گفتوگو با علی بندری درباره پادکست «چنل بی»
جادوی جعبه صدا
اصطلاحهای خاص خودش را دارد. وقتی شروع به تعریف ماجرایی میکند سخت است دل کندن و توقف پادکست و موکول کردن شنیدن آن به زمانی دیگر. هر بار ماجرایی تازه و مستند را تعریف میکند اما شروع هر قسمت یک شروع مشترک دارد: «سلام، من علی بندری هستم و این اپیزودی از پادکست کانال بی. پادکستی که در اون من هر بار گزارشی رو که در یک رسانه معتبر انگلیسی زبان منتشر شده به فارسی برای شما تعریف میکنم.» و بعد از این کلمات جادوی پادکست شروع میشود. آنچه میخوانید گفتوگویی است با علی بندری، صاحب صدای کانال بی.
- وقتی سایت پادکست «چنل بی» را میبینیم، در قسمتی که در مورد شما توضیحاتی دادهاند، نوشته شده اگر علی بندری را دیدید، از او بخواهید داستان هشت سالگی و شیوه روایتگریاش را برای شما تعریف کند. ما الان این موقعیت را داریم که از شما بپرسیم ماجرای این هشت سالگی چیه؟
یک سال، یک سال و نیم پیش بود، یکی از دوستانی که از طریق پادکست یکدیگر را شناخته بودیم آمد و باهم صحبت میکردیم و فهمیدم این کاری که من چیزی را میخوانم و برای دیگران تعریف میکنم در من سابقه دارد. ما پنج بچه بودیم و همه با هم در یک اتاق میخوابیدیم. ما مجله کیهان بچهها میخواندیم که مادرم میخرید و هنوز برایم سوال است که مادر من در شهرستان لنگرود چگونه کیهان بچهها برای ما میخرید در حالی که فکر میکنم تا همین ده سال پیش هم خرید این نشریات ساده نبود و نمیشد مجله روز و روزنامهها را بهموقع داشت.
به این دلیل که از بقیه بزرگتر بودم و زودتر باسواد شده بودم، من عین آن چیزی که خوانده بودم را برای خواهر و برادرهایم تعریف میکردم. یادم هست داستانهای شاهنامه منتشر میشد مثلا قصه رستم و سهراب. بعدا متوجه شدم عین این کار را در «چنل بی» امروز انجام میدهم؛ یعنی چیزی را میخوانم و برای بقیه تعریف میکنم. آن زمان خواهر و برادرهای کوچکم بودند که سواد نداشتند و من برایشان قصه میگفتم و امروز هم کسانی هستند که نمیتوانند به هر دلیلی کتاب را بخوانند یا دوست دارند داستان را صوتی گوش دهند و من این کار را برایشان انجام میدهم.
- چه زمانی احساس کردید که که دیگر میخواهید پادکست خودتان را درست کنید؟ آیا به همان دوران کودکی برمیگردد یا حس کردید حرفهایی دارید که دلتان میخواهد بقیه هم آن را بشنوند؟
اینطور نبود که حرفی برای گفتن داشته باشم، و در پادکستهایم حرفی از خودم نمیزنم و من اصلا حرفی از خودم برای گفتن ندارم. نمیدانم از کجا شروع شد. سال ۲۰۱۲ به فکر درست کردن پادکست افتادم، اما یادم نمیآید میخواستم چه چیزی در پادکستها بگویم. شاید میخواستم پادکست از گفتوگو با دوستانم درست کنم و هرچه میبینیم و میگوییم که گاهی طنز هستند را بیان کنم. نمونه انگلیسی هم وجود داشت و من گوش میدادم، اما این کار را نکردیم چون حس کردیم آنقدری که خودمان فکر میکنیم، بامزه نیستیم. دوستم عقلش از من بیشتر میرسید و گفت آنهایی که فکر میکنی بامزه هستند برای کارشان زحمت کشیدهاند و محصولشان به سادگی به دست نیامده است.
