وقتی پای ابرقهرمانان از گلیم مارول درازتر میشود!
مریم عربی
نسیم بنایی
ابرقهرمانهای مارول این روزها به مهمترین رلمدلها یا الگوهای نسلی تبدیل شدهاند. پوشیدن لباس مرد عنکبوتی و شنل سوپرمن و انداختن کولهپشتی پلنگ سیاه و مرد آهنی و تماشای نسخه پردهای اونجرز در اولین روزهای اکران برای آنکه از قافله دوست و آشنا جا نمانیم و در بحثها کم نیاوریم، یعنی ابرقهرمانها پایشان را از گلیم کمیکهای مارول درازتر کردهاند و سبک زندگیمان را نشانه گرفتهاند. این ابرقهرمانها که هستند و از کجا آمدهاند و به کجا میروند و چطور به مرور زمان توی دل پیر و جوان و زن و مرد و کودک و نوجوان جا باز کردهاند؟ در این پرونده کوتاه سعی کردهایم به این سوالها جواب دهیم.
مریم عربی
به جنگل خوش آمدید! این جمله ساده قرار است بیانگر تغییر تدریجی ذائقه سینمایی و فرهنگی یک نسل باشد. جومانجی، فیلم محبوب و نوستالژیک بچههای دهه شصتی، با اضافه شدن همین یک جمله به عنوانش، سر و شکل تازهای به خودش گرفته و از یک فیلم فانتزی جذاب به یک اکشن کمدی کلیشهای سرتاپا هالیوودی تبدیل شده. تفاوت دیروز و امروز، فرق رابین ویلیامز دوستداشتنی، بازیگر نقش اصلی قسمت اول جومانجی است با دواین جانسون کشتیگیر نیمهبازنشسته آمریکایی، قهرمان قسمت دوم فیلم جومانجی: به جنگل خوش آمدید و بازیگر محبوب این روزها. قهرمان دیروز ما، رابین ویلیامز شیرین و تا حدی دستوپاچلفتی بود؛ یک آدم عادی که همپایش میترسیدیم، میخندیدیم، بدشانسی میآوردیم و عاشق میشدیم. قهرمان امروز اما دواین جانسون صورتسنگی است با سرشانه و پشتبازوهای پت و پهن و هیکلی که بیشتر از آنکه به آدمیزاد شبیه باشد، آدم را یاد ابرقهرمانهای کمیکهای مارول میاندازد. سوپرهیروهای آمریکایی حالا روی خاطرههای نسلی ما دست گذاشتهاند. آرامآرام از دل کمیکهای مارول بیرون آمدهاند و حالا همه جا هستند؛ روی تیشرتها و کیفها و لوازم تحریرمان، توی باشگاههای ورزشی و کوچه و خیابان و وسط کمدی رمانتیکهای محبوب، فیلمهای فانتزی کودکانه و هر چیزی که قرار است ذائقه فرهنگی یک نسل را رقم بزند.
نجات دنیا با زور بازو!
دواین جانسون ملقب به صخره حالا پردرآمدترین بازیگر مرد جهان است. حضورش در هر فیلمی بهتنهایی میتواند موفقیت آن را در گیشه تضمین کند. این کشتیکچکار حرفهای در سال ۲۰۱۶ به انتخاب مجله تایم یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان شده. در اینستاگرام بیشتر از ۱۵۰ میلیون فالوئر دارد و در کتاب گینس، رکورد بیشترین سلفی با طرفدارها را به نام خودش ثبت کرده. آقای کشتیگیر و قهرمان فیلمهای «هرکول» و «سریع و خشن»، فعالیتهای سیاسی فراوانی هم دارد و حتی قرار بود برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ ثبتنام کند، ولی به دلایلی از رقابت با دونالد ترامپ منصرف شد. آقای بازیگر ادعا میکند از نظر سیاسی مستقل است و در انتخابات سال ۲۰۱۶ به نامزد هیچ حزبی رای نداده. او اعلام کرده که میخواهد برای انتخابات بعدی در سال ۲۰۲۴ سرمایهگذاری کند تا شانس بیشتری برای برنده شدن داشته باشد. ماموریت مرد صورتسنگی و ورزشکار هالیوود ظاهرا حالا فقط نجات آمریکا نیست، بلکه میخواهد مثل ابرقهرمانهای آمریکایی با زور بازو و قدرت بدنیاش کل دنیا را نجات بدهد!
