مراقبه؛ از کاهش استرس تا رنسانس جهانی
• این مطلب برگرفته از مقالهای با عنوان «توطئه مراقبه» است که در نشریه گاردین منتشر شده.
مریم عربی
«مراقبه شاید در واقع تنها امید نسل بشر و سیاره زمین برای جان به در بردن در چندصد سال آینده باشد.» این ادعای بزرگ، یکی از جملههای مشهور جان کابات زین، مبدع سبک «کاهش استرس بر مبنای مراقبه» یا MBSR، است؛ جنبشی که حالا دیگر فقط به کاهش استرس و آرامسازی ذهن و جسم افراد بسنده نمیکند، بلکه به ادعای طرفدارانش با دانش چندبعدی و نظم ژرفاندیشانهاش این پتانسیل را دارد که یک رنسانس جهانی را رقم بزند.
این روزها یوگا و مدیتیشن و مراقبه بیشتر از هر زمان دیگری به مد روز تبدیل شده. سلبریتیها، از اپرا وینفری گرفته تا بازیگران هالیوودی، مردم را به مراقبه تشویق میکنند و هر روز از زن و مرد و پیر و جوان به تعداد طرفداران تمرینهای ذهنی و مراقبه اضافه میشود. پای مربیان مدیتیشن، مدرسان یوگا و عصبشناسها به نشستهای جدی و مهمی مثل مجمع جهانی اقتصاد داووس هم باز شده و بنیانگذاران جنبش مراقبه حالا چهرهای مقدس و فرابشری پیدا کردهاند. اما این اکسیر جادویی دقیقا چیست؟
انقلاب مراقبه
در سال ۲۰۱۴ مجله تایم تصویر یک زن موبور جوان و باطراوت و خوشاستایل را روی جلدش انداخت و تیتر زد: «انقلاب مراقبه». در این شماره از مجله به معرفی یکی از دورههای آموزش MBSR پرداخته شده و یکی از صحنههای مشهور این دورهها ترسیم شده بود؛ خوردن یک کشمش با آرامترین سرعت ممکن. نویسنده مقاله توضیح داده بود: «این توانایی که برای چند دقیقه بر خوردن یک عدد کشمش تمرکز کنید، احمقانه نیست؛ چون مهارتهایی که برای انجام این کار نیاز است، کلید جان به در بردن و موفقیت در قرن بیستویکم محسوب میشود.» اما هر چیزی که موفقیت در این دنیای ناعادلانه را بدون تلاش برای تغییر دادن وضع موجود نصیب ما کند، طبیعتا نمیتواند انقلابی و تحولآفرین محسوب شود، بلکه فقط به آدمها کمک میکند تا با شرایط کنار بیایند. در واقع حتی شاید وضعیت را بدتر هم بکند. مراقبه به جای تشویق افراد به انجام اقدامات تحولآفرین و رادیکال، به آنها تلقین میکند که عامل ایجاد رنج، بیشتر در درون خود ماست، نه در چهارچوبهای سیاسی و اقتصادیای که نحوه زندگی ما را شکل داده است. بااینحال، هواداران مراقبه بر این باورند که توجه بیشتر به لحظه حال، بدون قضاوت آنچه در اطرافمان در جریان است، قدرتی انقلابی برای تغییر دادن کل دنیا دارد؛ تفکری که نهتنها جادویی نیست، بلکه توهمآمیز به نظر میرسد.