در همه این توهم وجود دارد که فکر میکنند بامزه هستند و اگر از جمعهایی که تشکیل میدهند و میخندند فیلم یا صدایی تهیه کننده بامزه میشود، در حالی که اینطور نیست. کسانی که کارهای بامزه میکنند سابقه سالها فعالیت کمدی دارند و قطعا خیلی باهوش هستند و چیزهای زیادی میخوانند. اگر این کارها را نکرده باشی و یکدفعه بپری پشت میکروفون ممکن است نتیجه دلخواه حاصل نشود.
تا ۲۰۱۵ میلادی یا ۱۳۹۴ کاری نکردیم و فقط شنونده پادکستها بودیم تا اینکه دوستانمان «ناملیک» را راه انداختند. وقتی فهمیدم سایتی محتوای صوتی میگذارد، گفتم چرا پادکست نمیگذارید؟ گفتند اتفاقا میخواهیم پادکست درست کنیم. من به آنها پیشنهاد دادم که یک نفر را بیاورید و گزارشهای انگلیسی را بخواند و بعد تعریف کند. گفتند یعنی ترجمه کنیم بعد یک آدمی از روی ترجمه بخواند؟ گفتم نه. از روی خواندن گزارش شبیه گویندههای رادیو میشود. وقتی توضیح میدادم، حس کردم مطلب برایشان جا نمیافتد و خواستند خودم اتودی بزنم.
- از اتود خوششان آمد؟
وقتی اتود را برایشان فرستادم، گفتند ما همچین چیزی میخواستیم و ایدهمان این بود که بگوییم هرکس میتواند کانال شخصی خودش را درست کند. گفتند اصلا این صدای تو را در کانال میگذاریم و اسمش را به نام خودت میگذاریم. من هم موافقت کردم و گفتم اسمش را بگذارید «کانال بی» به خاطر حرف اول اسم من که «بندری» است. چند روز گذشت و دیدیم هر پادکستی که در سایت گذاشتهاند را ۱۰ نفر گوش دادهاند ولی آن نمونهای که من گذاشته بودم ۶۰ بازدید داشت.
مردم خیلی خوششان آمد و من هم بلافاصله یک هفته بعد یک کار دیگر تحویل دادم. اپیزود «ال چاپو!» خیلی لذت داشت که چیزی درست کنم مخصوصا برای من که از نظر فاصله زمانی از ایران دور بودم. فکر میکردم چه حس خوبی است که من اثری به فارسی تولید میکنم و مردم هم دوست دارند و خودم هم از آن لذت میبرم. همهچیز دست به دست هم داد تا این چیزی که امروز میبینید حاصل شود.
- همان روزهای اول که ایده در ذهن تان بود فکر می کردید پادکست “چنل بی” برای مخاطبانش اینقدر جدی شود؟
اولش که اصلا و مطلقا فکر نمیکردم هیچکس گوش بدهد. اول تصورم این بود کسی که انگلیسی میتواند گوش بدهد که سراغ پادکستهای ما نمیرود به این دلیل که من صدای خوبی ندارم و امکانات ضبط خاصی صدای ندارم. آن زمان هم مثلا کجا صدایم را ضبط میکردم؟ گوشه اتاق. خب، کسی که مثلا میخواست «گیم آو ترونز» نگاه کند نمیآمد پادکستی را که من گوشه جاکفشی خانهام درست کرده بودم گوش کند. در این حالت معلوم است که در این رقابت باختهام.
اما وقتی یک سال گذشت دیدم آنچه فکر میکردم برعکس شد. آن وقت من میگفتم چرا همه پادکست ما را گوش نمیکنند؟ چرا به جای ۵هزار نفر ۵میلیون شنونده نداریم؟ این نگاه هم غلط بود، ولی کمی گذشت تا فهمیدم این کار ما برای چه کسانی میتواند جذابیت داشته باشند.
