیزها در اینحرفه نیست، چون فقط از تو توقع کار دارند. صاحبکار من همان توقعی را از من دارد که از همکار مرد من دارد. او لزوما نمیگوید باید لباس و قیافهام خوب باشد، میخواهد کارم خوب باشد. من این کار را برای همین دوست دارم. من فرزند شهیدم. دوست دارم از آن چیزی که بلد هستم و از من برمیآید، پول دربیاورم تا اینکه از تواناییهای خانم بودنم استفاده کنم، با اینکه همه شغلها احترام دارند.
میپرسم زمان دانشجویی هم کار میکردی؟ میگوید: بله، چون دو تا بچه دارم. به خاطر شرایط زندگیام مجبور شدم کاری را انتخاب کنم که هم درآمد خوبی داشته باشم و هم اینکه توی آنکار راحت باشم، آزار و اذیتی از لحاظ صاحبکار، همکار یا مشتری و… نداشته باشم. اما خدا را شکر اینجا راحتم و هوایم را دارند. همیشه هم سعی کردم کاری انجام دهم که دستم جلوی کسی دراز نباشد.خیلیها هستند که نمیتوانند پیشرفتت را ببینند. میخواهم بگویم اطراف من هم چنین افرادی هستند. یا اینکه توقع این را ندارند که من برای خودم تنها و مستقل زندگیکنم و رشد کنم، اما تا الان که نشان دادم میتوانم. به خانوادهام هم از بابت جای مردانه کار کردن ثابت کردم که میشود اینجوری هم کار کرد و آسیب ندید.
میپرسم چرا روانشناسی را ادامه نداده و به عنوان شغل انتخاب نکرده؟ به من جواب میدهد: اگر بخواهم الان هم میتوانم، اما آن هم سرمایه میخواهد. مطب زدن و خیلی هزینههای دیگر. اما مورد علاقهام هم نبود. ترجیح دادم کاری را انجام دهم که واقعا آن را دوست داشته باشم.
از نسیم میپرسم چرا سراغ این حرفه آمده؟ جواب میدهد: من عاشق ماشینم. حتی وقتی دنبال کار میگشتم، در اینترنت صفحات مربوط به کارهای ماشین را دنبال میکردم. تقریبا پنج، شش ماه پیش، یک آگهی دیدم که پولیشکار ماشین لازم دارند. من با اینکه تابهحال سابقهای در این کار نداشتم، آن را قبول کردم. مدام به آنها زنگ میزدم و پیگیری میکردم. خودشان هم تعجب کرده بودند. اول میگفتند نمیتوانیم یک خانم را برای این کار استخدام کنیم. گفتم میخواهید تست بگیرید؟ بالاخره قبول کردند و با ناباوری به من گفتند خیلی زودتر از پسرها کار را یاد گرفتم. روز اولی که رفتم سرکار، حتی اسم دستگاهها را هم نمیدانستم، اما برایم جالب بود و دیدم این کار را دوست دارم، اما چون مسیرش تا منزلمان دور بود و با زمانبندیاش به خاطر بچههایم مشکل داشتم، از آنجا بیرون آمدم. بعد از آن هم دوباره در اینستاگرام دنبال این کار میگشتم و به خیلیهاشان هم پیام دادم، تا اینکه صفحه این کارگاه را دیدم و آمدم صحبت کردم و مشغول شدم.
