پرایدت را زمین بگذار!
رادیو چل
محمدعلی مومنی
در یک خانواده آمریکایی!
پدر: بیا پسرم داری میری بیرون این اسلحه رو هم با خودت ببر. لازمت میشه! بالاخره اینجا کشور امپریالیستیه. بی در و پیکره. این رو با خودت ببر.
پسر: اسباببازیه؟!
پدر: نه بابا جان! یه شلیک بکن، کرک و پرت بریزه.
پسر: نه دیگه بابا جان. نیاز به اسلحه ندارم. یه ماشین خریدهام!
پدر: پسرم! ماشین خریدی واسه خودت خریدی. اولا که مگه شهرداری تهران هی بیلبورد نمیزنه که تکسرنشین توی خیابونها نرید؟ دوما چه ربطی داره پسرم؟ حتما شهرداری باید بیلبورد بزنه که «حرف بیربط نزنید؟!» شهرداری تهران که میدونی؟ با کسی تعارف نداره. فردا بیلیورد میزنه، آبروی خانوادگی و آبروی کشور ما رو میبره! بیا پسرم این اسحله رو ببر.
پسر: بابا جان! گفتم که یه ماشین خریدهام. دیگه نیاز به اسحله نیست!
پدر: یعنی ضد گلوگله خریدی؟!
پسر: نه بابا. ضد گلوله چیه؟! یه جوری ساخته شده که فقط باد بهت نخوره. همین!
پدر: اشعه میفرسته؟!
پسر: نه بابا. ولی نور بیفته توی شیشههاش برمیگردونه!
پدر: چه خوب. ولی امن نیست. پرواز میکنه؟!
پسر: نه ولی اگه مجبور بشه، پرواز هم میکنه.
پدر: بیا پسرم این اسلحه رو ببر. اینجور که میگی امن نیست.
پسر: بابا جان! تا حالا اسم پراید شنیدی؟!
پدر: نههه! چیه؟ اسلحه است؟!
پسر: بابا گیر دادی به اسلحهها. یه ماشینه. پراید خریدم.
پدر: همین که محسن رنانی، استاد اقتصاد، گفته «۲۰ میلیون خودروی تولید داخلی از ۴۰۰ میلیون اسلحه در آمریکا بیشتر آدم کشته؟!»
پسر: خود خودشه/ خود خودشه/ همونی که من میخواستم/ به جون خودم هیچ چیزی رو/ مثل پراید نخواستم!
پدر: چه خوب کاری کردی پسرم. فقط پسرم درباره اش با کسی صحبت نکن. مردم جوگیر میشن میرن می خرن، بکش بکش راه میفته.
هفتهنامه چلچراغ ۶۷۳