برای احسان علیخانی و رضا رشیدپور و «سازمان»
زنجیرهخبری کوتاه اما ضخیمی بود: «یک موسسه مالی و اعتباری مبلغ سرگیجهآوری از پول مردم را گرفته بود و میخورد. نام احسان علیخانی به این پرونده، گرهای مبهم خورد. مردم شرایط اقتصادی بسیار سختی را سپری میکنند. صدا و سیما احسان علیخانی را دعوت میکند برای دفاع از خودش. سه نفر بودند در بسیاری نماها: آقای احسان علیخانی، آقای رضا رشیدپور و یک بندهخدایی که سند و مدرکی از قصور بانک مرکزی و جزئیات دیگر پرونده در دست داشت.» ما با دو نفر اول کار داریم.
آقای علیخانی!
«من چطور برای مخاطبانم توضیح بدهم، در خانه تکتکشان را بزنم و بگویم مردم حرف من را بشنوید؟»
این پرسش کلیدی احسان علیخانی در برنامه «حالا خورشید» رضا رشیدپور بود. میتوان دو پاسخ کاملا متفاوت به این پرسش داد که اولی در دومی نهفته است و دومی هم در اولی.
پاسخ اول اینکه، آقای علیخانی! مگر تا حالا به هرکسی تهمت و بهتان زده شده، فرصت کردهاند در خانه تکتک ایرانیها را بزنند و بگویند بیایید و حرف ما را بشنوید؟ مگر همین «سازمان» کم چهرههای فرهنگی و هنری و سیاسی و اجتماعی را در رسانه جمعی مورد عنایت خاصه قرار داده؟ هرگز فرصت پاسخ دادن به آنها داده شد؟ حالا که تلویزیونی با درآمدها و هزینههای میلیاردی، بخشی از وقت «گرانقیمتش» را به شما داده تا حرفتان را بزنید، حرفتان را بزنید و گردنتان را کج نکنید که اصلا بهتان نمیآید. شما حرفتان را بزنید و مردم هم حساب خواهند کرد که هزینه همین چند دقیقه برنامه تلویزیونی که به شما اختصاص داده شده، چقدر است و چه عدالتی بین شما و تکتک همان مردم حاکم است. گذشته از این، نیاز نیست در خانه تکتک مردم ایران را بزنید. «تکتک» مردم ایران اصلا شما را نمیشناسند که حالا دنبالکننده حواشی پیشآمده باشند. برنامه شما محبوب است، اصلا محبوبترین است، اما اینکه چرا «تکتک» مردم نمیشناسندش به دو عامل اصلی برمیگردد: اقتصاد و تلویزیون. که اتفاقا تمام حواشی اطرافتان همیشه ترکیبی از این دو عنصر بوده. آقای علیخانی! همه مردم تلویزیون را اصلا نمیشناسند، چون بسیاری یا به طور کل از این قاب جادو جدا شده به گوشی موبایل پناه بردهاند، یا دیگر برنامههای صدا و سیما را دنبال نمیکنند و دل خوش کردهاند به شبکههای ماهوارهای که هم سریال و عشق و تحلیل سیاسی دارند، هم جُنگ و جشن و مراسم آبغورهگیری. مشکلات اقتصادی هم کم در کشور نداریم که بسیاری مردم را تحت فشار گذاشته و دیگر نمیدانند «تلویزیون» چیست.
این از پاسخ اول، که انصافا با اینکه ظاهرش دل خنک میکرد، اما پاسخ خوبی نبود. پاسخ دوم هم خیلی ساده است. از آنجایی که شما گویا معرف حضور «تکتک» مردم هستید، میتوان انتظار داشت که رفیق گرمابه و گلستانتان، آقای رشیدپور، هم به اندازه کافی معروف باشد. نه اینکه تکتک مردم او را بشناسند، نه، اما میتوان انتظار داشت که مردم «یکی در میان» برنامه رضا رشیدپور را ببینند. پس استراتژی روشن است. شما به جای زدن «در خانه تکتک مردم» بیایید و از طریق رفیق و همکارتان، حرف خود را به گوش مردم به شکل «یکی در میان» برسانید و امیدوار باشید هر نفر به کنار دستی خود «پیام را برساند». بسیار ساده است. در خطوط بالاتر گفته شد و در سطح شهر میتوان دید که مشکلات اقتصادی زیادی وجود دارد و حالا «سازمان» به جای پرداختن به مشکلات اقتصادی رفته شخصی را دعوت کرده تا از اتهامات مطرح شده در مورد خودش، دفاع کند، آن هم آدمی که رقم اعلام شده در مورد او -درست یا نادرست- کمتر از ۱ درصد کل ماجراست. این شکلی است که تکلیف همه با همهچیز روشن میشود. اینطور است که خون آدم به جوش میآید و حس میکند در گیجگاهش پُتک میکوبند. البته فعلا در این مورد به خصوص، مخاطب اصلی شما نیستید و آقای رشیدپور است، که قطعا برای ایشان هم حرف هست منتها ابتدا «یک میانتیتر میبینیم و برمیگردیم.»