از او سوال میکنم اینکه مدام یک کار مردانه انجام میدهی، برایت خستهکننده نیست؟
میگوید: من اصلا هیچ کاری برایم طوری نیست که بگویم نمیتوانم آن را انجام دهم. وقتی شرایط کار مناسب باشد، همین که به تو بگویند «ببین میتوانی این کار را انجام دهی؟» و این اجازه را بدهند که خودت امتحان کنی، به تو انرژی میدهد و وقتی کسی واقعا دنبال شغلی باشد و پیگیر باشد، قطعا آن را به دست میآورد. بار اول به شعبه تهرانپارس رفتم تا با آقا شایان که در واقع مدیر تمام شعب و صاحبکار اصلی من هستند، صحبت کنم. با اینکه حرفهای نبودم، با اعتمادبهنفس کامل گفتم من دیتیلر حرفهای هستم. در صورتی که نبودم. قبول کرد و یکی از ماشینها را نشان داد و گفت اگر دیتیلر حرفهای هستی، باید بتوانی روی این ماشین کار کنی و به من تحویل دهی، و اینطور از من تست گرفت. اما من آنطوری که باید، نبودم. بااینحال، گفت میتوانی اینجا کارت را شروع کنی، و خودش دوباره به من آموزش داد. اینجا انگیزه زیادی به من داد، طوری که هر روز با اشتیاق به محل کارم میآیم. مثلا امروز سرما خورده بودم، ولی اصلا نمیتوانستم در خانه بنشینم. صاحبکارم و خانوادهشان به من خیلی محبت دارند.
میگویم تا حالا برخورد منفی از کسی داشتی که در خاطرت مانده باشد؟ میگوید: خیلیها تعجب میکردند، اما برخورد منفی نه. مثلا بعضی از مشتریها وقتی میفهمیدند من دارم روی ماشین کار میکنم، با تعجب از صاحبکار میپرسیدند این خانم ماشینها را درست میکند؟ تعجب میکردند، برایشان جالب بود و تحسینم میکردند. چند روز پیش یک خانم و آقایی به کارگاه آمده بودند؛ وقتی من را دیدند که دارم روی ماشینشان کار میکنم، آمدند پیش من و شروع کردند به حرف زدن. میگفتند خوشحالیم که یک خانم این کار را انجام میدهد، چون بعضی مواقع خانمها دقت بیشتری به کار میبرند.
نسیم حرفهایش را اینطور تمام میکند و میگوید: من کارم را دوست دارم و این دوست داشتن تا جایی هست که حتی بچههایم هم میگویند میخواهیم وقتی بزرگ شدیم، بیاییم در این کار و کمکت کنیم. من آنقدر اینجا را دوست دارم که نمیخواهم بروم، اما میخواهم تا سال دیگر که حرفهایتر شدم، یکچنین جایی برای خودم راهاندازی کنم و شاید هم چند وقت بعدش، یک مجموعه بزرگتر راه بیندازم و مطمئنم اینکار را خواهم کرد.
بعد از گفتوگو با نسیم به سراغ مدیر مجموعه رفتم تا نظرش را درباره کار کردن خانمها در چنین اماکنی جویا شوم.
– خانمهاییکه برای کار به مجموعه شما میآیند، بیشتر از روی علاقه میآیند، یا برای درآمد؟
صددرصد به خاطر علاقهشان بوده، چون اگر علاقه نباشد، زود خسته میشوند و نمیتوانند ادامه دهند.
– خودشان اتفاقی مراجعه میکنند، یا شما برای این کار مخصوصا نیروی خانم میگیرید؟
خودشان مراجعه میکنند، ما هم استقبال میکنیم.
– چه فایدهای برای کار شما دارد؟
آمدن خانمها در اینجور شغلها از چند جهت میتواند خوب باشد؛ یکی مسئولیتپذیری بالاتر و دیگری دقت و پشتکارشان است که در بعضی موارد از آقایان هم جلوتر و بیحاشیهترند، و دیگر اینکه به مجموعه ما اعتبار میدهند. خانمهاییکه به عنوان مشتری میآیند، وقتی میبینند یک خانم در مجموعه ما کار میکند، بیشتر به ما اعتماد میکنند و این خودش برای کار ما یک امتیاز است.
بسیار عالی
از این حرکت نسیم خانم و شغلش و طرز تفکرش خیلی خوشم اومد و براش آرزوی موفقیت و خوشبختی می کنم.
دروود