تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۲۱ - ۱۱:۳۰ | کد خبر : 761

وقتی ناهنجار«هنجار»میشود

شمیم شرافت چه کسی جامعه را هدایت میکند؟ چه کسی میتواند افکار مردم را تحت نفوذ خود قرار دهد؟ تتلوی خواننده؟ یا اباذری (استاد جامع هشناسی دانشگاه تهران)؟ صدا و سیما؟ یا موسیقی زیرزمینی؟ مردم به دنبال چه هستند؟ فرهنگ؟ یا صنعت فرهنگ؟ روش نگری یا عمومیت؟ در دورانی از تاریخ نویسندگان و روش نگران پرچم هدایت در جامعه را در دست […]

شمیم شرافت
چه کسی جامعه را هدایت میکند؟ چه کسی میتواند افکار مردم را تحت نفوذ خود قرار دهد؟ تتلوی خواننده؟ یا اباذری (استاد جامع هشناسی دانشگاه تهران)؟ صدا و سیما؟ یا موسیقی زیرزمینی؟ مردم به دنبال چه هستند؟ فرهنگ؟ یا صنعت فرهنگ؟ روش نگری یا عمومیت؟ در دورانی از تاریخ نویسندگان و روش نگران پرچم هدایت در جامعه را در دست داشتند. تعداد رسانه ها اندک بود و زمانی که یک روشنفکر درروزنامه ای مطلبی می نوشت، نوشته او دست به دست می‌گشت و توسط باسوادها برای بی سوادها خوانده می شد. روشن فکر پاره ای از جامعه بود که نقش هدایت گری مردم را بر عهده داشت. اما ناگهان همه‌چیز تغییر کرد و دنیا وارد عرصه پست مدرن شد. تکثر رسانه ها، تکثر افکار و تکثر هنرها پیش آمد. دیگر افراد برجسته نبودند. جوامع گروه گروه شدند. توده ها تبدیل شدند به پیروان راک، رپ و…
تمایزیابی بر اساس سبک فیلم و موسیقی صورت گرفت و هر کس در گروهی قرار گرفت. افراد برای معرفی خود از سبک موسیقی مورد علاقه و هنرمندان محبوب خود استفاده م یکردند. بت های روشنگری جای خود را به بتهایی چون بازیگران و خوانندگان دادند و آنها میدانستند چطور جامعه را هدایت کنند. امروز اگر روزنامه نگاری تلاش کند
تا کمپینی به راه بیندازد، کمتر موفق خواهد شد تا هنرمندی صاحب نام که نیروی محرک بزرگی را در دست دارد: جوانان.
امروز فرمی از هنر در جهان حاکم شده است با نام هنر عامه پسند. هنری که به کالایی شدن فرهنگ و تحمیق توده ها و واژگونی حقیقت کمک می کند، با توده ای شدن فرهنگ، نوعی فرهنگ استاندارد و قالبی با رسانه‌های مدرن همچون شبکه‌های اجتماعی در میان مردم توزیع می شود و افکار تود ه‌ها را جهت میدهد. سکوت قدرتمندان نیز حاکی از رضایت از تحمیق توده هاست. صنعت فرهنگ کالایی دست صاحبان صنایع شده است تا بازارهای وسیع تجاری و پذیرش سیاسی را در مردم رواج دهند. مردم نیز احساس فردیت کاذبی با این نوع فرهنگ دارند و از نوعی قانون شکنی کاذب که در این فرهنگ می یابند، دلخوش می شوند. بی‌خبر از اینکه آزادی و فردیت واقعی
آنان و قوه مقاومتشان در این فرهنگ حل می شود.
بدین شکل است که فرهنگ مقاومت مردمی در قالب های خاص، در مقابل الگوهای تحمیلی دولتی شکل میگیرد و تنها حمایت از ستاره های زیرزمینی برای جذب آرای مردم در انتخابات اتفاقمی‌افتد. بسیاری از هنرمندان منزوی می شوند، یا به خانه‌نشینی تن می دهند، یا ناگزیر تن به رفتن می دهند. ستارگان تازه شکل گرفته مثل پدیده ای
چون «تتلو » جامعه را لبریز میکنند، در خانه و کافی‌شاپ و خیابان و اینترنت سرریز می شوند و اذهان را تحت کنترل خود قرار م یدهند. دیگر جامعه ای جدید شکل م یگیرد، جامعه ای که موسیقی زیرزمینی‌اش به روی زمین آمده و تبدیل به دغدغه ای همگانی می شود. عیان می شود.