پادشاهی باکس آفیس
موضوع پادشاهی ابرقهرمانها فقط به رکوردشکنیهای دواین جانسون و اندام ورزشکاری اغراقشدهاش خلاصه نمیشود. این روزها از در و دیوار مثل مور و ملخ ابرقهرمان میریزد؛ زنبورک، مرد مورچهای، عنکبوت سیاه و انواع و اقسام ترکیبهای خاص از آدمیزاد و حیوان. زمانی دیدن فیلمهای ابرقهرمانی و خواندن کمیکهای مارول به آدمهایی با تیپ و سلیقه خاص محدود میشد که اغلبشان بهاصطلاح گیک یا نرد بودند و سبک زندگی خاصی داشتند. با گذشت زمان ابرقهرمانها در میان عامه مردم محبوبتر و محبوبتر شدند؛ تا جایی که مرد عنکبوتی و مرد آهنی و اونجرز به سلطان بلامنازع گیشهها تبدیل شدند و در دل عامه مردم دنیا، از آمریکا تا اروپا و آسیا جا باز کردند. حالا کار به جایی رسیده که جدیدترین قسمت فیلم ابرقهرمانی اونجرز یا انتقامجویان، پرفروشترین فیلم تاریخ سینما یا به قول جیمز کامرون «پادشاه باکس آفیس» است. فیلمی که به لطف تیم پرستاره ابرقهرمانانش توانسته بعد از حدود ۱۰ سال، رکورد فیلم «آواتار» جیمز کامرون را بشکند. جمع ابرقهرمانها در «انتقامجویان: پایان بازی»، بیستودومین فیلم دنیای سینمایی مارول است و همه جور قدرت فرابشری و ژانگولری در آن دیده میشود. مرد آهنی، تانوس، هالک، کاپیتان آمریکا، تور، عنکبوت سیاه، کاپیتان مارول، مرد مورچهای و هر ابرقهرمان عجیب و غریب دیگری که فکرش را بکنید، در این فیلم جمع شدهاند تا میل بیپایان تماشاگرها به تماشای قدرتهای فرابشری را ارضا کنند.
آی عشق چهره آبیات پیدا نیست!
فیلمهای ابرقهرمانی با داستانهای اغلب کلیشهایشان هر روز مثل قارچ تکثیر میشوند. بازی در نقش یک ابرقهرمان کافی است که آینده شغلی یک بازیگر برای همیشه تضمین شود. نمونهاش اتفاقی است که برای رابرت داونی جونیور با فیلم «مرد آهنی» افتاد. برای کارگردانها و بازیگران، فیلمهای ابرقهرمانی حالا هم سریعترین راه برای بالا رفتن از نردبان شهرت است و هم یک درآمد نجومی حاصل از فروش فیلم را برای آنها تضمین میکند. به عنوان مثال، کریستوفر نولان کارگردان فیلم «شوالیه تاریکی» حالا برای کارگردانی فیلمهایش دستمزدی بیشتر از اغلب بازیگران درجه یک هالیوود میگیرد.
در چند سال گذشته، شرکتهای بزرگ تولیدکننده فیلمهای ابرقهرمانی تلاش کردهاند با وارد کردن قهرمانان و ضدقهرمانان زن و غیرسفیدپوست به فیلمنامههای کلیشهای این دست فیلمها تنوع بدهند. «پلنگ سیاه» و «کاپیتان مارول» به ترتیب اولین فیلمهای ابرقهرمانی با قهرمانان سیاهپوست و زن بودند. فیلمنامهنویسها همچنین تلاش میکنند از خطکشیهای کلاسیک خیر و شر فاصله بگیرند و کاراکترهایی انسانیتر و پیچیدهتر خلق کنند که مرز بین خیر و شر را کمرنگ کند و موقعیتهایی ضدکلیشهتر به وجود بیاورد.
گذشته از این نوع نوآوریها، بر اساس پژوهش انجامشده از سوی گاردین، ماجراهای کلیشهای عاشقانه در فیلمهای جدید کمرنگ شده و ابرقهرمانها حالا نسبت به گذشته، فضاهای رمانتیک کمتری را در زندگیهایشان تجربه میکنند. نمونه این قضیه، فیلمهای «کاپیتان آمریکا»، «تور» و سری فیلمهای «مردان ایکس» است که داستانهای فرعی عاشقانه در آنها نسبت به نمونههای کلاسیک بسیار کمرنگ شده. روابط عاشقانه در سهگانه اولیه سری فیلمهای «جنگ ستارگان» را با نمونههای اخیر مقایسه کنید که در آنها روابط فقط به رابطههای دوستانه تقلیل پیدا کرده. یا کاپیتان مارول که حالا دیگر وقتش را با خوشوبش کردن با یک کاراکتر فرعی تلف نمیکند و روی ماموریت اصلیاش که نجات دنیاست، تمرکز کرده.
