مهسا ملک مرزبان
برای نوشتن این مطلب کافی بود اپلیکیشن پادکست رو روی صفحه گوشی همراهم باز کنم. میتونم بگم بیش از سه ساله که پادکست میشنوم. با اینکه حقیقتش اولین بار وقتی دوستی بهم گفت تو که توان و امکانش رو داری، چرا پادکست تولید نمیکنی؟ گفتم ای بابا، کی پادکست گوش میده! و کلا این ایده درخشان رو ندیده گرفتم، تا همین اواخر که چیزی حدود شش سال از اون روز میگذره. حالا مدتیه که دارم به تولید یک پادکست خوب فکر میکنم. چون دارم میبینم تعداد آدمهایی که پادکست گوش میدن، داره به تعداد اونهایی که رادیو گوش میدن، نزدیک میشه. لابد میدونین که پادکست اولین بار در سال ۲۰۰۰ به دنیا اومد و اولین بار در تابستان ۲۰۰۴ و در جریان گفتوگو با جورج بوش مورد استفاده قرار گرفت. مصاحبهکننده اون گفتوگو رو به صورت آنلاین منتشر کرد و این اولین حضور جهانی پادکست بود.
تعداد شنوندگان پادکست بیسروصدا زیاد شد و به جایی رسید که میگن در سال ۲۰۱۵ نزدیک به ۱۰۰ میلیون نفر کلمه پادکست رو در اینترنت جستوجو کردن. اونهایی که دسترسی به این اطلاعات داشتن، سوار بر موج تازه بهسرعت به جلو رفتن. کسبوکارهای زیادی به بازاریابی ارزان و غالبا رایگان پادکستی رو آوردن و طولی نکشید که این امکان علاقهمندان زیادی در دنیا پیدا کرد. پادکست هم مثل رادیوست، با این تفاوت که زمان پخش و سرعت پخش و نوع برنامهای که میخواین گوش بدین، دست خودتونه. توی اینترنت پادکستهایی به زبانهای مختلف پخش میشه که همیشه سرجاشه، کافیه برای هرکدوم از اونها جداگانه ثبت نام کنین و مشترک بشین تا بتونین هر وقت و هر جایی که دوست دارین، اونها رو چه به صورت آنلاین و چه آفلاین بشنوین.
میدونین کلمه پادکست از کجا اومده؟ پادکست ترکیب آی پاد و برادکَست هست. اون وقتها موسیقی یا فایل صوتی رو که روی کامپیوتر دانلود کرده بودیم، روی آی پاد منتقل میکردیم و گوش میدادیم. برادکست هم به معنی پخش و انتشار گسترده است. اما عملا در فارسی معادل محبوبی براش ساخته نشد و نتونست به زبان مردم راه پیدا کنه؛ پادپخش! من تابهحال نشنیدم کسی بگه فلان پادپخش رو گوش کردی؟ یا چقدر فلان پادپخش خوبه، حتما گوش کن!
چرا پادکست گوش میدم؟ این رو قبلا هم نوشتم. من عاشق رانندگی هستم، از جاده و خیابونهای خلوت خوشم میآد، حتی ترافیک هم من رو خسته و عصبی نمیکنه. گوش دادن به موسیقی، قصه یا مقالهای که کسی داره برات میخونه و تو رو همزمان به تفکر دعوت میکنه، خیلی برام جذابه. بماند که چون احساس میکنم وقتم تلف نمیشه، احساس عذاب وجدان هم نمیکنم. گاه پیش میآد که میرسم داخل پارکینگ و متوجه میشم نیم ساعته نشستم تا داستان یا اون فصل خاص از رمان یا مقاله تموم بشه و بعد برم توی خونه.
یا حتی وقت شستن ظرفها یا آشپزی، یا موقعی که داخل مترو یا تاکسی هستم، پیادهروی میکنم، یا روی تردمیل راه میرم، حتما یکی از چیزهایی که با خودم همراه میکنم، همین پادکستهاست. کارم که تموم میشه، تازه متوجه میشم چقدر به اطلاعاتم اضافه شده، چون گاهی اوقات با مباحثی آشنا میشم که در حالت عادی اصلا انتخابم نیست، یا موضوع مورد علاقه یا تخصصم محسوب نمیشه. موضوعاتی مثل مدیریت، سرگرمیهای دیجیتال، فلسفه، یا حتی مباحث اقتصادی. اما گوش کردن به پادکستهایی که هر بار محتوای انتخابشده رو به صورت حرفهای و کاملا جذاب و شنیدنی ارائه میکنن، باعث شده این مباحث هم به علاقهمندیهام اضافه بشه.