تندروی خود را بروز م یدهد و هر آ نکه پیرو این موسیقی نباشد، از ما نخواهد بود. بیماری جامعهرا فرام یگیرد که هر کس «بغ بغو » نکند، از مانیست.
جامعه در این حالت برای گریز از واقعیت خود،برای گریز از معنای واقعی زندگی، برای گریز از آینده و دلهر ه‌های خود، خود را به فرومایگی می‌ایندازد. کسی دیگر حوصله فکر کردن ندارد.
این روند از احساس انفعال مردمی ناشی م یشود که ناتوان از احساس ایجاد تغییرند و خود را به راهی دیگر می زنند. کسی کتاب نمی‌خواند، همه می گویند «بغ بغو ». تتلو و امثال او رشد میکنند.
نسلی را می سازند که تنها به ظاهر می اندیشد، نسلی که مجذوب ایده آل های مدرن غربی شده، اسطوره هایش تغییر میکند، ظاهر خود را تغییر میدهد، دست به خطرناک ترین عمل های زیبایی وقتی ناهنجاری «هنجار » میشود میزند، دست های خود را نقاشی می کند و ذهنش را از هرگونه معنا تهی میکند که من مبارزه می کنم، با فرهنگ موجود، با سنت. غافل از این که خود اسیر فرهنگی شده است پوچ که آیند های در بر ندارد.
روشن فکر تنها می شود. سیاستمدار نیز مردم را به حال خود میگذارد و غافل از این که لغو مجوز و کار، تنها به قدرت پوپولیسم صنعت فرهنگ می افزاید و در تربیت انسان های تک بعدی و سطحی می کوشد. مردم در حسی تمامیت خواهانه و پوچ در حمایت از «هیچ » هم دست می شوند و نتیجه فردی می شود که به بت جدید جوانان تبدیل شدهاست. بت دستگیر می شود، مردم عصبانی می شوند. بت از کنترل خارج شده است. اذهان از کنترل خارج شده اند. اگر از ما نیستی، نباید باشی؛ نباید حرف بزنی. نباید حرکت کنی. اگر در حمایت از تتلو یا در سوگ خواننده پاپ حرفی نمیزنی، مورد هجوم قرار می‌گیری. مردم هدایت شد ه‌اند به مسیری که انتهایی ندارد، جز پوچی. این هنرِ هنرِتوده ای است، در اختیار گرفتن ذهن در برابر هنر والا. مخاطب توانایی فکر کردن را از دست می دهد و صرفا پیروی می کند. ماشینی می شود در اختیار صنعت فارغ از هرگونه خیا ل‌پردازی و تعمق. این را می توان به‌راحتی در معنای آهنگ های تتلو و خوانندگانیاین‌چنینی یافت. کسی نمی داند که او چه می گوید، کسی نمی‌خواهد بداند، فقط گوشمیکنند که زمان سپری شود که گوش کرده باشند که صدایی در پس‌زمینه باشد. اما
نگرانی بیش از همه برای زنان و دختران است؛ که تن به شنیدن موسیقی خوانندگانی میدهند که بیش از هر چیز به جسم و ذهن آ نها حمله می کنند. خوانندگانی که اگر زن آن ها را نخواهد، سراسر دشنام را در موسیقی به او روانه میکنند و اگر آن طور که خوانندگان می خواهند نباشد، طردش م یکنند و نتیجه همه این ها میشود همبستگی
در نادانی و بهنجار شدن امر ناهنجار در جامعه.

در این شماره، از پدیده «تتلیسم » گفته‌ایم؛ با همه موافق ها و مخالف هایش. چطور؟ مثلا با طرفداران امیر تتلو همراه شده ایم و آن ها از حال و روزشان بعد از بازداشت این خواننده گفته اند. مثلا با یک جامعه شناس گف توگو کرد ه‌ایم و به رفتارشناسی طرفداران پرداخت ه‌ایم. گپ دیگر این پرونده، با وحید شمسایی به عنوان یکی از نزدیکان او زده شده. راستی، پیروز ارجمند هم درباره سبک و سیاق موسیقی تتلو گفته است.

شماره۶۷۷

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