فیلمهای ابرقهرمانی حالا تقریبا جای فیلمهای پرفروش کمدی رمانتیک و اکشنهای علمی-تخیلی را در گیشه گرفتهاند. سینمادوستان خسته از کلیشههای عاشقانه و ترسناک، دل به کلیشههای فانتزی ابرقهرمانانهای بستهاند که با ابزار تکنولوژی، خوشآبورنگ میشود و مخاطب را فریب میدهد که دارد یک فیلم مهم و ارزشمند تماشا میکند؛ غافل از اینکه حکایت همان حکایت شیرینی رابین ویلیامز است و سختجانی دواین جانسونی که آمده تا دنیا را نجات بدهد!
چرا ابرقهرمانها را دوست داریم؟
دلبرکان غمگین
از ۱۰۰ فیلم برتر ابرقهرمانی که از سال ۱۹۷۸ به بعد در دنیا اکران شدهاند، ۴۶ فیلم توانستهاند به سود بیش از ۱۰۰ میلیون دلار دست پیدا کنند. پشت این علاقه جمعی چیست؟ چه چیزی هر سال میلیونها نفر را برای تماشای این فیلمها به سالنهای سینما میکشاند؟ این علاقه از خط داستانی اکشن این فیلمها نشئت میگیرد یا نمایش اندامهای زیبا و ورزشکارانه و سرگرمی محض خاص فیلمهای ابرقهرمانی که ذهن مخاطب را چندان درگیر نمیکند و تماشای فیلم روی پرده سینما را به تجربهای لذتبخش تبدیل میکند؟
پژوهشها نشان داده که علاقه به این دست از محصولات تصویری به چیزی عمیقتر از نیاز اساسی انسان به سرگرمی برمیگردد. ابرقهرمانهای فیلمهای امروزی، سطح متفاوتی از بشریت را به نمایش میگذارند. مخاطب در این فیلمها بخشی از واقعیت وجودی خود را در قالب کاراکترهای فرابشری میبیند و همین مسئله، این شخصیتها را الهامبخش میکند. اغلب ابرقهرمانها آدمهایی عادی هستند که در نتیجه مواجهه با شرایطی خاص، نیرویی فرابشری پیدا کردهاند. آنها کاراکترهایی هستند که توانستهاند یک بدبختی و مصیبت را به نقطه قوت و نیروی پیشران خود تبدیل کنند. این کاراکترها با همه اندوهها و کشمکشهای درونیشان که از موقعیت پیچیده و خاصشان نشئت میگیرد، قرار است نمایانگر امید و نوعدوستی باشند و همین باعث میشود بینندهها به آنها دل ببندند.
ابرقهرمانهای امروزی در تلاش هستند تا جای اساطیر کهن دیروزی را بگیرند. اساطیری که در همه قرون و همه کشورها، تمدنها و فرهنگها وجود داشته و ریشه در نهاد بشری دارند. ابرقهرمانها میخواهند اساطیر امروزی باشند. آمدهاند تا میل دیرینه و غریزی بشر به تماشای مبارزه خیر و شر را ارضا کنند و لذت تماشای یک تم آشنا را به او هدیه بدهند.
ابرقهرمانها متفاوت از آدمهای عادی نیستند. همین که قدرت جادوییشان را از آنها بگیری، درست شبیه بقیه میشوند و با دغدغههای انسانی مواجه هستند. حتی ابرقهرمانانی که از نظر تکنیکی بشر نیستند هم نمیتوانند از واقعیتهای انسانی فرار کنند. انسانیت تم غالب این فیلمهاست و وقتی خودش را نشان میدهد که قهرمانان در موقعیتهای عاطفی قرار میگیرند، یا آسیبپذیر میشوند و به دلایلی قدرت کنترل موقعیت را از دست میدهند. همین لحظههاست که فیلمهای ابرقهرمانی را برای مخاطب عام جذاب میکند.