نکته مهم در مورد وقت گذاشتن و شنیدن پادکست اینه: همونطور که هر کتابی رو نمیخونیم، بهتره برای هر پادکستی هم وقت نگذاریم. من برای این کار به روش شخصی خودم رسیدم. به این صورت که گزیدهای از پادکست جدید رو میشنوم، کیفیت مطالبش رو بررسی میکنم، تسلط گوینده به متن رو میسنجم. بعضی از گویندهها حرفهای هستن، اما تعداد علاقهمندان به گویندگی بسیار بیشتر از افراد حرفهای این کاره و خب راستش رو بخواین، نابلدی بعضی از اونها و عدم تسلطشون به موضوع یا حتی اداره بحث اذیتکننده است و ترجیح میدم مطلب اصلی رو جای دیگری دنبال کنم، یا کلا از خیر اون پادکست میگذرم. اگر متن ترجمه باشه، حتما با دقت بیشتری گوش میکنم تا ببینم چقدر تونسته منظور متن اصلی رو منتقل کنه. این بهخصوص در متون اطلاعرسانی و علمی نکته بسیار مهمیه.
از بین تمام پادکستهایی که به زبان انگلیسی و فارسی میشنوم، میتونم اینها رو مثال بیارم. البته از پادکستهای معروف مثل «چنل بی» و «بی پلاس» فاکتور گرفتم، چون حقیقتا نیاز به معرفی ندارن و از اونها حرفهایتر نمیشناسم.
راستش از اولین مقالاتی که به صورت خلاصه و بعد شنیداری دنبال کردم و مشتری ثابتش شدم، «ترجمان علوم انسانی» بود. البته از طریق کانال تلگرام با اونها آشنا شدم. هدف ترجمان، انتشار ایدهها و فکرهایی است که شاید به اونها فکر کرده باشیم، شاید هم مثل سایه پس ذهنمان مونده باشن، یا ایدهای است که بحث روز جامعه است و دوست داریم دربارهاش بیشتر بدونیم. از جمله این موضوعات: هر نسلی مخدر خاص خودش را دارد، چرا دغلبازان دست به دغلبازی میزنند و چرا جذب آنها میشویم، یا فیدل کاسترو مظهر مبارزان مسلحانه در جهان سوم در نود سالگی مرد و…
«رادیو سانسور» که میگه پشت هر فیلم یک داستان جذاب و پرحاشیه هست و در هر اپیزود چگونگی تولید یکی از فیلمهای تاثیرگذار تاریخ سینمای ایران رو روایت میکنه.
«آلبوم» رو میشنوم، چون هر بار یک آلبوم موسیقی رو انتخاب میکنه، درباره تک تک آهنگهاش، نوازندهها، خواننده، شاعر، طراح جلد آلبوم، تمام قصههای پشت صحنه، قهرها و آشتیها و موفقیتها و شکستهای آدمهایی که با هم اون رو تولید کردن، صحبت میکنه. راستش اونقدر خوب هم تعریف میکنه که آدم دلش میخواد اون آلبوم رو با این اطلاعات از اول بشنوه. تنها ایرادش اینه که کمی دیر به دیر آپلود میشه.
«رادیو نیست» درباره چیزهایی که دیگه نیست، حرف میزنه. از پلاسکو و امجدیه تا درایواین سینما و هتل میامی. تاریخچه این مکانها در شهر، موقعیتشون و اینکه چه نقشی در شکلگیری حیات اجتماعی دوره خودشون داشتن.
«رادیو کارنکن» در هر اپیزود افرادی رو معرفی میکنه که عاشق کارشون هستن و در واقع بابت زحمتی که برای موفق شدن میکشن، خسته نمیشن و اون رو به حساب کار کردن نمیارن. گفتوگو با این افراد شاخص درباره راهی که تا امروز پیمودن و تجربههایی که در مسیر کار و زندگی به دست آوردن، بسیار پرکشش و شنیدنیه و حتی یک وقتهایی انتخابهاشون میتونه الگو قرار بگیره.
