گزارشی درباره همه فحشهایی که در ورزشگاهها سرداده میشود
رضا منصورخانکی
مرد باش و فحش بده…
تحلیل این نکته که چرا در ورزشگاههای ایران فحش، نقل و نبات است، کار سادهای است. جو غالب محیطهای مردانه-پسرانه ایرانی، مملو از صحبتهای بالای ۱۸ سال است، جوکها، خاطرهها، حرفها و فحشها در این محیطها معمولا با فرهنگ کلی جامعه همخوانی ندارد. اصلا برای همین است که اصطلاح محیط خانوادگی تعریف شده است، وگرنه دلیلی برای تفکیک مکانها به خانوادگی و غیرخانوادگی وجود نداشت. بهصورت خلاصه در ایران، در هر محیطی که خانوادگی نباشد، فحش مرسوم است. استادیوم بزرگترین محیط غیرخانوادگی ایران، بدون تردید شرایط نابی را برای ردوبدل شدن انواع فحش فراهم میکند. حالا اینکه خانوادگی کردن ورزشگاهها کمکی به حل این مشکل میکند یا نه، سوالی است که در اینجا پاسخی برای آن پیدا نمیکنید.
دنبه فحشه؟
وقتی علی پروین، سلطان بیچونوچرای فوتبال ایران، بعد از پایان دوران پرفروغ بازیگریاش روی نیمکت پرسپولیس مینشست، خب طبیعی بود که مقداری هم شکم بیاورد. اما این «مقداری شکم» برای استقلالیها کافی بود تا شعاری برای پروین بسازند که تا سلطان مربی پرسپولیس بود، بیوقفه از سوی استقلالیها سر داده میشد. از اوایل دهه ۷۰ تقریبا ۱۰، ۱۵ سالی استقلالیها بیدلیل و بادلیل با همان شعاری که آدم رویش نمیشود بنویسد و دست آخر هم نفهمیدیم که فحش بود یا برای تمسخر پروین استفاده میشد، از خجالت علی پروین درآمدند. بعد که پروین خودش را از فوتبال بازنشسته کرد و برای همیشه خانهنشینی را پیشه کرد، آن شعار هم از استادیومهای ایران رخت بست.
وقتی شیر سماور هم فحش بود…
اما خیلی قبلتر از اینکه دنبه وارد ادبیات ورزشی ایران شود، «شیرسماور» یکی از کاربردیترین وسایل در ورزشگاههای ایران بود؛ وسیلهای که کاربردش بیشتر برای داوران بود. دهه ۶۰ و ۷۰، وقتی هنوز کمی از آن حجب و حیای آریایی در تماشاگران باقی مانده بود، به محض اینکه داور به اشتباه سوت میزد، یا به گمان تماشاچیها به اشتباه سوت زده بود، از روی سکوها شیر سماور بود که حواله داور بیچاره میشد. آنقدر شیر سماور… شیر سماور گفتند تا فدراسیون فوتبال با تنبیههای مختلف بالاخره توانست ورزشگاههای ایران را از شیر سماور پاکسازی کند. البته با حذف شیر سماور از ورزشگاهها خیلی زود تماشاگران الفاظ جدیدی را برای بالا بردن دقت داوران جایگزین کردند. واقعا درود بر تماشاگر ایرانی که هیچگاه از تذکر دادن به داور ایرانی غافل نشد.
وقتی تیم عقبه باید فحش داد…
تماشاگر ایرانی خیلی طاقت ندارد، یعنی اصولا دلیلی وجود ندارد که تماشاگر طاقت داشته باشد، تماشاگر است دیگر، ایوب نیست که بخواهد صبر پیشه کند. از نظر تماشاگران وقتی بازیکنی خودی توپی را گل نمیکند، نباید او را تشویق کرد، بلکه میتوان با فحاشی به او یادآوری کرد که در زدن ضربات آخر دقت بیشتری داشته باشد. این یادآوری فقط مختص مهاجمان نیست، گلر یا سایر بازیکنان وقتی در انجام وظیفهشان دچار اشتباه میشوند، خیلی زود با چند فحش آبدار خانوادگی از سوی تماشاگران خودی جریمه میشوند تا دقتشان را بیشتر کنند.
تیم حریف باید فحش بخوره…
وقتی تماشاگری به بازیکنان خودی رحم نمیکند، حساب بازیکنان رقیب که کاملا روشن است، اصلا رقیب تعریفش مشخص است، آن هم در فوتبال که هر رقیبی به نوعی دشمن محسوب میشود و سکوها بهترین جا برای تسویه حساب با دشمنان است. اگر از این شعار معروف «فلانی سرور بهمانیه» که از معدود شعارهای خانوادگی در ورزشگاهها است بگذریم، تقریبا شعاری نیست که برای تیم رقیب سر داده شود و در آن فحشی مستتر نباشد، حتی اگر در خود شعار فحش نباشد، مضمون آن شعار بیتردید با فحاشی عجین خواهد بود.
