۱۵ سال پس از حذف خونین نیروهای ملی و مذهبی در جریان وقایع مرداد ۱۳۳۲ و حاکم شدن فضای یأس و ناامیدی سیاسی پس از دو تجربه تلخ ۲۸ مرداد ۳۲ و ۱۵ خرداد ۴۲، درحالیکه بسیاری از معترضان سیاسی حکومت، ازجمله رهبر جنبش حوزوی و مذهبی معترض (امام خمینی) در تبعید یا در زندان به سر میبردند، گروهی از حذفشدگان تصمیم گرفتند با افتتاح یک بنای دینی، وارد فاز جدیدی از حرکت اصلاحی و اعتراضی علیه حکومت وقت شوند.
یک حقوقدان (ناصر میناچی)، یک سرمایهدار مذهبی (محمد همایون) و یک مقام قضایی (عبدالحسین علیآبادی) با همراهی یک روحانی فعال (مرتضی مطهری) قرار بود سبک نوینی از کار فرهنگی و مذهبی را آن هم در شمالیترین نقطه پایتخت بنیان نهند.
احداث مسجد و رواق خطابههای مذهبی برای برگزاری سخنرانیهای دینی و علمی و اخلاقی و همچنین ترویج و نشر تعالیم و تشریح اهداف دین اسلام، تاسیس مراکز تحقیقاتی و تربیتی اسلامی، تامین مراکز تحقیقاتی علمی اسلامی، پرداختن به کارهای خیریه و کمکهای لازم به دیگر موسسات تعلیماتی اسلامی و انجام دادن خدمات بهداشتی، اجرای عملیات اقتصادی برای گسترش منظور و موضوع موسسه و نشر مطبوعات دینی، اهداف رسمی اعلامشده موسسان حسینیه بود.
اما چرا شمال تهران؟ و چرا حسینیهای به شکل آمفیتئاتر؟
علی اشرف فتحی
جادوی مکان
هنوز هم نیم قرن پس از تاسیس حسینیه ارشاد و چهار دهه پس از مطهری و شریعتی، تصور رایج مردم از «حسینیه»، چیزی شبیه فضای حسینیه ارشاد نیست. پرویز خرسند بهخاطر میآورد که شهید مطهری هنگام ساخت سالن اصلی حسینیه تاکید داشت سالن باید شیب داشته باشد تا همه بتوانند جایگاه سخنرانی را ببینند. دیری نپایید که این جایگاه، شاهد اجرای نخستین تئاتر مذهبی به سبک مدرن درباره ابوذر غفاری (صحابی نامدار پیامبر اسلام) شد.
به نظر میرسد که بانیان حسینیه ارشاد به این نتیجه رسیده بودند که برای پیروزی هرگونه حرکت اعتراضی سیاسی باید طبقه متوسط و تحصیلکرده را با خود همراه کنند. آنها از تجربه شکست دولت مصدق نتیجه گرفته بودند که بدون کار عمیق فرهنگی و فکری نمیتوان امیدی به همراهی طبقه تحصیلکرده و دانشگاهی داشت. از سرکوب جنبش ۱۵ خرداد نیز به این نتیجه مهم دست یافتند که بدون همراهی طبقه متوسط جامعه، حکومت بهراحتی قادر به سرکوب اعتراضات اقشار فرودست جامعه خواهد بود. بنا بر این درک اجتماعی بود که حسینیهای به سبک متفاوت، در یکی از شمالیترین نقاط پایتخت ساخته شد و شاخصترین متفکرین و چهرههای حوزوی و دانشگاهی که دغدغه دینی داشتند، انگیزه مضاعفی یافتند تا ارتباط متفاوتی را با اقشار تحصیلکرده و تاثیرگذار جامعه تجربه کنند.
حاصل فعالیت کوتاهمدت پنج ساله حسینیه ارشاد نشان داد که جامعه تا چه میزان تشنه و نیازمند چنین حرکتی بوده و بانیان حسینیه از چه درک درستی از مشکلات و مسائل کشور برخوردار بودهاند. جامعه ایران، پس از تجربه حسینیه ارشاد، دیگر جامعه سرخورده و فاقد آگاهی دهه ۳۰ و ۴۰ نبود.
