تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۱۳ - ۰۵:۰۱ | کد خبر : 3095

کاهش صدای بلندگوی سبزی‌فروش

برنامه‌های آخر قرن تشریح شد محمدعلی مومنی کارتون: لاله ضیایی صدات رو بیار پایین! صدای بلندگوی سبزی‌فروش‌ها در دولت روحانی کاهش می‌یابد! یکی از شنوندگان رادیو چل در تماس با ما گفت: دیروز لنگ ظهر سبزی‌فروش اومد توی کوچه و انواع سبزیجات رو توی بلندگو تبلیغ کرد. رفتم توی کوچه و به سبزی‌فروش گفتم: «بزن […]

برنامه‌های آخر قرن تشریح شد
محمدعلی مومنی
کارتون: لاله ضیایی

960301-Ziai-5 images

صدات رو بیار پایین!
صدای بلندگوی سبزی‌فروش‌ها در دولت روحانی کاهش می‌یابد!
یکی از شنوندگان رادیو چل در تماس با ما گفت:

دیروز لنگ ظهر سبزی‌فروش اومد توی کوچه و انواع سبزیجات رو توی بلندگو تبلیغ کرد. رفتم توی کوچه و به سبزی‌فروش گفتم: «بزن کنار.» خوشحال شد که هنوز هستن کسایی که لنگ ظهر بخوان سبزی بخرن! پیاده که شد، گفتم: عمو سبزی‌فروش؟!
ریتمیک گفت: بله…
گفتم: فکر نکن می‌خوام باهات شعر «عمو سبزی‌فروش» تمرین کنم. صدای بلندگوت گوش ما رو برد! هر بار هم صداش می‌ره بالاتر.
گفت: به جون شما همیشه ولوم صداش روی پنجه. الان چهار ساله که صداش از پنج بیشتر نشده!
– خب دیگه بدتر. چهار ساله گیر دادی به ولوم پنج، مغز ما رو خوردی! قبلا با صدای ملایم تبلیغ سبزی می‌کردی.
گفت: می‌دونی واسه چند وقت پیشه؟ ۱۰، ۱۲ سال پیش!
– چرا با همون ولوم کار نمی‌کنی؟!
گفت: تورم نسبت به ۱۰ سال پیش بیشتر نشده؟!
– یعنی ولوم بلندگو با تورم هماهنگه؟!
گفت: باید چهار تا دونه سبزی بفروشم که! ولی خیالت راحت باشه. الان چهار ساله از ولوم پنج بالاتر نرفته. فکر نکنم بالاتر هم بره.
گفتم: یعنی توی دولت روحانی؟!
گفت: ایناشو دیگه نمی‌دونم. با من حرف سیاسی نزن، بذار سبزی‌ام رو بفروشم!
این شنونده در ادامه گفت: اگر دولت احمدی‌نژاد ادامه پیدا کرده بود، الان روی وانتش چند تا باند و ساب هم نصب کرده بود، واسه فروختن چند تا دونه سبزی!

تتلو ناپدید شد!
کارشناسان رادیو چل گفته‌اند قبل از انتخابات دلواپس‌ها تقسیم وظیفه کرده بودن که کی از چه کسی حمایت کنه که هم واسه شورای شهر و هم ریاست جمهوری حتما برنده بشن.
در همین راستا آقا حداد عادل به تتلو گفته: «تو از اون‌ور برو، منم از این‌ور می‌رم.»
منابع آگاه گفته‌اند: بعد از انتخابات از سرنوشت این حامیان هنوز خبری در دست نیست. تلفنشان هم خاموش است!
خانزدیکان آقا حداد عادل می‌گوید: «فایل ویدیویی حمایت آقای دکتر از لیست خدمت هم روی لپ‌تاپ ایشان مفقود شده و هرچه سرچ می‌کنیم، نیست. گویا Delete شده است!»

نیمکت ذخیره هم رئیس می‌خواد!
شنوندگان عزیز
باز خوب شد حداد عادل قبل از انتخابات ویدیو منتشر کرد و فهرست خدمت رو پرزنت کرد. وگرنه معلوم نبود الان کجای فهرست باید دنبالشون می‌گشتیم.
اعضای لیست خدمت قرار است به‌زودی نشست اضطراری برگزار کنند و رئیس نیمکت ذخیره شورای شهر تهران را مشخص کنند.