سوراخ فحش نیست…
نباید به همه چیز گیر داد و هر لفظی را که از دهان تماشاگران بیرون میآید، فحش تلقی کرد. بهعنوان مثال همین شعار «فلانی سوراخه»؛ این شعار برای تیمها و گلرهای ایرانی استفاده میشود و اشاره به ضعیف بودن یا گل خوردن تیم یا گلر حریف میشود. مثلا هواداران سرخابیهای تهران با هر تیمی بازی داشته باشند، از شعار اون تیم سوراخه استفاده میکنند، میخواهد تیم رقیب پرسپولیس باشد یا پدیده، برای تماشاگران فرقی ندارد، از نظر آنها هر تیمی که مقابل تیم محبوبشان قرار بگیرد، محکوم به سوراخ شدن است مگر اینکه در انتهای بازی عکس آن ثابت شود. به هر تقدیر سوراخ فحش نیست.
خانوادهها هستند…
اگر در ایران قانون توانسته از حضور خانوادهها در ورزشگاهها به صورت فیزیکی جلوگیری کند، اما متاسفانه هنوز هیچ قانونی نتوانسته مانع از فحاشی علیه خانوادهها شود. هیچ بازیکن، مربی یا حتی داوری در ورزشگاههای ایران در مقابل فحشهای ناموسی مصونیت ندارد. گاهی اوقات بازیکنان کاری نمیکنند، اما باز هم فحش میخورند. حالا حساب آن کسی که به طرفداران تیم رقیب بیاحترامی کند، یا به نوعی آنها را جری کند، کاملا پیداست. معمولا وقتی بازیکنی برای هواداران تیم رقیب کری میخواند، یا سابقه کریخوانی زیادی برای آنها داشته باشد، بدون تردید با فحشهای ناموسی روبهرو میشود؛ فحشهایی که بارها و بارها اشک بازیکنان جوان را در همین استادیوم آزادی درآورده است.
وقت میکشی، باید فحش بخوری…
اگر فوتبال گره بخورد، تماشاگر باید به داد تیمش برسد. این خاصیت هوادار است و همین است که برگ برنده تیمهای میزبان در بازیهای خانگی به شمار میرود. تماشاگران هم برای باز کردن گره بازی راههای زیادی بلدند؛ راههایی که با تشویق تیم خودی آغاز میشود و معمولا با فحاشی به بازیکنان حریف ختم میشود. مثلا اگر تیم پرطرفدار عقب باشد و بازیکنان حریف خودشان را به دلیل مصدومیت زمین بیندازند، خیلی زود تماشاگران برای باز کردن گره وقتکشی وارد عمل میشوند، بهترین راه برای باز کردن این گرهها هم چیزی نیست جز فحش.
یاغی باید فحش بخوره…
فوتبال ایران سالهاست که در حسرت یک یاغی تمامعیار است؛ یکی مثل هاشمینسب یا نیکبخت واحدی. سوپراستارهایی که یکشبه تصمیم میگیرند لباس تیم رقیب را به تن کنند. اینها که تا دیروز محبوب هواداران بودند، با این انتقالهای جنجالی خون همه را به جوش میآورند تا انتقام در اولین داربی گرفته شود. البته همه چیز در آن داربی تمام نمیشود، بلکه این آغازی است برای یک مسیر بیانتها. همین هاشمینسبی که سالها محبوب دل سرخها بود، بعد از استقلالی شدن، همه فحشهایی را که در زبان فارسی وجود داشت، در زمان بازیگریاش از پرسپولیسیها خورد. برعکس این اتفاق هم برای نیکبخت افتاد، اما حالا خوشبختانه مدتهاست کسی هوس یاغیگری به سرش نمیزند، شاید مهمترین دلیلش همین فحش خوردنها باشد.
داربیه و فحشش…
ماحصل یک فصل فوتبالی را میتوان در داربی خلاصه کرد؛ داربی بزرگ تهران که جذابیتهای زیادی دارد. یکی از مهمترین دلایل پرجاذبه بودن این بازی، هوادارانی است که از قدیم، چند ساعت مانده به شروع بازی در ورزشگاه حاضر میشدند. از بیرون اینطور پیداست که این تماشاگران برای تشویق تیم خودی به ورزشگاه میآیند، اما وقتی سکوها پر میشود، تازه مشخص میشود هدف از حضور در داربی، انتقام گرفتن از تماشاگران رقیب است. یعنی پرسپولیسیها میآیند انتقام یک فصل فحش خوردن از استقلالیها را بگیرند و طبیعی است که آبیها هم با همین هدف بلیت میخرند و به ورزشگاه میروند. فحشها در داربی حتی لحظهای هم قطع نمیشود، بعد از هر خطا فحش است که سرازیر میشود، بعد از هر رفتار تحریکآمیز، فحاشی شروع میشود، گلی زده شود، فحش میدهند، حتی این اواخر اگر موقعیت خطرناکی روی دروازه ایجاد شود و گل هم نشود، هواداران تیم رقیب با یک فحش حسابی آبدار جواب دندانشکنی به رقیب میدهند. خلاصه از قدیم داربی بود و دعوا و فحش، وگرنه فوتبال که هر هفته هست.
