تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۲۱ - ۰۴:۳۱ | کد خبر : 2883

گنج‌ها

دور است… چند سالی می‌شود نمی‌روم… حوصله شلوغی را ندارم… هوا گرم است… این‌ها دلیل نمی‌شود در روزهایی که حتی کتاب‌نخوان‌ها هم کتاب‌باز می‌شوند، شما بی‌کتاب تازه بمانید. اگر تا شهر آفتاب نمی‌روید، حداقل تا کتاب‌فروشی بروید و این کتاب‌هایی را که تازه نیستند و عمری از انتشار آن‌ها گذشته، بگیرید. همیشه برای کشف گنج […]

دور است… چند سالی می‌شود نمی‌روم… حوصله شلوغی را ندارم… هوا گرم است… این‌ها دلیل نمی‌شود در روزهایی که حتی کتاب‌نخوان‌ها هم کتاب‌باز می‌شوند، شما بی‌کتاب تازه بمانید. اگر تا شهر آفتاب نمی‌روید، حداقل تا کتاب‌فروشی بروید و این کتاب‌هایی را که تازه نیستند و عمری از انتشار آن‌ها گذشته، بگیرید. همیشه برای کشف گنج نباید راه دور رفت.

گزارش به خاک یونان

اگر بگویم آتش از کلمات «گزارش به خاک یونان» زبانه می‌کشد، اغراق نیست. این کتاب اتوبیوگرافی که کنار «زوربای یونانی» و «مسیح باز مصلوب» نیکوس کازانتزاکیس کمتر خوانده شده، ظرفیت این را دارد که کتاب بالینی شود. کازانتزاکیس یونانی سرگذشت خود را از زمانی که در کرت به دنیا آمد و تا وقتی مردم آن شهر بر ضد عثمانی‌ها قیام کنند و جنگی راه بیفتد و بی‌قراری‌های دن کیشوت‌وار و عارفانه جوانی و سفر به پاریس و آشنایی با اندیشه‌های نیچه و ملاقات با زوربا و تاثیراتی که بر او گذاشت، در این کتاب با نثری شاعرانه و مجنون‌وار نوشته است. نیکوس کازانتزاکیس در این کتاب می‌گوید اگر زندگی را دوست دارید، خجالت نکشید و سعی کنید آن را مثل لیمو تا آخرین قطره بنوشید. این بزرگ‌ترین کمک به یک سرگردان از زندگی است که جز تاری چیزی نمی‌بیند. مدام در سفر بود و برای همین ما جز کرت که زادگاهش است و عاشقانه دوستش دارد، دستش را می‌گیریم و به برلین و مسکو و قفقاز و وین هم می‌رویم. «گزارش به خاک یونان» شرح عاشقی و جنون یک نویسنده/ عارف است.

آمریکایی آرام

گراهام گرین، نویسنده، روزنامه‌نگار و جاسوس انگلیسیِ ضدآمریکایی، «آمریکایی آرام» را در نقد سیاست‌های این کشور در زمانی که در ماموریتی در هند و چین بود، نوشته است. «آمریکایی آرام» در ویتنام بحرانی و پر از فساد به‌جامانده از استعمار فرانسه می‌گذرد که آمریکایی‌ها حالا در جنگ با آن هستند. گرینِ داستان‌نویس بنا به ماموریت‌هایی که برای امر سیاسی در کشورهای مستعمره انگلیس داشت، در داستان‌هایش رنگ‌وبویی سیاسی به فضاها و شخصیت‌های داستانش می‌دهد. دنیایی را که گراهام گرین در داستان‌هایش می‌آفریند، «گرینلد» می‌گویند. او استاد کلمات است و به‌خوبی آن‌ها را کنار یکدیگر می‌چیند تا از مجموع آن‌ها خیر و شر، نیستی و هستی، شک و یقین پیدا شوند و در «آمریکایی آرام» این چینش به حد اعلای خود رسیده است. به‌طوری‌که با خواندن این کتاب انگار زندگی را دوباره پشت سر گذاشته‌اید. در مقدمه نوشته است: امیدوارم… برای گذرانیدن شبی از شب‌های گرم سایگون مونس خوبی برایتان باشد. شما می‌توانید سایگون را بردارید و اسم شهری را که در آن زندگی می‌کنید، بگذارید. لطفا و اکیدا با ترجمه عزت‌الله فولادوند بخوانیدش.

ژاک قضا قدری و اربابش

از رده کتاب‌های کلاسیکی که باید خواند. اگر تا به حال آن را نخوانده‌اید، دست به‌کار شوید. مثل دن کیشوت و تام جونز قطور نیست. دنی دیدرو فرانسوی این کتاب را بین سال‌های ۱۷۶۵ تا ۱۷۸۴ نوشته که در نوع خود کاری است ساختارشکن. برای همین هنوز هم خواندنی است. خواندنی است برای این‌که زبان طنز دارد. پرش زمانی دارد. راوی تغییر می‌کند و نویسنده در متن خودش را نشان می‌دهد و با خواننده شوخی می‌کند. سفر دو شخصیت که یکی جدی است و با منطق اربابی و دیگری ژاک است که مدام درگیر قضا و قدر است و هر اتفاقی را که می‌افتد، ربط می‌دهد به چیزی که آن بالا نوشته‌اند و اراده بی‌قدرت انسان نمی‌تواند تغییری در آن بدهد. میلان کوندرا آن را رمانی «مسحورکننده» می‌داند. او بزرگانی چون گوته، شلیر، هگل، مارکس، فروید و بالزاک را شیفته خود کرده است.

شماره ۷۰۵

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