الهه راستگو شهردار تعیین می‌کند‍!
باقر قالیباف: خانم راستگو می‌تونی یه کاری کنی من بازم شهردار بشم؟!
الهه راستگو: من اگه بیل‌زن باشم، باغچه خودم رو بیل می‌زنم!
باقر: این‌که گفتی، یعنی خیالم راحت باشه؟!
الهه: من خودم رأی نیاوردم، چطوری شهردارت کنم؟
باقر: تو می‌تونی. من می‌دونم. تو همونی بودی که چهار سال پیش نذاشتی محسن هاشمی شهردار بشه، من رو شهردار کردی!
الهه: چهار سال پیش من توی شورا بودم. الان روی نیمکت ذخیره‌هام!
باقر: تو که تونستی من رو شهردار کنی، حتما می‌تونی از روی نیمکت بری توی شورا.
الهه: ئه! باقر! من ششمین یار ذخیره‌ام. چطوری برم؟ نوبت به من نمی‌رسه. برسه هم من یه نفری توی شورا بگم؟!
باقر: من دیگه نمی‌دونم. دور قبل اصلاح‌طلب بودی و تونستی. الان که دیگه دلواپسی.
حالا همه نگاه‌‌ها به الهه راستگو دوخته شده که بدون عضویت در شورا بتونه آقا قالیباف را شهردار تهران کند!

www
تقویم به ما کاری نداره
هر کس واسه خودش شغل، جایگاه، عنوان یا بالاخره یه چیزی داره که هر ماه یکی دو بار بهش تبریک می‌گن، براش هدیه می‌خرن و در صورت امکان می‌بوسنش.
برای من هر چند سال یک بار هم مناسبت خاصی پیش نمیاد. حتی وقتی می‌گم: «لااقل تولدم رو تبریک بگین!» می‌گن: «تو آدم حسابی هستی! واسه تو خوب نیست!»
وقتی می‌گم: «پس چرا تولد حافظ و سعدی و فردوسی رو تبریک می‌گن؟!» می‌گن: «خودت رو با آدم‌های بزرگ مقایسه نکن.»
مثلا همسایه ما شامل همه مناسبت‌های تقویم می‌شه. روز استاد رو بهش تبریک گفتن. چند روز بعد روز ورزشکار رو بهش تبریک گفتن. فهمیدم استاد ورزش‌های رزمیه. روز پدر، معلم، و بقیه روزها رو هم بهش تبریک می‌گن.
برای ما که کارمون نوشتنه، کار خیلی سخته. روز آموزگار شامل ما نمی‌شه. چون اگر بشه، می‌گن آثارت فاقد ارزش ادبیه. دارای ارزش کوزویه. (همون به درد کوزه می‌خوره که بقیه می‌گن!) اثر که نباید آموزنده باشه. باید توصیف کنه.
روز شعر رو هم کسی به کسی تبریک نمی‌گه. معمولا هیچ کدوم از شاعرها و نویسنده‌ها همدیگر رو قبول ندارن و می‌گن: «این که شاعر نیست!»
منتظر موندم بر اساس یک تقویم هندی به روز آدم رسیدیم. اما یادم اومد دیروز یکی توی خیابون بهم گفت: «به تو هم می‌شه گفت آدم؟!»
به‌جز این‌جور مناسبت‌ها فقط می‌مونه روز جهانی بز، روز جهانی شلوار، روز جهانی پاستا و این‌جور چیزها.

پند هفته: اگه هیچ روزی توی تقویم نداری، تقویمت رو عوض نکن. خودت رو عوض کن!

پیش‌نگویی‌های آقای دکتر
پیش‌گوها کسی بودن که هر چی پیش‌گویی می‌کردن، می‌شد!
الان ما کسایی رو داریم که هر چی پیش‌بینی کنن، نمی‌شه. بهشون می‌گن «پیش‌نگو!»
یکی از پیش‌نگوهایی که ما به چشم خودمون دیدیم، آقا احمدی‌نژاده.
در آخرین مورد پیش‌گویی کرده بود که: «انتخابات سال ۹۶ ریاست‌جمهوری، سوت و کور و سرد است و دود این سردی به چشم نظام خواهد رفت!»
انتخابات بوق و بینا و گرم شد. دکتر توی دنیا تنها کسیه که حتی وقتی درباره خودش هم پیش‌گویی کنه، یه چیز دیگه می‌شه. پیش‌گویی کرده بود که: «من در انتخابات نامزد نمی‌شوم، از کسی هم حمایت نمی‌کنم!»
هم نامزد شد، هم از کسی حمایت کرد. پیش‌نگویی تا این حد!

دکتر پیش‌‌گویی کرده بود که عمرا بگذارند اوباما رئیس‌جمهور شود!
و پیش‌گویی کرده بود که آقای روحانی تا اسفند ۹۵ بیشتر رئیس‌جمهور نیست.

قراره همون دختر ۱۳ ساله که توی آشپزخونه خونه‌شون انرژی هسته‌ای تولید می‌کرد، دستگاهی اختراع بکنه برای ترجمه پیش‌نگویی‌های آقای دکتر!
آقای دکتر پیش‌گویی کرده که این دستگاه به‌زودی آماده می‌شه!