- باوجود رسانههای مختلف با تصاویر و جذابیتهای هیجانانگیز، چطور است که هنوز در این دوره آدمهایی هستند که مجذوب صدا میشوند و گاهی واقعا به گوش دادن پادکست اعتیاد دارند؟
پادکست نهتنها زنده و سرحال است بلکه تازه دارد خودش را نشان میدهد. کاری به پادکست فارسی ندارم، اما همین هفته پیش دو تا اتفاق بزرگ افتاده است که یکی را تعریف میکنم؛ «اسپاتیفای» دو خرید بزرگ انجام داده و شرکت گیملت مدیا و انکر را خریده است. این دو خرید، اتفاق بسیار بزرگی است. با اینکه یک سال نیست وارد پادکست شده، اما هم یک شرکت بزرگ تولید محتوای پادکست هم یک شرکت پخشکننده پادکست را خریده و این اتفاق کمی نیست.
آنهایی که این پادکستها را بشناسند متوجه میشوند که چقدر کار بزرگی کرده است. برخی میگویند این کار میتواند مثبت باشد و برخی میگویند تهدیدی برای پادکستهای مستقل است. نکته این است که اسپاتیفای حواسش هست که پادکست یک پتانسیلی دارد. اسپاتیفای بهتر از هر کسی در دنیا مشتریهای صدا را میشناسد و فهمیده است که ملت چه چیزی را چگونه گوش میدهند و آنقدر مخاطب دارد که حاضر است این دو شرکت بزرگ را بخرد و میخواهد به این سمت برود که محتوای جذابتر تولید کند.
- واقعا چرا پادکست هنوز در دنیا جذاب است؟
به چرایی روانشناسی کاری ندارم. من میگویم ویدیو خیلی خوب است اما نمیتوان همیشه ویدیو نگاه کرد. ویدیو برای آخر شب است که من خستهام ولی در طول روز وقتی ورزش میکنم، اتو میکنم، خانه را تمیز میکنم، رانندگی میکنم و… میتوان پادکست گوش داد.
- در واقع فکر میکنید پادکست میتواند از ظرفیتهای مرده استفاده کند؟
بله، این هست و حواسمان نیست این چه حرف بزرگی است. شما امکان این را دارید که علاوه بر انجام کارهایی که ملزم به آن هستید، بتوانید یک قصهای هم گوش کنید. این امکانش قبلا نبود. تفاوت بزرگش با رادیو این است که یک نفر دیگر برایت تصمیم نمیگیرد که چه چیزی بشنوی. از دریای بیانتهای محتوا انتخاب میکنی که چه چیزی را با چه موضوعی و با چه سرعتی بشنوی و ارتباطی که با تو برقرار میکند خیلی قوی است.
- پادکست چگونه این رابطه قوی را ایجاد میکند؟
یک پادکستی هست که شنونده آن هستم و فکر میکنم به ۳۱۶ قسمت رسیده. هر اپیزود را حدود یک ساعت تصور کنید. در واقع گوینده پادکست ۳۰۰ ساعت در گوش من حرف زده است. فکر میکنید چند نفر در زندگی ۳۰۰ساعت در گوشتان حرف زدهاند؟ به همین دلیل است که میگویم ارتباطی که پادکست با آدم برقرار میکند اینقدر شخصی است و پیامی که از طرف پادکست میآید تاثیرش زیاد است. برای همین تبلیغ در پادکست خیلی گران است. خیلیها دنبالش هستند که چگونه خودمان را در پادکست جا کنیم! اندازه مخاطب در پادکست مهم نیست؛ لازم نیست ۱۰هزار نفر پادکست را گوش دهند تا فکر کنید تاثیر گذاشتهاید. پادکست با هزار شنونده وفادار که هر هفته موبایلشان را برمیدارند تا یک ساعت گوش دهند شما چه میگویید، تاثیرگذاریاش را دارد.