بقره فحش نیست، حیوونه!
اصولا هواداران استقلال و پرسپولیس در طول سال تا میتوانند از خجالت هم درمیآیند؛ از داربی گرفته تا بازیهای بیاهمیت دیگر، هر فرصتی برای فحاشی از سوی تماشاگران غنیمت شمرده میشود. اما در بازیهای ملی، همه هواداران در کنار یکدیگر، فارغ از هر گونه تعصبات رنگی، یکصدا به تیم رقیب فحش میدهند. یعنی کرهجنوبی مقابل تیم ملی ایران بازی کند یا عربستان فرقی ندارد، اجنبی باید فحش بخورد، حالا اگر عربستان باشد، بیشتر فحش میخورد. حتی در بازیهای بینالمللی باشگاهی هم طرفداران ایرانی با فحشهایی به زبان تیم رقیب از خجالت آنها درمیآیند، مثل همین بقرهای که به بازیکنان تیمهای عربی وقتی با وقتکشیهایشان روی اعصاب تماشاگران رژه میروند، گفته میشود.
یا برد یا فحش!
مربی ایرانی محکوم به نتیجه گرفتن است، خصوصا در استقلال و پرسپولیس که برای کسی حلوا خیرات نمیکنند. تماشاگر گناهی ندارد که کلی راه بیاید به ورزشگاه و باخت تیمش را تماشا کند. البته شیرینی فوتبال به برد و باختش است، اما وقتی این شیرینی زیاد شود و دل تماشاگر را بزند، سرمربی تیم راهی جز فحاشی برای تماشاگران باقی نمیگذارد. البته تماشاگر ایرانی نشان داده که گام به گام جلو میرود. آنها بعد از اینکه برایشان محرز شد تیم محبوبشان با فلان مربی نتیجه نمیگیرد، محترمانه از او میخواهند که حیا کند و تیمشان را رها کند. خیلی از مربیان فهیم ایرانی در همین مرحله تصمیم به جدایی میگیرند، اما کسانی که حیا نمیکنند، معمولا بعد از این شک، یا روند نتیجهگیریشان مثبت میشود، یا کار به جاهای باریکتری کشیده میشود و با فحشهای رکیکتر مجبور به ترک صندلی مربیگری میشوند.
شماره ۷۱۷
[…] هفته نامه چلچراغ: تحلیل این نکته که چرا در ورزشگاههای ایران فحش، نقل و نبات است، کار سادهای است. جو غالب محیطهای مردانه-پسرانه ایرانی، مملو از صحبتهای بالای ۱۸ سال است، جوکها، خاطرهها، حرفها و فحشها در این محیطها معمولا با فرهنگ کلی جامعه همخوانی ندارد. اصلا برای همین است که اصطلاح محیط خانوادگی تعریف شده است، وگرنه دلیلی برای تفکیک مکانها به خانوادگی و غیرخانوادگی وجود نداشت. بهصورت خلاصه در ایران، در هر محیطی که خانوادگی نباشد، فحش مرسوم است. استادیوم بزرگترین محیط غیرخانوادگی ایران، بدون تردید شرایط نابی را برای ردوبدل شدن انواع فحش فراهم میکند. حالا اینکه خانوادگی کردن ورزشگاهها کمکی به حل این مشکل میکند یا نه، سوالی است که در اینجا پاسخی برای آن پیدا نمیکنید. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: تحلیل این نکته که چرا در ورزشگاههای ایران فحش، نقل و نبات است، کار سادهای است. جو غالب محیطهای مردانه-پسرانه ایرانی، مملو از صحبتهای بالای ۱۸ سال است، جوکها، خاطرهها، حرفها و فحشها در این محیطها معمولا با فرهنگ کلی جامعه همخوانی ندارد. اصلا برای همین است که اصطلاح محیط خانوادگی تعریف شده است، وگرنه دلیلی برای تفکیک مکانها به خانوادگی و غیرخانوادگی وجود نداشت. بهصورت خلاصه در ایران، در هر محیطی که خانوادگی نباشد، فحش مرسوم است. استادیوم بزرگترین محیط غیرخانوادگی ایران، بدون تردید شرایط نابی را برای ردوبدل شدن انواع فحش فراهم میکند. حالا اینکه خانوادگی کردن ورزشگاهها کمکی به حل این مشکل میکند یا نه، سوالی است که در اینجا پاسخی برای آن پیدا نمیکنید. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: تحلیل این نکته که چرا در ورزشگاههای ایران فحش، نقل و نبات است، کار سادهای است. جو غالب محیطهای مردانه-پسرانه ایرانی، مملو از صحبتهای بالای ۱۸ سال است، جوکها، خاطرهها، حرفها و فحشها در این محیطها معمولا با فرهنگ کلی جامعه همخوانی ندارد. اصلا برای همین است که اصطلاح محیط خانوادگی تعریف شده است، وگرنه دلیلی برای تفکیک مکانها به خانوادگی و غیرخانوادگی وجود نداشت. […]
دیگه چی داری اینجا؟
آیلان، حسن روحانی، سوریه، جامجهانی و چند داستان دیگر