مورد عجیب سهمیه علمی آقازادهها
غزل محمدی
چندی پیش خبر استعفای محمد جعفر اقبال، رئیس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، در اعتراض به انتقال دانشجویان خارجی به این دانشکده همه جا پیچید. اعتراض اقبال به دستورالعمل تازهای بود که میگفت دانشجویان ایرانی در حال تحصیل در خارج از کشور با گذراندن ۳۶ واحد درسی میتوانند به ایران بازگردند و در یکی از دانشگاههای علوم پزشکی تحصیل کنند. این خبر خیلی زود در کانالهای تلگرامی که اخبار فوری را انتشار میدهند، پخش شد و بعد از کمی تاسف خوردن و نچ نچ مثل خیلی دیگر از خبرهای اینچنینی به باد فراموشی سپرده شد.
همه مسیرها از دانشگاه میگذرد
هر ساله در میان دانشجویانی که در رشتههای مختلف دانشگاههای درجه یک دولتی مشغول به تحصیل هستند، تعدادی دانشجو حضور دارند که با شایستگی علمی و رتبه کنکور پشت نیمکتها ننشستهاند. اینها همان دانشجویانی هستند که با استفاده از تسهیلات سهمیهها وارد دانشگاه شدهاند.
تمام مسیرها از اینجا میگذرد؛ از دانشگاه. اگر دانشگاه خوبی درس خوانده باشی، احتمال انتخاب شدن در گزینشهای کاری چند برابر خواهد بود، و طبق چیزی که تجربه نشان میدهد، دانشگاه بخش عمده هویت دانشجو را خواهد ساخت. پس بچهها تلاش میکنند، درس میخوانند، کمخوابی میکشند و در یک کلام تک بعدی بودن را به حد اعلایش میرسانند، قوزهای آنچنانی روی کمرشان درمیآورند و وقتی برای کوتاه کردن موهایشان ندارند… این است که از دور، وقتی فامیلی، آشنایی چیزی میبیندشان، میگوید: بهبه! نگاهش کن! شبیه بچه درسخوانهاست. این پروسه این روزها تقریبا از هشتم دبیرستان آغاز میشود و چهار سال از عمر و توان و فکر و ذهن دانشآموزان و خانوادهها را به خود مشغول میکند. فرقی نمیکند بضاعت خانوادهها کفاف بدهد یا نه. فرقی نمیکند کجای شهر زندگی کنند، یا شغل پدرشان چه باشد. فرق نمیکند و به هر ضرب و زوری که هست، بچههایشان را اگر بتوانند در مدارس غیرانتفاعی با تضمین رتبههای تک رقمی و دو رقمی یا معلم خصوصی، وگرنه در آموزشگاههای درسی ثبتنام میکنند و این وسط حیاط خانه را گاوداری میکنند از بس که به خاطر هزینههای کمرشکن مدرسهها گاوشان میزاید. همه اینها میگذرد تا برسد به روز کنکور و دو ماه بعدش نتایجی که اعلام خواهد شد. نتایجی که میگوید چه کسی شایسته است در کدام دانشگاه درس بخواند و تا آخر عمر اتیکت یک دانشگاه آزادی و خرج و مخارج دوباره روی دوششان باشد، یا دانشگاهی که دولت هزینه تحصیل دانشجویانش را تقبل کرده است.
همینجاست که سهمیهها آتش میزند به جگر منتظران.
خون ما و خون دیگران!
مدتی بود که به خاطر حضور گستردهتر دختران در دانشگاهها با گذاشتن سهمیههای جنسیتی بر سر راهشان، مثلا میخواستند به برابری حضور دختران و پسران در دانشگاه برسند. اما از هر چه بگذریم، از سهمیه فرزندان هیئت علمیها و استادان و آقازادهها که عموما شرایط مساعدی برای شرکت فرزندانشان در کنکور فراهم میسازند و توان پرداخت هزینههای آنچنانی برای تحصیل فرزندانشان دارند، نمیتوان گذشت.
