حمید پورآذری، نویسنده و کارگردان
چلچراغ برایم خیلی جذاب است و همه چیزش را دوست دارم. البته به یاد دارم کاغذهایش بهتر بود یا در دولت قبل که مطبوعات تحت فشار بودند، در دورههایی کیفیت چاپش پایین آمد. اما درنهایت بچههای چلچراغ کار خودشان را بهدرستی پیش میبردند. خارج از همه این مسائل، چلچراغ مجلهای صمیمی است و مخاطبش را خوب میشناسد. میتوان گفت هم نسل قبل و هم نسل امروز از این مجله لذت میبرند. چلچراغ با وجود اینکه میتوانست برای موفق شدن به سمت زردشدن برود، اما هرگز تن به این اتفاق نداد. به یاد دارم در همان دورهای که چلچراغ مورد توجه ویژه جوانان قرار گرفت، مجلات دیگری نیز آمدند که چنین ادعایی داشتند، اما زرد بودند. چلچراغ با این رویکرد به بالابردن سلیقه جوانان کمک کرده است؛ هم در نوشتن و هم در مطالعه.
چلچراغ جای هیچ مجلهای قرار نمیگیرد، چون جایگاه خودش را دارد، دلیلش هم این است که ضرورت زمانهاش را درک کرده. مجلات در هر دورهای ضرورتی را حس میکنند و به آن میپردازند، چلچراغ هم از این قاعده مستثنی نیست، با این تفاوت که توانسته به توسعه با ثباتی دست پیدا کند. حال بعد از بیش از یک دهه فعالیت مطبوعاتی به دوران بلوغش نزدیک میشود و پختهتر هم میشود.
آن زمان که به کارمان باور داشته باشیم، آن نقطه نقطه ایدهآلی است. به نظرم ایدهآلگرایی مثل مهریه است، چیز واقعیای نیست، بلکه نسبت است. باور داشتن به کاری که انجام میدهیم، نقطه موفقیت است. این مجله توانسته با مشقات فراوان در این مملکت خودش را حفظ کند و توسعه دهد. حفظ کردن کیفیت طی ۱۵ سال آن هم در فضای کار فرهنگی که مشکلاتش بر کسی پوشیده نیست، یک موفقیت قابل توجه به حساب میآید.
شماره ۶۹۱