آقای رشیدپور!
ما از جزئیات این اتفاق مطلع نیستیم –اینکه در آینده مطلع شویم یا نه، و این اطلاعمان به چه دردی میخورد بماند- که چه کسی به چه کسی بابت چه چیزی پول داده، اما در این «آشفتهبازار» که در یک گوشهاش بنا به اعلام مراجع رسمی «پول خُردهای» چند میلیاردی جابجا میشود و در گوشه دیگرش «مردم طمعکار» از صبح تا شب به فکر خریدن ۲۰۰ دلار و فروختنش در هنگام گرانیاند، شما بیایی و از جیب همان مردمی که اجازه ندارند حرف بزنند و از خود دفاع کنند، «رفیقت را دریابی» خیلی کار خاصی است. من میگویم «خاص» اما شما خودتان صفت مناسب بدهید به این عمل.
گفتم «مردم طمعکار»! در مورد موسسات مالی و صندوقهایی که در چند سال اخیر به مشکلات خوردهاند، همواره یک جمله را از مسئولین میشنویم: «مردم طمع نکنند و پولهایشان را به خاطر سودهای بالا در این موسسات قرار ندهند!» بماند که من نمیدانم پس این مسئول، مسئولیتش چیست، و اصلا چه چیزی باعث شده مردم اینقدر «طمعکار» شوند، اما بد فکری نیست که همین یکی دو سوال را بپرسید از مسئولان. حداقل همین سوالها را بپرسید. حداقل ادای منتقد دربیاورید، نه اینکه بنشینید و خودتان بگویید و خودتان بخندید و حقوق و درآمدتان را از همانجاهایی بگیرید که در توییتر و اینستاگرام مورد «نمکپرانی انتقادی» قرار میدهید. خودتان را با «من قصدم مصاحبه است، نه مناظره» خلاص نکنید. نکنید این کارها را آقای رشیدپور! مرام و مسلک سلبریتیبازی در ایران دارد به جاهای باریک میرسد و مثل کاردی به استخوان مردمی میخورد که برایتان در فضای مجازی نه هورا میکشند و نه هو میکنند.
آقای رشیدپور نماینده چه کسی هستید در سازمان؟ تمام آن سازمان «ملی» نماینده چه مردمی است؟ صدای مردمی که کمترین تریبون را برای حرف زدن ندارند؟
برنامهای ساختهاید که دو عنصر در آن وجود داشت. یکی «مراسم اعتلای» مربوط به آقای علیخانی –البته شما احسان صدایش میکنید، میدانم- و دیگری دو سه سند که در مورد قصور بانک مرکزی نشان داده شدند. با اینکه آن چند سند بسیار مهم بودند و خبرهایی را هم به خود اختصاص دادند، باز هم زیر سایه «دفاعیات ا.ع» گم شدند و بانک مرکزی هم خودش را زد به نشنیدن و احتمالا چند روز بعد یکی از مسئولین میگوید «هیچم اینطور نبوده! ما پیگیری میکنیم!» به لحاظ ساختاری شما یکی از مقصرین پاسخگو نبودن بانک مرکزی هستید آقای رشیدپور! هم شما و هم سازمانی که برایش کار میکنید. عملکرد بانک مرکزی و این موسسات مالی و اعتباری صدها ساعت برنامه تلویزیونی شفاف و جدی و «موثر» برایش کم است که شما آمدی و نصفنصفش کردی. یک خانم نماینده مجلس گفته بود که سازمان شما در مورد مسائل مالی بسیار ناشفاف عمل میکند. شنیدهاید آن صحبتها را؟ تحقیق و موشکافی نمیکنید موضوع را؟
متن با سخنان آقای علیخانی عزیز آغاز شد و بد نیست، با سخنان آقای رشیدپور تمام شود. دو یا سه سال پیش که آقای علیخانی تحت هجمه بود، برای یک مدل لباس عروس، و بعد هم حقوقش را اعلام کرد –حدودا ماهی ۳، ۴ میلیون- رضا رشیدپور این متن را در دفاع از رفیقش منتشر کرد:
«مگر مردم نجیب ما از رسانه ملی چه توقعی دارند؟ جز همین صداقت؟ جز همین انسانیت؟ حالا که به مدد نگاه پاک و نجیب مردم و دعای خیرشان به اوج رسیدهای در اوج هم بمان. نگاه به برخی موانع ریز ارتفاع تماشا را کوتاه میکند. نمیگویم که منتقدانت را ندیده بگیر. اصلا! اتفاقا دست منتقد را باید بوسید. اما کسی که بهتان میزند و دروغ میبافد که دیگر منتقد نیست. جدای از نقدهای منصفانه مطمئن باش که میلیونها مخاطب تحسینت میکنند. من هم یکی از آنها. شاد باشی.»