ابرقهرمانها به مخاطب احساس امنیت میدهند. جنگیدن با نیروهای شیطانی باعث میشود مخاطب در ذهن خودش از آنها بت بسازد. فیلمهای ابرقهرمانی به تماشاگران این امکان را میدهد که از زندگی واقعیشان با همه سختیها و مصایبش فرار کنند و خودشان را در دنیای ابرقهرمانها تصور کنند. مصداق این قضیه در زندگی واقعی، کمیک کانها یا جشنوارههای کمیک است که در آن مردم لباس ابرقهرمانهای محبوبشان را تن میکنند و چند ساعتی از زندگی عادی فاصله میگیرند؛ رویدادی که تا چند سال گذشته بیشتر مخصوص گیکها و کمیکبازها بود، ولی حالا به یکی از پرطرفدارترین جشنوارهها برای عامه مردم تبدیل شده است و برای حضور در آن سر و دست میشکنند.
نسیم بنایی
گاهی آدمهای معمولی هستند و گاهی افرادی ثروتمند، گاهی هم هوش فوقالعاده دارند، اما همه آنها درنهایت برای مخاطب شگفتیآفرین هستند. ابرقهرمانانی که شرکت مارول به دنیای سینما معرفی کرده، به گونهای خاص و دوستداشتنی تبدیل شدهاند که تا همیشه در تاریخ سینما باقی خواهند ماند. شرکت مارول کتابهای کمیک را عرضه میکند و حاصل آن هم آثار برجسته سینمایی و تلویزیونی است. حالا که والتدیزنی هم مارول را خریده و در واقع آن را تصاحب کرده، این شخصیتها کاملا با دنیای سینما پیوند خوردهاند و مخاطبانی پروپاقرص دارند. در بین ابرقهرمانان مارول، برخی از آنها به شهرت بیشتری رسیدهاند و به نوعی میتوان گفت شناختهشدهتر هستند. کاپیتان آمریکا، بلکپنتر، مرد آهنی، هالک و مرد عنکبوتی جزو معروفترین ابرقهرمانهای شرکت مارول هستند که حالا نهتنها کمیکهای آنها، بلکه فیلمهای سینمایی، تلویزیونی، بازیهای ویدیویی و بسیاری از دیگر آثار مرتبط با آنها در بازار به چشم میخورد. اما چرا این چند ابرقهرمان در میان بقیه به شهرت بیشتری دست پیدا کردهاند؟ نگاهی به دلایل شهرت و محبوبیت هر یک از این ابرقهرمانها میتواند نکات جالبی را برای مخاطبان این ابرقهرمانها نمایان کند. دانستن این نکات بهویژه برای آنها که مخاطبان همیشگی داستانهای ابرقهرمانی هستند و رویای داشتن قدرتهای ماورایی را در سر دارند، خالی از لطف نیست.
کاپیتان آمریکا
سال ۱۹۴۱ بود، زمانی که جنگ جهانی دوم هنوز جریان داشت، شخصیتی به جهان معرفی شد که بعد از گذشت این همه سال هنوز محبوبیت خود را حفظ کرده؛ کاپیتان آمریکا. هرچند مارول صدها کاراکتر محبوب دارد، اما این یکی با بقیه فرق دارد. همین که در میانه جنگ جهانی دوم به جهانیان معرفی شده، باعث شده به عنوان یک منجی بزرگ بهراحتی به محبوبیت برسد. این شخصیت قدرتهایی دارد که دیگر کاراکترها شاید رویای آن را داشته باشند. یکی از ویژگیهای جذاب این کاراکتر، اخلاقمدار بودن اوست. اغلب ما تصویر میکنیم ابرقهرمانان مثل همدیگر هستند و هیچوقت کم نمیآورند؛ ولی کسانی که با دقت ابرقهرمانان را دنبال میکنند، بهخوبی میدانند ابرقهرمانان همیشه اینطور نیستند. همانطور که گاهی اوقات شخصیتهای شرور و ضدقهرمانها خوبیهایی را از خود به نمایش میگذارند، ابرقهرمانان هم گاهی بدیهایی از خودشان نشان میدهند و در اخلاق کم میآورند، یا رفتارهای خودخواهانه میکنند. اما کاپیتان آمریکا اینطور نیست. او بیش از سایر ابرقهرمانها اخلاقمدار است. درحالیکه استیو راجرز یا همان مردی که پشت نقاب ابرقهرمان پنهان شده، راه درازی تا کامل بودن دارد، کاپیتان آمریکا یک شخصیت کامل و بدون نقص است. او همیشه به ارزشهای خودش پایبند است و در چهارچوب اصول ارزشی خودش رفتار میکند. او به قدری اخلاقمدار است که هر بار اشتباهی کند، بهراحتی به آن اقرار میکند. کاپیتان آمریکا به قدری به دیگران اولویت میدهد که بارها از سپر خودش برای محافظت از بقیه استفاده میکند، درحالیکه میتواند بهراحتی خودش را در اولویت قرار بدهد. اما یکی از مهمترین نکات در مورد این کاراکتر این است که تمامی رویاهای آمریکایی را در خود جای داده است. کاپیتان آمریکا نماینده تمامعیار رویای آمریکایی است. رویهمرفته این مسائل باعث شده کاپیتان آمریکا جزو کاراکترهای بسیار محبوب شرکت مارول از گذشتههای دور باشد.