پهلوان پنبه بی‌جنبه
همسایه لاغراندامی داشتیم که شده بود یل محله. با هر کس کشتی می‌گرفت یا مچ می‌انداخت، حتما برنده می‌شد.
حتی با آدم‌های قلتشن هم که درمی‌افتاد، باز برنده میدان بود.
وول‌وولکمان گرفت که سر از کارش دربیاوریم. فهمیدیم واقعا هم زور و بازویی ندارد. اما تا دلتان بخواهد اعتمادبه‌نفس دارد. فهمیدیم کار روان‌شناسانه روی او کرده‌اند.
پی‌اش را گرفتیم، کاشف به عمل آمدیم کار یکی دیگر از همسایه‌های درشت‌هیکل بود که سواد روان‌شناسی نداشت. اما واقعا آدمی بامرام بود.
از قرار معلوم مدت‌ها با همسایه لاغراندام کشتی می‌گرفت و مچ می‌انداخت و هر بار هم توی فاز تختی خودش را زمین می‌زد و مچ خودش را می‌خواباند.
همین‌جوری همسایه لاغراندام ما باورش شده بود که می‌تواند هر درشت‌هیکلی را خاک کند و مچش را بخواباند.
حالا اگر دیدید کسی فحش‌خور دیگران شده، یا کیسه بوکس شده، یا انتقادپذیر شده، فکر نکنید طرف چیزی به چنته ندارد. جنبه‌اش بالاست!

نوام چامسکی به زبان شیرین فارسی
اگر این روزها دقت کرده باشید، آدم‌ها و روزنامه‌های شاخ جهان همه کار و زندگی‌شان را گذاشته‌اند زمین و هی درباره ما مقاله چاپ می‌کنند و حرف می‌زنند.
کاشف به عمل آمدیم در ادامه تولید محتوا برای کوروش کبیر، علی شریعتی، چارلی چاپلین، ادیسون، محمود حسابی و دیگران، بعضی از هم‌وطنان برای دهن نوام چامکسی هم تولید محتوا می‌کنند. هرچه گفتیم: «حالا کوروش و شریعتی و چاپلین دستشون از دنیا کوتاه است. دهن چامسکی را چه کار دارید؟» گفتند: «تو یکی دهنت رو ببند!» من از شما می‌پرسم! وقتی این‌جا چامسکی‌کار حرفه‌ای داریم، چه نیازی به تحلیل‌های نوام داریم؟!
برای روزنامه لوموند فرانسه هم چند مقاله وزین نوشته شد، سردبیر لوموند وقتی دید، حسرت خورد و گفت: «لااقل قبل از این‌که توی تلگرام پخش کنین، بدین خودمون چاپش کنیم!»
اگر همین‌جوری تولید محتوا کنیم، روزنامه لوموند به‌زودی نسخه فارسی را هم منتشر می‌کند.
اصلا خودمان چرا یک لوموند ناقابل راه نمی‌اندازیم؟!
لوموندکاران! بشتابید!

تولید خودرو با در عقب سمت چپ متوقف شد
تولیدکنندگان خودرو اعلام کردند: «در پی استقبال نکردن مردم ایران از در عقب سمت چپ خودروها، از این به بعد خودروها از این درها نخواهد داشت.»
معمولا در سمت چپ عقب خودروها در طول چند دهه آکبند باقی می‌مونه. موقع خرید و فروش خودرو، این در اهمیت تعیین‌کننده داره. این‌جوریه که کل ماشین درب و داغون و رنگ‌دار، اما در عقب سمت چپ جوریه که انگار از کارخونه در اومده.
راننده‌ها توی ایران به این در خیلی علاقه و حساسیت دارن. براشون جزو خطوط قرمزه که باز و بسته نشه. متاسفانه عده‌ای از مسافرها از این در برای پیاده شدن و سوار شدن به خودرو استفاده می‌کنن! البته به سزای عملشون هم می‌رسن.
به همین خاطر مسافرها هم توی چند دهه جوری قید این در رو زده‌ان، که انگار نه انگار اصلا چنین دری وجود داره!
توی چند سال اخیر آزادی‌های بیشتری به مسافرها داده شده و اون‌ها اجازه دارن شیشه ماشین رو بالا و پایین ببرن. چند سال پیش که از این آزادی‌ها هم نبود. راننده‌ها معمولا دستگیره پنجره رو برمی‌داشتن که مسافرها از این اندازه از آزادی سوءاستفاده نکنن و هی شیشه ماشین رو بالا و پایین نبرن که خراب بشه.
تولیدکننده‌ها هم گفته‌ان پیام راننده‌های ایران رو شنیده‌ان و از این به بعد خودروها در سمت چپ عقب نخواهند داشت.

شماره ۷۰۸

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظرات شما

  1. 15, خرداد, 1396 07:15

    موفق باشید بسیار عالیست

  2. راحله پورابراهیم
    21, خرداد, 1396 14:34

    درود و احترام
    ممنون از متن دلچسب شما، بسیار لذت بردم.
    خواستم عنوان سرتیتر مطالب دلچسب تر رو بیارم که دیدم تقریبا همه ی متن رو شامل میشه.

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