ما که همیشه به قرمزتر و رنگینتر بودن خون دیگران عادت داشتهایم، اما محض رضای خدا زنان و مردانی را تصور کنید که استاد دانشگاه هستند و عمر و زندگی خود را در راه آنچه بدان علاقهمند بودهاند گذاشتهاند و در رشته مورد علاقهشان تحصیل کردهاند و به مرتبه استادی رسیدهاند. چه نعمتی از این بالاتر که شرایط زندگی طوری پیش رود که در راستای تلاشهایی که در راه رشته علمی مورد علاقهات میکنی، به جایگاه استادی برسی؟ درحالیکه کم نبودهاند آدمهای بااستعدادی که زندگی آنها را ناگزیر در مسیر دیگری قرار داده است. حال پس این استادان گرامی در انتظار چه جایزهای هستند؟ و اگر قرار است تقدیری از آنها شود، چرا از فرزندانشان میشود؟ و این چیزی جز ترویج ناامیدی از جبر محض میان جوانهایی است که تلاش کردهاند و با فاصلهای بسیار اندک در دانشگاهی که میخواستهاند و در رشتهای که میخواستهاند، پذیرفته نشدهاند؟
تحصیل به سبک از ما بهتران
فرزندان هیئت علمیهای دانشگاه اگر ۹۰ درصد نمره نفر آخری را که در آن رشته پذیرفته شده است، به دست بیاورند، میتوانند در دانشگاهی خوب در کنار پذیرفتهشدگان پشت نیمکتها بنشینند و درس بخوانند و دانشگاه به آنها هویت بدهد و آینده شغلی تامینشدهای داشته باشند، درحالیکه هیچوقت به زبان نمیآورند که چطور قبول شدهاند.
در صورتی که فرزند هیئت علمی حد نصاب لازم برای انتقال به دانشگاه مذکور را نداشته باشد، دانشگاه مقصد که باید در شهر محل خدمت والدین باشد، میتواند وی را به عنوان دانشجوی مهمان بپذیرد و تبدیل مهمان به انتقال دائم مشروط به احراز وضعیت علمی مناسب طی حداقل دو ترم تحصیلی به تشخیص دانشگاه مقصد است. اما این چطور مهمانیای است که میتوان در آن ماندگار شد؟
این سهمیه محدود به دوره کارشناسی نمیشود و در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری نیز در محل تحصیل فرزندان هیئت علمی دانشگاهها موثر است.
این موضوع بر سطح کیفیت کلاسهای دانشگاه تاثیرگذار است. در رشتههای پرطرفداری نظیر پزشکی، روانشناسی و حقوق چنین گزینشی بر روند کلاس تاثیر منفی میگذارد و سطح علمی کلاس را کاهش میدهد. توجیهی که درباره پذیرش اینگونه دانشجویان وجود دارد، پذیرش خارج از ظرفیت و اضافه بر سازمان آنهاست. اما آخر چقدر؟ چقدر اضافه بر اضافه بر اضافه بر سازمان؟
در سال ۱۳۹۵ ظرفیت رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در دفترچه ۶۰ نفر بود که ۶۸ نفر پذیرفته شدند، که هشت نفر آنها سهمیه بودند.
ظرفیت رشته حقوق در دانشگاه تهران در دفترچه ۸۰ نفر بود که ۹۱ نفر پذیرفته شدند و ۱۱ نفر با سهمیه وارد دانشگاه شدند، که دو نفر آنها سهمیه المپیاد داشتند.
رشته پزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۶ حدود ۲۲۳ ورودی دارد که ۱۸۰ نفر آنها سهمیه دارند و حدود ۷۰ نفر از طریق سهمیه المپیادهای علمی وارد شدهاند.
این است که اولین و آخرین آهنگی که توی هنزفیریها پلی میشود صدای محزون سهتاری است که همراهش کسی از خط کشیدن دور ایران میگوید.
خط بکش…
خیلیامون زخم خورده این سهمیه ها هستیم…اولش فرزندان شهدا و ایثارگران و الان فرزندان اساتید….