- به همین دلیل صدای گویندههای پادکست را دوست داریم؟
صدای خوب و بد نداریم و امروز تعاریف عوض شده و ممکن است شما از یک صدا خوشت بیاید و ممکن است از یک صدا بدت بیاد. مادامی که شما از صدا بدت نیاید، محتوا تعیین میکند که شما یک پادکست را گوش می دهید یا نه. اگر از محتوا خوشت بیاید وقتی ۱۰۰ساعت در گوشت حرف زد مگر میشود دوستش نداشت؟ آن زمان است که فکر میکنید این بهترین صدا است در حالی که نیست، فکر میکنید این بهترین بیان است در حالی که نیست و … مجموعه عواملی دست به دست هم داده و اثری را گوش میکنید و اگر بپرسند چرا دوست دارید نمیتوانید یک دلیل بیاورید به این دلیل که مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند و بیش از همه محتوا را دوست دارید.
گفتوگو با علی بندری
- محتوای «چنل بی» از کجا میآید؟
در «چنل بی» محتوا برای ما نیست. عده زیادی «چنل بی» را دوست دارند و من واقعا خوشحالم و لطف دارند، اما واقعا برای من نیست و اصل کار را کس دیگری کرده و تیمی سالها تجربه کرده و یک مستند روزنامهنگاری است که ما سعی میکنیم نشانش دهیم. از شانس و اقبال خوب ما این را به دست شما میرسانیم، اما میدانیم که برای ما نیست و ما هم ادامهدهنده یک راهیم.
- از گذشته پادکستها باخبریم، اما فکر میکنید پادکست در آینده به کجا میرسد؟ مثل یک سِری از هنرها و رسانهها در اصالت خودش میماند یا راهش عوض میشود؟
خیلی سوال بجایی است. همین حالا در فضای امروز و سال ۱۳۹۷ یا ۲۰۱۹ که صحبت میکنیم و اسپاتیفای دو شرکت بزرگ را خریده. پادکست در حال حاضر آزاد است مخصوصا از این نظر که میتوانی در خانه خودت پادکستی درست کنی و عده زیادی به پادکستت گوش میدهند بدون اینکه رسانهای داشته باشی. پس پادکست خیلی خاص است و در فارسی و انگلیسی هم همین وضعیت را دارد. منتها ممکن است ما در آستانه پایان این عصر باشیم.
اگر یک یا دو شرکت بزرگ روی برنامهای تمرکز کنند این اتفاق میافتد که ممکن است همهچیز را تسخیر کنند، مثل ماجرای فیسبوک و گوگل که اینترنت امروز برای همه گوگل شده یا همه در فیسبوک هستند. آنقدر که شاید کسی که وارد اینترنت میشود نتواند تصور کند روزگاری اینترنت بود ولی گوگلی نبود! در مورد پادکست هم همین وضعیت است. از قبل هم بوده اما آنقدر مهربان بودند یا برایشان بزرگ نبوده که نگفتند فقط پادکست را میتوانی روی اسپاتیفای بشنوی، اما باز هم نمیدانیم در آینده چه خواهد کرد.
الان اینطور است که پادکست را هر جا تولید کنید میتوانید هر جایی به مخاطب برسانید. ولی ممکن است این شرایط ادامه پیدا نکند و یکدفعه بگویند اگر قرار است پادکست تولید کنید فقط روی اسپاتیفای میتوانید این کار را بکنید و دیگران گوش کنند. من دوست ندارم پادکست به این مسیر برود اما شاید هم برود و این خطر وجود دارد.
- تولید پادکست در زندگی شخصی شما چه تاثیری داشته؟
اغراق نیست که بگویم وقتی فکر میکنم قبل از تولید پادکست چه میکردم چیزی خاطرم نمیآید! حجم کار روزانهام را کم کردهام و آنقدر کار پادکست زیاد شده که کارهای شرکت را کم کردهام و به پادکست بیشتر میرسم و علاوه بر شبها در روز هم وقتم را میگیرد. تیم اداره و تولید پادکست همه با کارشان کیف میکنند، درآمد هم دارند. اما نکته اصلی این نیست بلکه همه فارغ از اینکه کار تمام وقت یا پارهوقتشان پادکست است، به شدت از کار لذت میبرند. از اینکه جزئی از قصه هستند. من هم لذت میبرم که جزو این تیمم و از لذت بردن دیگران از این کار هم بیشتر خوشحال میشوم.