حسینیه ارشاد پاسخی بهجا و بهموقع به جامعه تشنه آگاهی دینی و فرهنگی بود. جامعه نیز واکنش مثبت فوری به آن نشان داد و این حسینیه را به یک جریان اثرگذار سیاسی و فرهنگی در تضعیف پایههای اجتماعی حکومت پهلوی تبدیل کرد. بسیاری از چهرههای شاخص انقلاب اسلامی از این حسینیه برخاستند و مطرح شدند و جلسات مهم سیاسیشان را در اینجا تشکیل میدادند. بیتردید اگر هدفگذاریهای موسسان از نظر مخاطب و مکان حسینیه، چیز دیگری بود، این محل نیز به چنین جایگاه اثرگذار بیبدیلی نمیرسید.
جادوی چهرهها
دومین جادوی این ساختمان را باید چهرههایی دانست که از طریق سخنرانی در حسینیه به جامعه ایران معرفی شدند؛ مرتضی مطهری و علی شریعتی. دو خراسانی نوگرایی که هر دو منتقد بیپروای کارنامه نهادهای سنتی و در پی ارائه قرائت نوین و روزآمد از اسلام بودند. اگرچه بسیاری از آثار استاد شهید مطهری حاصل سخنرانیهای سه ساله او در حسینیه ارشاد بود و پس از این دوره بود که مطهری بهعنوان یک اندیشمند برجسته اجتماعی مطرح شد، بیشترین شهرت حسینیه ارشاد با سخنرانیهای آتشین دکتر علی شریعتی گره خورده است. استاد جوان ۳۵ ساله دانشگاه فردوسی مشهد که بهتازگی از فرانسه برگشته بود و از طرف مطهری که دوست پدرش بود، به حسینیه ارشاد دعوت شد.
هرچه حسینیه مشهورتر و شلوغتر میشد، اختلاف میان سران جریان حاکم بر آن افزایش مییافت؛ اختلافاتی که دامنه آن به دهههای بعدی نیز کشیده شد و یک دلخوری و شکاف تاریخی را رقم زد. جدیترین اختلافها بر سر مخالفت استاد مطهری با برخی سخنان و آرای دو خراسانی دیگر فعال در حسینیه شکل گرفت؛ علی شریعتی و فخرالدین حجازی. نظر منفی مطهری منجر به حذف حجازی شد، اما استمرار انتقاداتش از شریعتی با خروج اجباری خود مطهری از حسینیه در آغاز چهارمین سال فعالیت آن پایان یافت. مطهری بر این باور بود که شریعتی برخلاف باور بخشی از جامعه، نه یک «اسلامشناس»، بلکه «اسلامسرا» بود. بخش گستردهای از حوزویان نیز با مطهری همدل بودند. یاران و دوستداران شریعتی اما این مخالفتها را به معنای حسادت مخالفان شریعتی نسبت به محبوبیت روزافزون او و شلوغ شدن جلسات سخنرانیاش تفسیر کردند و با بیاعتنایی از قهر مطهری عبور کردند.
حسینیه ارشاد به حدی با حاشیهسازیهای معطوف به شریعتی گره خورد که مخالفان سنتی قدرتمند و متنفذ دکتر همچون آیتالله العظمی میلانی (مرجع تقلید حوزه مشهد و از دوستان سابق خانواده شریعتی) و شیخ احمد کافی (واعظ مشهور و بانی مهدیه تهران)، ترکیب «یزیدیه اِضلال» را به جای «حسینیه ارشاد» به کار بردند و مطالعه و ترویج آثار او را حرام شرعی اعلام کردند.
اما با همه اینها شریعتی و جریان حاکم بر حسینیه ارشاد، موافقان مهمی نیز در میان حوزویان داشت. امام خمینی بهعنوان رهبر تبعیدی محبوب، با جریان تحریم و تفسیق شریعتی همراهی نکرد، دکتر بهشتی، سیدموسی صدر و آیتالله خامنهای به دفاع از شریعتی ادامه دادند و در تداوم این تنوع و تکثر فکری همین بس که پس از پیروزی انقلاب ۵۷ نام خیابانی که حسینیه ارشاد در آن ساخته شده و یکی از طولانیترین خیابانهای پایتخت بود، به نام «دکتر علی شریعتی» تغییر یافت و دهها مدرسه، خیابان، بیمارستان و موسسه در شهرهای مختلف کشور هنوز نام این متفکر جنجالی را بر خود دارند.
ناگفته نماند که بسیاری از مخالفان شریعتی، دلخوری خود را از نامگذاری یک خیابان مهم تهران به نام او پنهان نکردند و در پنهان و آشکار به این اقدام انقلابیون حاکم معترض بودند. ازجمله مرحوم مجتهدی تهرانی، موسس حوزه علمیه مجتهدی تهران، تا پایان عمرش این خواسته قلبیاش را پنهان نمیکرد که دوست دارد روزی نام شریعتی از این خیابان پاک شود.