منجیان خیالی
تمرینات مراقبه قطعا ابعاد سودمندی هم دارد. خالی کردن ذهن از افکار مزاحم میتواند به کاهش استرس، اضطراب مزمن و بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی دیگر کمک کند. آگاهتر شدن نسبت به واکنشهای ناخودآگاه میتواند افراد را آرامتر و احتمالا مهربانتر کند. بسیاری از مروجان مدیتیشن و مراقبه آدمهایی خوب با نیت خیر هستند، اما شخصیت این افراد مورد بحث نیست، بلکه مسئله، محصولی است که میفروشند و پکیجی است که این محصول در قالب آن ارائه میشود. مراقبه چیزی بیشتر از تمرین تمرکز نیست. مراقبه مدرن هر چند از بودیسم ریشه گرفته، ولی آموزش اخلاقیات و رهایی از بند تعلقات فردی و شفقت نسبت به سایر مخلوقات که در آموزههای بودا هست، از آن گرفته شده. آنچه باقی مانده، ابزاری برای ایجاد انضباط فردی و نظم ذهنی است که به جای آزاد کردن کسانی که تمرین مراقبه میکنند، به آنها کمک میکند خود را با شرایطی که برایشان مشکلساز شده، تطبیق دهند. یک جنبش انقلابی واقعی به دنبال واژگونسازی سیستمهای ناکارآمد است، اما مراقبه فقط در جهت تقویت منطق مخرب این سیستمها خدمت میکند. روشنفکران چپ که از مخالفان سرسخت انقلاب مراقبه هستند، بر این باورند که در چند دهه گذشته، نظم نئولیبرال مخفیانه خودش را به دنیا تحمیل کرده و به نابرابری دامن زده. از مردم هم انتظار میرود که خودشان را با آنچه این مدل از آنها تقاضا دارد، تطبیق دهند. در نتیجه این وضعیت، استرس مضاعف شده و بار مدیریت آن بر دوش تکتک افراد افتاده است. در چنین شرایطی مروجان مراقبه وارد عمل شدهاند تا نقش منجی را پیدا کنند. آدمهای خسته و فرسوده زیر بار استرسهای تحمیلی سیستم هم از نجاتگرانشان سخت استقبال کردهاند.
رونالد پرسر، نویسنده گاردین، میگوید: «انتقادهای زیادی به جریان «انقلاب مراقبه» وارد است، ولی هیچکدام از اینها به این معنا نیست که مراقبه باید قدغن شود، یا هر کس که مراقبه و مدیتیشین برایش مفید است، فریب خورده و دچار توهم شده است. کم کردن درد و رنج، هدف ارزشمندی است که باید مورد تشویق قرار گیرد. ولی مدرسان مراقبه باید بدانند که استرس فردی، ریشههای اجتماعی هم دارد. این گروه با صرف نظر کردن از رنج جمعی و تغییر سیستماتیکی که ممکن است این رنج را از بین ببرد، مراقبه را از پتانسیل تحولآفرینیاش جدا میکنند و آن را به چیز پیشپاافتادهای تقلیل میدهند که افراد را متمرکز بر خودشان نگه میدارد.»
بیماری تفکر
پیام اصلی جنبش مراقبه این است که عامل اصلی نارضایتی و پریشانی، نحوه تفکر ماست. وقتی از آنچه در لحظه در حال وقوع است غافل شویم، در حسرت گذشته و ترس از آینده فرو میرویم و این باعث ناشادی و نارضایتی ما میشود. کابات زین که اغلب به عنوان پدر مراقبه مدرن از او یاد میکنند، اسم این وضعیت را «بیماری تفکر» گذاشته. یادگیری نحوه تمرکز، حجم این افکار مزاحم پیرامونی را کم میکند. بنابراین تشخیص کابارت زین این است که جوامع ما بهشدت از اختلال فقر توجه رنج میبرند و سایر مشکلات در برابر این اختلال، اهمیت چندانی ندارد.