هالک باورنکردنی
ابرقهرمانی در پوشش سبز و در هیبت یک غول؛ هالک. نخستین بار در سال ۱۹۶۲ به جهان معرفی شد و از آن زمان تاکنون جزو مشهورترین کاراکترهای ابرقهرمانی در جهان است. غول سبزرنگ خشمگین طبق گزارش فوربز همیشه در نظرسنجیها جزو پنج ابرقهرمان برتر بوده و مردم به آن روی خوش نشان دادهاند. اغلب اوقات مردم اول مرد عنکبوتی و بعد هالک را انتخاب میکنند. او ستاره تلویزیونی بوده و در بازیهای ویدیویی هم حضور داشته؛ همین مسئله بهسادگی نشان میدهد هالک تا چه اندازه محبوب است. او جزو ابرقهرمانهایی است که تقریبا هیچگاه نیاز به معرفی ندارد، بهویژه اینکه ظاهر بزرگ و غولآسا و سبزرنگش باعث شده همیشه متفاوت از سایر ابرقهرمانها باشد و همه او را بشناسند. یکی از مهمترین دلایل محبوبیت هالک این است که مانند مرد آهنی یک مرد پولدار نیست، بلکه یک فرد عادی مثل همه انسانهاست و به همین خاطر همه میتوانند با او احساس همدلی کنند و به نوعی خودشان را در کنار او قرار دهند. همین امر او را به یک ابرقهرمان دوستداشتنی برای مردم تبدیل کرده است. عادی بودن او به رمز موفقیتش در میان کاراکترهای شرکت مارول تبدیل شده و در عینحال ظاهر کاملا متفاوتش باعث شده یک ابرقهرمان بدون نیاز به معرفی باشد. هالک غولی سبزرنگ است که بعد از گذشت سالها هنوز هم در میان مخاطبان ابرقهرمانان جزو محبوبترینهاست.
مرد آهنی
این ابرقهرمان هم یک ویژگی متفاوت از سایر ابرقهرمانان دارد؛ او یک میلیاردر عیاش است که به اسارت گرفته شده، اما موفق میشود با استفاده از تکنولوژی با جرم و جنایت مبارزه کند. اما چرا مردم این ابرقهرمان را دوست دارند؟ یکی از مهمترین ویژگیهای این کاراکتر این است که هیچ قدرت ماورایی ندارد. در واقع همین ویژگی، او را به یک کاراکتر منحصربهفرد تبدیل کرده است، چراکه ابرقهرمانان همیشه یک قدرت ماورایی دارند. همیشه این جمله معروف وجود داشته که قدرت ویژه به افراد مسئولیت میدهد؛ در مورد «مرد آهنی» این مسئله وجود دارد که قدرت ویژه نداشتنش به او مسئولیت بیشتری داده است. مرد آهنی وقتی مجبور میشود جان افراد را نجات دهد، بیشتر از سایر ابرقهرمانها تحت فشار است، چراکه آن قدرت ماورایی را ندارد و به همین خاطر مسئولیتش سختتر و سنگینتر میشود. تنها چیزی هم که میتواند به آن تکیه کند، لباسی است که میتواند به کمک آن به پرواز دربیاید. اما این تنها دلیل محبوبیت مرد آهنی نیست. او شخصیتی منحصربهفرد دارد که باعث شده مردم دوستش داشته باشند. او بهشدت اهل طعنه زدن است و همین امر او را به یک کاراکتر دوستداشتنی و تماشایی تبدیل کرده است. در عینحال خشن نیز است. درحالیکه نه طعنه زدن و نه خشن بودن نمیتوانند ویژگیهای مثبت به شمار بیایند، در مورد مرد آهنی کاملا مثبت عمل کردهاند و باعث شدهاند او به محبوبیت برسد. در واقع او ویژگیهایی را در خود دارد که در حالت عادی انتظار میرود ویژگیهای یک کاراکتر منفی باشد، اما این کاراکتر بهخصوص را به یک شخصیت مثبت و دوستداشتنی تبدیل میکند. در واقع نویسنده تلاش کرده یک ابرقهرمان متفاوت خلق کند و درنهایت در این زمینه موفق شده است. او ابرقهرمانی را خلق کرده که هم خشن است و هم محبوب.
