نزدیکیهای انتخابات رسم است که کاندیداهای ریاست جمهوری یک فیلم تبلیغاتی ضبط کنند که البته برخی از کاندیداها پس از اینکه انتخاب میشوند، به دلیل وعدههای کیلویی که دادهاند، به صورت شیفت+دیلیت با فیلم تبلیغاتی خود برخورد میکنند. از آنجایی که زندگی کلا خیلی فانتزی است، بنده پیشبینی کردهام که اگر فیلمسازهای معروف در کشورهای دیگر دنیا فیلم تبلیغاتی میساختند، این فیلمها به چه صورت پخش میشد؛
فریور خراباتی
وودی آلن
من یه سری توهم دارم!
وودی آلن، کارگردان مشهور فرانسوی، اگر قرار بود فیلم تبلیغاتی برای کاندیداها بسازد، به این صورت بود که کاندیدای موردنظر را به یکصد سال پیش میبرد. در آنجا کاندیدا متوجه میشد که شرایط آن روز با امروز تفاوت چندانی ندارد. وعدههای کاندیداها را هم بهعنوان شوخی و در موقعیتهای کمدی به بیننده نشان میداد. همچنین کاندیدا که نقش اصلی این فیلم است، رو به دوربین کرده و میگفت: «هرکسی برای اینکه زندگی کند، باید یک توهی داشته باشد، منم توهمهام رو بهعنوان وعده خدمت شما عرضه میکنم.» درنهایت شخصیت اصلی داستان به زمان گذشته میرود و متوجه میشود که روش«وعده کیلویی» دادن از زمان «ویکتور بین هشتم و دهم» باب بوده است!
کوئنتین تارانتینو
همه رو بکش، حتی بیل رو!
اگر تارانتینو روزی زحمت بکشد که یک فیلم انتخاباتی بسازد، این فیلم به این صورت خواهد بود که تمام کاندیداها که ترجیحا عدد آنها باید به هشت برسد، بهزور در یک کافه یا رستوران یکدیگر را ملاقات میکنند. در ظاهر همه چیز خوب است، اما آنها در جیب کت و کاپشنشان انواع سلاحهای گرم و سرد را دارند، درنهایت هر هشت کاندیدا یکدیگر را به طرز وحشتناکی میکشند و انتخابات برگزار نمیشود. درنهایت یک نفر که زرنگی کرده و وارد کافه نشده، میگوید: «پست و مقام همیشه دو در میشه!»
استیون اسپیلبرگ
ناموسا بیخیال شو
استیون اسپیلبرگ، کارگردان مشهور آمریکایی، اگر تصمیم بگیرد یک فیلم انتخاباتی درست کند، شش نفر را مامور میکند که بروند و از درون مناظره، یکی از کاندیداها را زنده بیرون بیاورند. درنتیجه آن شش نفر با هزار مصیبت و سختی خودشان را به کاندیدای موردنظر میرسانند و از او میخواهند که بیخیال مناظره شده و به خانه برگردد. اما کاندیدا میگوید: «اینا کاری کردن که ما همه چیزمون رو از دست بدیم و اون موقع تو منو دوست نخواهی داشت و منم سرزنشت نمیکنم» بعد سرتیم گروه نجات به او میگوید: «ناموسا بیخیال شو بیا برگردیم، وعده رو کی داده و کی گرفته؟» و با برگشتن این کاندیدا فیلم انتخاباتی به پایان میرسد.
رامش سیپی
کاندیدایی با کفش میخی
کارگردان فیلم معروف«شعله» اگر قرار بود فیلم تبلیغاتی ما را بسازد، ابتدا کاندیدا را میفرستاد تا یک کفش میخی برایش درست کنند. بعد به کاندیدا میگفت به صورت کاملا بیربط روی شیشه خرده راه برود و حرکات موزون انجام بدهد. بعد درنهایت مشخص میشد که دو کاندیدای بیربط دیگر با یکدیگر خواهر و برادر بوده و از کودکی یکدیگر را گم کردهاند. درنهایت کاندیدایی که فیلم او را رامش سیپی ساخته بود، یک مشت به زمان میزد و تمام کاندیداهای دیگر را روانه بیمارستان میکرد و درنهایت کاندیدا میگفت: «آهای مردم فقط یه نفر میتونه شما رو از دست من نجات بده… اونم خودمم!» و فیلم به پایان میرسید!
آلخاندرو گونزالز ایناریتو
لایک در آسمان
ایناریتو، کارگردان مکزیکی، اگر بخواهد فیلم انتخاباتی بسازد، بدون تردید در یک فضای سورئال داستان را روایت میکند. کاندیدا همینطوری که پشت میز مناظره نشسته، آنقدر به میکروفون روبهرویش خیره شده و به آن زل میزند تا نهایت میکروفون خم میشود و او به قدرت خود پی میبرد. درنتیجه یک دسته بازی پلی استیشن درمیآورد و با فشار دادن همزمان دکمههای ضربدر، دایره و مربع از روی صندلی بلند شده، بال درمیآورد و پرواز میکند. کاندیدا همینطور که در آسمان است، میگوید: «زندگی از تورم و مسکن و اشتغال محافظت میکند.» کاندیداهای دیگر خطاب به کاندیدایی که در آسمان پرواز میکند، میگویند: «زندگی پول اجاره خونه مردم رو هم میده؟» کاندیدا هم با انگشت شست خود چیزی را که خارجیها به آن لایک میگویند، به بقیه نشان میدهد و در افق محو میشود.
کرم چاتای
کی به کیه؟!
کارگردان سریالهای تمامنشدنی ترکیهای که معمولا به گونهای سریال میسازد که تا بازیگران اصلی و عوامل به علت کهولت سن نمیرند، بیخیال نمیشود، اگر بخواهد فیلم انتخاباتی بسازد، کاندیداها را بهصورت گروهی در یک خانواده پولدار نشان میدهد. در این فیلم همه یکدیگر را خیلی دوست دارند و اصرار دارند به اطرافیان یکدیگر محبت کرده و عشق بورزند. درنهایت هم مشخص میشود که کاندیداها همه با هم نسبت خانوادگی دارند و درنهایت هم این فیلم آنقدر پخش میشود که تا ۴۰۰ انتخابات بعدی قابل استفاده است. این کارگردان به کاندیداهایی که اصرار دارند از انتخابات ریاست جمهوری تا مبصری کلاس و مدیریت ساختمان نامزد شوند، بهشدت توصیه میشود.
دیوید فینچر
همهاش عشق به خدمته
این کارگردان آمریکایی تصمیم میگیرد یک فیلم انتخاباتی بسازد. درنتیجه یک نفر از کاندیداها را انتخاب میکند. در طول داستان کاندیدا وعدهها و شعارهایی میدهد که برای خودش هم تعجببرانگیز است. درنهایت او متوجه میشود که درخت است و کسی که در طول داستان این وعدهها را داده مشاورش است. درنتیجه درخت مذکور میگوید: «هفت اشتباه مستحق به مرگ وجود داره، شکمپرستی که من خودم الان رژیمم، طمع که کلا ندارم، تنبلی که توی مرام ما نیست، خشم که گاهی لازمه واسه جذبه مرد! غرور که لطف شماست اگه نه بنده خاک پای ملت هستم، هوس که خودتونید، حسادت که در قاموس ما نمیگنجه، همهاش عشق به خدمته!»
شماره ۷۰۶