مدافعان جنبش مراقبه شاید به شکلی ناخودآگاه، طرفدار حفظ وضع موجود هستند. آنها از این صحبت نمیکنند که توجه و تمرکز چطور از سوی شرکتهایی مثل گوگل، فیسبوک، توییتر و اپل مختل و دستکاری شده است و ریشه بحران را فقط در اذهان مردم جستوجو میکنند. به نظر آنها این تکتک مردم هستند که به خاطر اختلال توجه و تمرکز زمینهساز ایجاد مشکل برای خودشان شدهاند و نقش سیستم اقتصادی متزلزل را کمرنگ جلوه میدهند. طرفداران مراقبه در واقع به مردم راهحلی را میفروشند که آنها را به افرادی قانع و راضی از وضع موجود یا به قول رونالد پرسر، به کاپیتالیستهایی با حضور ذهن و دارای قابلیت زندگی در لحظه حال تبدیل کند.
پرورش خوشبختی در باشگاه بدنسازی
با تمرین مراقبه، آزادی افراد در «آگاهی خالص» جستوجو میشود؛ نوعی از آزادی که با تاثیرات مخرب خارجی مخدوش نمیشود. تنها کاری که لازم است انجام دهیم، این است که چشممان را ببندیم و به نفس کشیدنمان توجه کنیم. این همان چیزی است که ماهیت انقلابی مراقبه را زیر سوال میبرد؛ اینکه دنیا با سرعتی بسیار کم و با تکیه بر عملکرد فردی و نه اجتماعی افراد، در جهت بهتر شدن تغییر کند. منتقدان جنبش مراقبه بر این باورند که مدیتیشن و مراقبه هم مثل روانشناسی مثبتاندیش و سخنرانیهای انگیزشی و صنعت شادسازی، استرس را به پدیدهای غیرسیاسی تبدیل کرده است. اگر از بیکاری، نداشتن بیمه درمانی یا بدهیهای بانکی سنگین ناراضی هستیم، وظیفه خود ماست که یاد بگیریم ذهنمان را از افکار منفی خالی کنیم. به گفته کابات زین، شادی یک شغل درونی است که برای انجامش کافی است توان زندگی کردن در لحظه حال، بدون هر نوع قضاوت را یاد بگیریم. ریچارد دیویدسون، عصبشناس و از دیگر مروجان جنبش مراقبه، هم ادعا میکند خوشبختی یک مهارت است که میتواند آموزش داده شود؛ چیزی مثل پرورش عضله در باشگاه بدنسازی.
دل خوش سیری چند؟
منتقدان مراقبه و مدیتیشن بر این باورند که در سالهای اخیر، مراقبه بیش از حد کالایی شده و به فروش رسیده است. تکنیک سودمندی که میتواند برای آرامسازی کودکان در زنگهای تفریح مدرسه یا کاهش استرس افراد شاغل در مشاغل سخت مثلا خلبانان مورد استفاده قرار بگیرد، حالا به طرفدارانش وعده رنسانس جهانی و خوشبختی ابدی میدهد تا ذهن آنها را از واقعیتهای موجود خالی کند. جرمی کرت و ریچارد کینگ، نویسندههای کتاب «فروش معنویت»، اشاره کردهاند که از قرن هجدهم تاکنون، سنتهای ریشهگرفته از خرد آسیایی به ابزاری برای استعمار و تجاریسازی تبدیل شده و معنویتی بهشدت فردگرا را باب کرده که در جهت حفظ ارزشهای فرهنگی غالب و حفظ وضع موجود عمل میکند و به آلت دست نئولیبرالها برای پیشبرد اهداف خصوصیسازی تبدیل میشود.
جنبش مراقبه بهخودیخود توطئهآمیز و فریبکارانه نیست، فقط وقتی خطرناک میشود که به طرفدارانش وعدههای پوشالی بدهد و با استفاده از ادبیات تحولآفرین و انقلابی، به حفظ وضع موجود کمک کند؛ به پذیرش دنیا با همه ناملایماتش و ناامید شدن از معجزه تغییر. وقتی کارکرد کاهش استرس به ادعای تغییر دنیا تبدیل شود، زنگ خطر به صدا درمیآید. شاید همانطور که روشنفکران چپ ادعا میکنند، باز هم توطئهای در کار باشد.