- اگر این فرصت را داشتید که یکی از اپیزودهایی تولیدی شما به گوش اکثریت مردم ایران میرسید، فکر میکنید کدام قسمت را باید همه بشنوند؟
اپیزود «به زبان آتش». این پادکست ۲۱ بهمن سال قبل بیرون آمد و اسمش را که میآورم تنم میلرزد. «به زبان آتش» داستان آدمی است که به آتشسوزی عمدی و کشتن سه بچهاش متهم میشود.
- شما به جز «کانال بی» یک پادکست دیگر با عنوان «بی پلاس» هم تولید میکنید. ماجرای تولید آن پادکست چیست؟
«بی پلاس» پادکست دوم ما است و سال قبل درست شد و از اردیبهشت ساخته شد. من در «بی پلاس» کتابهای غیرداستانی را تعریف میکنم. خلاصه کتابهایی را که بعضی از آنها به فارسی ترجمه شده و برخی هم نشده است در «بی پلاس» میگویم. من در این کار نمیگویم کدام کتاب خوب است یا بد است من فقط توضیح میدهم که کتاب در مورد چیست و بعد میتوانید تصمیم بگیرید آن را بخوانید. در جامعهای که تیراژ کتابش ۵۰۰ الی هزارتا است، پادکستها را ۵۰ هزار نفر میشنوند. وقتی این موضوع را به ناشران میگویم، واقعا تعجب میکنند.
- فکر میکنید میتواند جایگزینی برای صنعت چاپ باشد؟
بله، اما کاری که ما میکنیم فراتر از کتاب صوتی است که همهجا وجود دارد. کاری که ما میکنیم جایگزین کتاب خواندن نیست، اما دعوت به کتاب خواندن است. هزار نفر ممکن است کتابی را ورق بزنند و از بین آنها ۲۰۰نفر شاید آن را بخرند، اما پادکست ما را ۴۰هزار نفر میشنوند و چیزی از یک کتاب دستگیرشان میشود. به ما میگویند میدانید روی خرید کتاب اثر میگذارید، من میگویم خیلی خوشحالم ولی اصل هدف ما این نیست که روی فروش کتاب تاثیر بگذاریم. کتابی که مثلا ۳۰هزار تومان قیمت دارد شاید در دسترس همه نباشد، و ما حرف اصلی آن را مجانی در ۳۰ یا ۴۰ دقیقه به مخاطب پادکست میدهیم و میگوییم اگر خوشت آمد برو کتاب را بخر و کامل بخوان.
مصاحبهکننده: سید مهدی احمدپناه
گفتوگو با علی بندری – مجله چلچراغ
جناب بندری شما آنقدر محترم وعزیز هستید،که گویی،عضو خانواده همه ما در ایران هستید کار های اتان عالی صدای اتان بسیار آرام تشکر از شما و تیم خوب اتان،زیبا کنار رشت
جناب بندری ممنون از شما و تیم خوبتان.اگر ممکنه از داستانهای غیر جنایی یا ایرانی که بیشتر بشه باهاشون ارتباط برقرار کرد استفاده کنید.باتشکر
درود بر آقای علی بندری
سپاس فراوان از شما و تیم خوب ، دلسوز و حرفه ای برای تهیه و تولید دو پادکست شنیدنی (بی پلاس) و ( چنل بی) .
بسیار لذت میبرم ، دانسته هام رو مرور میکنم و خیلی چیزهای جدید یاد میگیرم.
موفق و شاد باشید????
دیگه چی داری اینجا؟
قسمت پنجم پادکست رادیوچل – فیک
گفتوگو با عوامل نمایش «مکبث»
در جستوجوی شانس از دست رفته
مطالعه با تم پادکست و چت
معاشرتهای غیرتکراری