به بهانه ی هشتاد و یکمین زاد روز تولد مرتضی ممیز
•آرش تنهایی
عکس از کاوه گلستان
هر سال در شهریور ماه دوستداران و همکاران دیده و نا دیده ی مرتضی ممیز به یاد او نمایشگاه و نشست برگزار می کند و مقاله و کتاب و ویژه نامه منتشر می شود تا زاد روز او را یاد آوری کنند ، و در جای جای ایران، از تهران تا دور افتاده ترین شهر ها طراحان گرافیک را گرد هم جمع می کند و در هر بحث جدی در گرافیک معاصر ایران حضور دارد .
ممیز اسطوره ی گرافیک معاصر ایران و نسل ماست ، چرا که با مرگ کالبدش نمرده و ، ققنوس وار از خاکسترشان ، پروازی دیگر رخ می دهد . ممیز نخستین طراح گرافیک ایران نیست ، شاید نخستین ابوالحسن غفاری ( صنیع الملک ) باشد ، او حتی نخستین طراح گرافیک مدرن ایران هم نیست ،پیش از محمود جوادی پور ،هوشنگ کاظمی ، محمد بهرامی ،بیوک احمری و … به این حرفه پرداخته اند . و درست می گویند او حتی اگر پایه گذار رشته ی گرافیک در ایران هم نیست ، چرا که ده سال پیش از او رشته ی هنرهای ترسیمی و نگارشی در دانشکده ی هنر های تزئینی توسط هوشنگ کاظمی تاسیس شده بود که یاد او نیز گرامی . برخی او را پدر گرافیک ایران می نامند که به گمان ام لقب چیزی را به او اضافه نمی کند و بیشتر به درد تیتر دهان پر کن نشریات زرد می خورد ،چرا که خودش معتقد است ” برای من مهم نیست برای گرافیک پدر باشم یا خاله یا عمه یا چیز دیگر” او تلاشگری است که تلاش اش را کرده است .
مرتضی، زاده ی ۱۳۱۵ در گذر باشی محله ی مولوی تهران با معدل ۱۱.۷۴ از دبیرستان بامداد فارغ التحصیل شد، نفر دهم رزرو برای ورود به دانشکده ی هنرهای زیبای بود،که پس از ثبت نام نکردن آن ده نفر وارد این دانشکده می شود ، در دانشکده هم به گمانم در طراحی و نقاشی هم دوره هایش منوچهر معتبر ،غلامحسین نامی ،آیدین آغداشلو و یا نیکزاد نجومی دست قوی تری از او داشته اند . در پوستر سازی و یا تصویر گری هم به نظرم او بهترین مطلق نیست ، فرشید مثقالی ، قباد شیوا ، بهمن دادخواه چه بسا آثار درخشان تری داشته باشند .
اما اهمیت مرتضی به این ها نیست .” صد نکته غیر حسن بباید که تا کسی | مقبول طبع مردم صاحب نظر شود ” کمتر کسی می تواند منکر سهم او در رشد و شکوفایی گرافیک ایران باشد ، مرتضی ممیز نه تنها یکی از مشهور ترین چهره ی هنرهای تجسمی ایران ، بلکه یکی از محبوب ترین ها در روزگار ماست ، شهرت و محبوبیت توامان آسان به دست نمی آید ، اما این بچه ی مولوی علیرغم همه تند خویی ها و بد دهنی هایش ” ارتباط با مردم ” را بلد بود ، این را به ” ارتباط با مخاطب ” تسری می دهد ، طراحان جوان و نسل هی پس از من از شهرت اش تعجب می کنند ، چند کار میانه اش را به محک امروز می سنجند و نقد می کنند ؛ چرا که نه اما غافل اند کیست که به اندازه ی او در هنرهای تجسمی ایران دیده شده و تاثیر گذار باشد فقط کافیست به کیفیت ، تعداد و تیراژ تصاویر کتاب هفته نگاه کنیم . کدام شهروندی را سراغ داریم که یکی از نشانه هایش را شهرداری تهران ، آتش نشانی ، بانک صادرات ، سایپا و … ندیده باشد و در خاطر نداشته باشد ؟ و یا مجله خوانی هست که کاووش ، ایران آباد ، کتاب هفته ،نگین ، رودکی ،فرهنگ و زندگی ، دنیای سخن و …را با لذت همراهی تصاویر او نخوانده باشد ؟ عشق سینمایی هست که پوستر هاو پلاکاردهای یک اتفاق ساده ، غریبه و مه ، گوزنها ، دایره ی مینا، کمال الملک و ناخدا خورشید و… را ندیده باشد؟ اهل کتابی را می شناسید که یکی از صد ها طرح جلدش طرح جلد هایش برای زن زیادی ، ابوالاشاغل ، در فاصله دو نقطه و … را ندیده باشد ؟ هنرمند باشی یا نباشی یکی از این ها را دیده ای و همراهشان شده ای اما این ها کارهای مرتضی برای خودش و جامعه است .مثل هر هنرمندی که برای دل خودش و زمانه اش کار هایی کرده ، اما این ها برای او کم است .
آنچه به ممیز به پهلوان هنر های دیداری ایران بدل می کند ، تلاش اش برای بهتر زیستن است ، بهتر زیستن خود و دیگران ،چیزی که بسیاری از طراحان هم نسل و شاگردانش از آن غافل بودند ؛ او در زندگی دیگران تاثیر می گذارد ،دلش که برای مردمش می تپد ، نقاش ، طراح ، دانشجو و یا حتی آپارات چی دانشکده ی هنرهای زیبا برای او اهمیت دارد . از نقاشی مصدقی که در نوجوانی با ذغال روی دیوار کوچه شان می کشد تا طرح هایش در نشریه شاهد ، و تلاش برای تشکیل سندیکا هنگامی که یکی از همکارانش در کهولت از کار بر کنار می شود ، تا روز های آخر که این دغدغه را ادامه می دهد تا انجمن صنفی طراحان گرافیک تشکیل می شود ، این تلاش را در همراهی با نقاشان ، تصویر گران در تشکیل انجمن هایشان دارد . و سری که برای هر فعالیت اجتماعی درد می کند . از همراهی با دانشجویانش در روز های انقلاب برای برگزاری نمایشگاه و پوستر ” از خون جوانان وطن لاله دمیده در سال ۱۳۵۷ ، از ایثارِتدریس با حقوق ناچیز و تحمل ، تحقیر گزینش و فلان بهمان که الان برای خودش کسی شده ، در دانشکده ، تلاش برای تاسیس بینال ایران ، گرافیک آسیا ، تلاش بدون شعار برای ” اینکه ایران گوهری تابان شود ” در عرصه ای که خودش بلد بود و هنر و دانش اش را داشت و زندگی که آن را ” آزمایش می دانست ، نه آسایش “.
این هاست که مرتضی را برای من اسطوره ی گرافیک می کند ، پهلوانی در زمره ی پهلوانان حقوق ناچیز و تحمل ، تحقیر گزینش و فلان بهمان که الان برای خودش کسی شده ، در دانشکده ، تلاش برای تاسیس بینال ایران ، گرافیک آسیا ، تلاش بدون شعار برای ” اینکه ایران گوهری تابان شود ” در عرصه ای که خودش بلد بود و هنر و دانش اش را داشت و زندگی که آن را ” آزمایش می دانست ، نه آسایش ” این هاست که مرتضی را برای من اسطوره ی گرافیک می کند ، پهلوانی در زمره ی پهلوانان و نامش را جاودانه.
ممنون مقاله خوبی بود. چند اشکال ویراستاری دارد که امیدوارم برطرف شود