بلکپنتر
گاهی ابرقهرمانی از گذشتههای دور زنده و محبوب میماند، مثل کاپیتان آمریکا و گاهی محصول همین چند وقت پیش است و به همان میزان از محبوبیت میرسد. «بلکپنتر» یا «پلنگ سیاه» محصول سال ۲۰۱۸ است، اما بهسرعت به همان میزان از محبوبیتی رسیده که بسیاری از ابرقهرمانان قدیمی طی سالها و با گذشت زمان به آن دست یافتهاند. دلیل این محبوبیت هم نکتهای بود که در میان ابرقهرمانان تا آن زمان دیده نمیشد؛ ابرقهرمان سیاهپوست. برای آنها که به ابرقهرمانهای سفیدپوست عادت داشتند، «بلکپنتر» یک حرف جدید داشت؛ ابرقهرمان میتواند سیاهپوست هم باشد. همین امر باعث شد این فیلم در سال ۲۰۱۸ به یکی از پرفروشترین فیلمها تبدیل شود. نقش اول این فیلم را فردی سیاهپوست بازی میکند که در واقع آمریکایی نیست، بلکه یک آفریقایی است. نکته دیگر در مورد «بلکپنتر» این است که رتبه آن در میان منتقدان بسیار خوب است. در واقع این فیلم در میان سایر فیلمهای ابرقهرمانی که تا کنون ساخته شده، بهترین رتبه را در میان منتقدان به دست آورده و به همین خاطر جزو فیلمهای ابرقهرمانی بسیار شناختهشده است. همه این مسائل باعث شده «بلکپنتر» جزو فیلمهای خیلی خوب در حوزه ابرقهرمانی باشد و یکی از محبوبترین ابرقهرمانها را به دنیای سینما معرفی کند.
مرد عنکبوتی
ابرقهرمانی با یک قدرت ماورایی متفاوت؛ مرد عنکبوتی. آنها که عاشق ابرقهرمانها هستند، هر بار ابرقهرمانی جدید معرفی میشود، در مورد قدرت ماورایی او حدس و گمانهایی میزنند. در مورد مرد عنکبوتی هم خیلیها تلاش کردند حدس بزنند او چه قدرتی خواهد داشت، اما چنین قدرتی به ذهن کسی نرسید؛ قضیه فراتر از قدرتمندی، نامرئی شدن یا توانایی پرواز کردن بود. این کاراکتر واقعا یک عنکبوت است، یک عنکبوت قدرتمند که از تار عنکبوت خود به عنوان ابزاری برای دفاع و گاهی هم حمله استفاده میکند. این عجیبترین ویژگی یا قدرت ماورایی بود. بعد از مرد عنکبوتی سیلی از خلاقیتهای تازه برای قدرتهای ماوراییِ ابرقهرمانها به راه افتاد. داشتن ویژگیهای عنکبوت نشان داد که ابرقهرمانها میتوانند خستهکننده نباشند، آنها هم میتوانند ویژگیهای متفاوت داشته باشند و دیگر خستهکننده نباشند. نکته دیگر در مورد مرد عنکبوتی این است که هر بار آن نقاب را به چهره میزند، گویی در رویای خود زندگی میکند. در واقع او با این نقاب به دنیای رویاهایش قدم میگذارد و به همین خاطر مردم از تماشایش لذت میبرند. او یک شخصیت عادی است که حتی در مدرسه، همکلاسیهایش دستش میاندازند، اما پشت نقاب مرد عنکبوتی به کاراکتری قوی تبدیل میشود که همه رویای شبیه بودن به او را در سر دارند. حتی عشق زندگیاش او را در حالت عادی رد میکند، درحالیکه او را در قالب مرد عنکبوتی یا همان اسپایدرمن دوست دارد. در واقع او یک فرد معمولی است که در جامعه کاملا به انزوا کشیده شده، اما زیر نقاب اسپایدرمن به شخصیتی محبوب و رویایی تبدیل میشود که همه او را تحسین میکنند.