درباره آلن بدیو و دنیای تئاتریاش
ابراهیم قربانپور
دنیای فلسفی آقای بدیو
دو حالت دارد. یا اهل خواندن فلسفه هستید و آلن بدیو را میشناسید که طبعا انتظار ندارید اینجا در یک پاراگراف چند کلمهای بشود چیز بهدردخوری درباره دستگاه و پروژه فلسفیاش نوشت. یا اهل خواندن فلسفه نیستید که در این صورت احتمالا برایتان مهم نیست دستگاه فلسفی بدیو چیست. اینها توجیههای نسبتا معقولی هستند که برای ناتوانی خودم از ارائه یک جمعبندی کوتاه از پروژه فکری آلن بدیو به ذهنم میرسد. بههرحال…
اگر پیگیر جریانهای معاصر فلسفی بوده باشید، لابد متوجه شدهاید که فلسفه کموبیش در حال فرو کاسته شدن به گزارههای منطقی زبانی، لفاظیهای بیسروته و بازی با واژههاست. در میانه این بلبشوی فلسفی، آلن بدیو یکی از فیلسوفانی است که پروژهاش را هنوز در نسبت با «حقیقت» تعریف میکند؛ حقیقتی که عرصههای بروزش را در رخدادهایی در دل سیاست، هنر و عشق دنبال میکند. رخداد یکی از آن واژههای بدیو است که تعریف دقیقش جز با چند صفحه نوشتن به دست نمیآید، اما فعلا میتوانید آن را مثل یک شکاف بزرگ در نظر بگیرید که در شرایطی به وجود میآید که به نظر میرسد همه چیز در یکی از این عرصهها به یکنواختی کامل رسیده و همه چیز همین است که هست. با وفاداری به رخداد است که حقیقت مجال پیدا میکند دوباره خود را آشکار کند.
بههرحال بدیو هیچوقت به استفاده از لفظها بسنده نکرده است. نه ابایی از تر کردن دامن در جریانهای فلسفی مبارز داشته است و نه ترسی از به نقد کشیدن گذشته خودش. نه هرگز محافظهکاری خاصی در بیان ضدیتش با سرمایهداری معاصر نشان داده است و نه ترسی از تلاش برای ایجاد هر تغییری در آن. در هنر هم همانطور که سعی کرده است یک صورتبندی رادیکال تئوری ارائه دهد، از آزمودن عملی حرفهایش ترسی نداشته است. یکی از تلاشهای او در این راستا همین نمایشنامههایی است که یک مجموعه از آنها اخیرا به فارسی هم ترجمه شده است.
دنیای تئاتری آقای بدیو
«به نظر من هر وقت یک نمایشگاه عمومی از بدنها و زبانها با هر ترکیب دلبخواهی برپا گردد، چه صحنهای وجود داشته باشد یا نه، تئاتر در کار است.»
به همین سادگی! ایده اصلی آلن بدیو از تئاتر ناظر به همین «نمایشگاه عمومی» است. همان چیزی که تئاتر و سیاست را نه فقط به هم شبیه، که اساسا به هم متصل میکند. برای بدیو، شاید تحت تاثیر و شاید اساسا در مقابل برشت، چیزی به نام تئاتر سیاسی وجود ندارد: تئاتر اساسا سیاسی است. اگر سیاسی نباشد، وجود ندارد. عناصر تشکیلدهنده تئاتر و سیاست از نظر بدیو، گذشته از شکل، بسیار به هم شبیهاند: متن نمایشی و متن سیاسی هر دو ناتماماند و به مدد چیزی دیگر یعنی بازنمود است که تمام میشوند و شکل پیدا میکنند. و البته عنصر سوم مشترکی به نام تماشاگر هم وجود دارد که این ملاقات متن (ایده نویسنده) و اجرا (تفسیر کارگردان) را از نو تفسیر میکند و در حقیقت از طریق آن میاندیشد.
کمی نامفهوم به نظر میرسید؟ ممکن است. بیایید کمی عملیتر فکر کنیم. نویسندهای به نام آریستوفان در یونان متنی به نام قورباغهها نوشته است که در آن دیونیزوس میان اوریپید و آشیل داوری میکند تا تصمیم بگیرد کدامیک به دنیا بازگردند. آلن بدیو در متنی به نام کدوتنبلها (بیایید با کمی اغماض بازنویسی بدیو را یک نوع کارگردانی متن آریستوفان در نظر بگیریم) آن مناظره را میان برشت و کلودل (دو نویسنده سیاسی معاصر) به داوری وزیر فرهنگ ترتیب میدهد و به این ترتیب ایده آریستوفان را با بازنمود خودش به عرصهای برای اندیشیدن تماشاگر تبدیل میکند تا او به جای وزیر فرهنگ متفرعن قضاوت کند. با کمی اغماض؛ به همین سادگی!
اهمیت احمد بودن
احمد، کاراکتر تعداد زیادی از نمایشنامههای کوتاه و بلند بدیو است. «احمد زیرک»، «احمد فیلسوف»، «احمد عصبانی میشود» و «کدوتنبلها». احمد یک عرب الجزایری ساکن فرانسه است. جوانکی رند که از همه چیز سخن میگوید و سخن نمیگوید. احمد دنباله معاصر اسکاپن، آرلکن، نوکر سیاه و به عبارت دیگر نمونه امروزی تیپ قدیمی نوکر باهوش، حاضرجواب و همیشه نکتهسنج کمدیهای عامیانه است؛ از نمایشهای سیاه ایرانی گرفته تا کمدیا دلآرته ایتالیا و کمدیهای کلاسیک مولیر. از سوی دیگر احمد یک اقلیت است؛ عرب مهاجر. او علاوه بر بار پرولتر بودن ناچار است بار اقلیت بودن را هم به دوش بکشد. به قول خود بدیو: «اگر آلمانی بودم، احمد ترک میشد، اگر بلژیکی بودم، مراکشی و …»
به این ترتیب در دنیای بعد از شورش می ۱۹۶۸ که به نظر میرسید قصه قدیمی «پرولتاریای مبارز» برای همیشه تمام شده است، احمد بدیو نوع دیگری از شورش را نمایندگی میکند. یک نوع شورش کمیک. احمد در دنیایی که کار حزبی، چیزی که روزگاری هویت خود بدیو را هم ساخته بود، دیگر کنشی معنیدار و سیاسی به نظر نمیرسد، میخواهد راه دیگری برای سیاسی بودن ترسیم کند. او همه چیز را به سخره میگیرد؛ وطن را، سیاست رسمی را، زبان را و همه چیزهایی را که از یک پرولتر پرولتر و از یک اقلیت اقلیت میسازند. در همین کتاب «احمد فیلسوف» در پارههای نمایشی کوچکی که هر کدام یکی از واژگان فلسفی خود بدیو یا تاریخ اندیشه را به پیشانی دارند، او بیش از آنکه چیزی در شرح آن واژه بگوید، آن را دست میاندازد.
«احمد» بدیو درست همانطور که خود بدیو در برابر تبدیل شدن به تئاتر متداول مقاومت میکند، در برابر تبدیل شدن به یک انسان متداول مقاومت میکند. او با تمام وجود مواظب است تا «یک فرانسوی» نباشد. او احمد است؛ زیرک، فیلسوف و عصبانی. او احمد است؛ یک اقلیت!
Ebrahim Ghorbanpour