«رادیو بقچه» که اون رو هم از کانال تلگرامش کشف کردم، یک رادیوی فرهنگیه با محوریت ادبیات و موسیقی. هر دو ماه یک بار منتشر میشه و مجموعهای از داستان کوتاه، ادبیات کهن، شعر و کتاب رو در هر اپیزود پخش میکنه.
پادکست «فردوسی خوانی» رو بسیار پیشنهاد میکنم. دکتر امیر خادم که از دانشگاه آلبرتا دکترای ادبیات تطبیقی داره و در دانشگاه تورنتو درس میده، شاهنامه رو میخونه و توضیحاتی رو برای سادهتر شدن و درک بهتر اشعار فردوسی ارائه میده.
«هزینه رازداری» رو بعضی وقتها گوش میدم. درباره داستانها و رازهای مگو و هزینهایه که ما و اطرافیانمون درباره پنهان کردن یا پنهان نگه داشتن بعضی حرف و حدیثها، رازها و قصههایی که از دیگران شنیدهایم، پرداخت میکنیم، رازهایی که حتی با وجود برملا شدن، باز هم پنهان هستن، چون تصور اینکه ممکنه واقعیت داشته باشن، برای هیچکس باورپذیر نیست.
خب فکر میکنم تا همینجا کافیه، چون نمیشه تمام پادکستهای محبوبم رو توی همین مطلب معرفی کنم. اما بد نیست در انتها اسم چند پادکست انگلیسیزبان رو هم براتون بنویسم که خودم مشتری پروپاقرصشون هستم:
Phil in the Blanks
اونهایی که دکتر فیل مکگرا رو میشناسن، میدونن که چه موجود عجیب و غریبیه و نزدیک به ۳۰ ساله که به عنوان روانشناس، مشاور و مربی در آمریکا فعالیت گسترده و موفقی داشته و داره. از زمانی که پاش به برنامه اوپرا وینفری باز شد و مهمان ثابت اوپرا شو شد، شهرتش دهها برابر افزایش پیدا کرد. در این مجموعه پادکستها دکتر فیل در گفتوگو با افراد موفقی که معمولا هم دوستان صمیمی و نزدیکش در عرصه رسانه و سینما و ادبیات و هنر هستند، دلایل موفقیت یا شکستهاشون رو در زندگی بررسی میکنه.
میدونین که بعضی از انتشاراتیهای معتبر و معظم دنیا پادکستهای مخصوص خودشون رو دارن. کتاب معرفی میکنن، با نویسندهها مصاحبه میکنن، قصهخوانی دارن، بحثهای ادبی آنلاین، کلاسهای نویسندگی و غیره. یکی از اونها پادکست انتشارات پنگوئن و پادکست نیویورکر هست که بسیار توصیه میکنم به شنیدنشون. پیشنهاد دیگهم برای شما پادکستی هست به اسم Curiosity. بحث عمدهش کشفیات علمیه. مثلا فواید آکادمیک هوش احساسی، شکافت اتم در اشکال نامساوی، دلیل اصلی شکستهای ما، تکنیک دانشگاه استنفورد برای انتخاب ایدههای خلاقانه، چرا والها اینقدر بزرگاند، اختراع جیپیاس و صدها موضوع دیگه.
اگر فرصت این صفحه اجازه میداد، پادکستهای دیگهای رو هم بهتون معرفی میکردم. اما این رو به عنوان نکته آخر بگم که غیر از پادکست، اپهای کتاب صوتی رو هم دریابین. شنیدن کتاب صوتی تجربهای بس شیرینه. من رو یاد بچگیهام میاندازه که هنوز مدرسه نمیرفتم و همیشه یک بزرگتر باحوصله بود که برام کتاب بخونه. اون آدم باحوصلهها و مهربونها الان کلی کتاب خوندهان که میتونین توی اپهای کتاب صوتی ببینین، انتخاب کنین، بخرین و بشنوین. خود من در طول ماه و سال کتابهایی رو به جای اینکه بخونم، میشنوم.
راستی هشتم مهر هم روز جهانی پادکست نامگذاری شده.