پیروان شریعتی و رنجهایشان
شریعتی یک متفکر مسئلهساز بود. او همانگونه که خود را وصف کرده بود، در میان روشنفکران، متهم به دینداری و در میان دینداران، منسوب به بیدینی بود. نیز آنگونه که دوست و همراهش سید موسی صدر وصفش کرده بود، در ایران متهم به وهابیگری و در جهان عرب بهعنوان یک شیعه و رافضی غالی شناخته میشد. پیروانش هم رنجهای مشابه و بلکه افزونتری یافتند. نسبت امروز ما با شریعتی، ۴۰ سال پس از مرگش را همین رنجها تعیین میکند.
شریعتی یک متفکر مسئلهساز و پرسشزا بود. او پرسشهای فراوانی در ذهن دینداران نسبت به تصورات دینیشان، و در ذهن بیدینان نسبت به واقعیتهای جامعه ایجاد کرد. دنیای پس از شریعتی، سرشار از پرسشهایی بود که پرابلماتیک ذهنی بسیاری از طبقات متوسط و تحصیلکرده را تغییر داده بود.
حسینیه ارشاد پس از ظهور شریعتی، شاهد چندین دهه رنج و تردید و پرسشگری بوده است. جریانها و چهرههای مختلف در این چهار دهه گرفتار یک رنج مدام بودهاند؛ اینکه شریعتی متعلق به کیست؟ مقصر چه چیزهایی است؟ مسئول کدام اتفاقات است؟ به دنبال چه بود؟ با چه کسی سر ستیز داشت؟ و اساسا محصول چه علل و عواملی بود؟
رنج بیپایان جدال بر سر میراث شریعتی از ترور استاد مطهری آغاز نشده بود و با آن نیز به پایان نرسید. شریعتی پس از مرگش آنقدر بزرگ و در عین حال مبهم و پرمسئله شده بود که هر کسی باید تکلیف خود را با او روشن میکرد. او فقط مسئول اصلی ترور منتقدانی همچون استاد مطهری و شیخ قاسم اسلامی، یا انشعاب در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ قلمداد نشد، بلکه رنج پیروان شریعتی آنگاه جلوه میکرد که او همزمان هم عامل جذب جوانان به دین و هم عامل انحراف گسترده اعتقادی آنان معرفی میشد. عبدالکریم سروش در رأس نسل میراثدار شریعتی، اگرچه از شریعتی عبور کرد، اما بر رنج پیروان شریعتی افزود و مسئلهسازتر و پرسشزاتر شد. دیگر میراثداران شریعتی، جنس مسئلهسازی سروش را برنتافتند و او را ملامت کردند که در راه شریعتی خلل افکنده است.
حقیقتی در ورای اساطیر
شریعتی در زمان حیاتش به اسطوره بدل شد. این اسطورهسازی به جایی رسید که سخن گفتن از حقیقت شریعتی هر روز دشوارتر شد و میراث فکریاش به قدری سخاوتمند شد که گروهی او را از پایهگذاران اندیشه ولایت فقیه و گروهی نیز او را پدر مارکسیسم اسلامی دانستند. این مسئله که شریعتی اساسا به دنبال چه بوده است، پرسش جدی و جاری زمانه ماست. هنوز هم گروهی به دنبال «نیتخوانی پروژه مرموز شریعتی» و ارتباطات «مشکوک» او با ماسینیون و گورویچ و سارتر هستند و گروهی نیز پشت پرده تلاش ساواک و سیا برای جریانسازی از طریق شریعتی در نظام انقلابی ایران، سخن از ابهامات جدی زندگی و مرگ شریعتی میگویند.
فراتر از اینها، هنوز هم مرگ شریعتی یک پرسش و معمای جدی برای بسیاری از مخاطبان آثار اوست. حتی محل دفن او و سرنوشت جنازهاش که به امانت در قبرستان زینبیه دمشق به خاک سپرده شده است، مسئله جدی سیاسی و فرهنگی زمانه ماست. کتابهایش هنوز مسئلهساز و پرفروشتریناند.
همه این پرسشها و مسئلهها کشف حقیقت شریعتی و پروژه حسینیه ارشاد را در سطح پرابلماتیک صدها متفکر و دانشجو و طلبه و فعال سیاسی باقی نگه داشته و خواهد داشت.
شماره ۷۱۰