روز وصل دوستداران یاد باد
لابد شما هم مثل من قبول دارید که بخش زیادی از موفقیتهای تاریخ سینما مدیون زوجهای هنری است. یعنی خیلی وقتها اصلا خود زوج بودن زورش به هنری بودن میچربد و یک زوج هنری همینطور بیدلیل باعث موفقیت یک اثر هنری میشود. زوجها معمولا مکمل همدیگرند. یعنی هر کدامشان یک ویژگی خاصی دارد که آن یکی ندارد و رویهمرفته (منظورم رویهمرفته از این نظر است، نه از آن نظری که شما فکر میکنید) یک مجموعه کامل را میسازند. فرقی هم ندارد با چه درجهای از روشنفکری به قضیه نگاه کنید. اگر مثل من خیلی روشنفکر باشید کاساوتیس و جنا رولندز را دارید. اگر مثل مریم عربی طرفدار سریالهای زرد باشید، کیت هرینگتون و رز لزلی (مریم اسمشان را بلد نیست بهشان میگوید جان اسنو و ایگریت) را دارید. اگر مثل مسعود رییسی آدم زردی باشید، برد پیت و آنجلینا جولی را دارید که حتی بعد از طلاقشان هم هنوز همان خاصیت را دارند. حتی اگر مثل حامد توکلی کلا در زمینه سینما شوت هم باشید، بالاخره لیلا حاتمی و علی مصفا را دیگر دارید.
ما هم بالاخره فهمیدیم که نقطه ضعفمان در چلچراغ نداشتن یک زوج هنری است. برای همین رفتیم و برای سیدمهدی احمدپناه که خوشزوجپذیرترین عضو حال حاضر مجله است، یک جفت هنری وارد کردیم: حامد بذرافکن. این زوج هنری نازنین که از مدتها قبل در دانشگاه روابط (هنری)شان را آغاز کردهاند، نشان دادهاند که مکملهای خوبی برای هم هستند؛ مثلا هر دویشان سبیل دارند و هر دویشان هر چیزی را که آن یکی بگوید تأیید میکند. خلاصه اینکه اگر دیدید ما هی هر روز داریم موفقتر از روز قبل عمل میکنیم، به خاطر این زوج هنری عزیز است.
گل شبدر (حامد توکلی) چه کم از لاله قرمز (الهه حاجیزاده) دارد؟
رفته رفته داریم میرسیم به فصلهای شلوغ سال برای چلچراغیها. آبان ماه که نمایشگاه مطبوعات است (و از همینجا در مقام رپورتاژ از شما دعوت میکنیم حتما غرفه عجیب و شوکآور! امسالمان را ببینید). بعد تا میآیی نفس چاق کنی، نوبت جشن چله میشود و هنوز قولنج جشن را نگرفته میرسیم به ویژهنامه عید. این است که از دو هفته پیش تا الان تقریبا یک روز در میان جلسه داریم و تا آخر سال کمکم در یک سیر صعودی به سه جلسه در روز هم میرسیم. در این جلسات شما میتوانید تلألؤ پرشکوه نبوغ بشری، فوران شگفتانگیز خلاقیت و ایدههای به غایت بکر و مبهوتکنندهای را ببینید که واقعا حیف است تمامشان را با هم یکجا و در یک نامحرمانه خرج کنم. لذا تصمیم گرفتم در هر شماره قسمتی از این شره آبشار را برایتان رو کنم تا بدانید منشأ این همه کیفیتی که در چلچراغ میبینید کجاست. در قسمت اول از حامد توکلی و الهه حاجیزاده صحبت میکنیم که به محض اینکه بفهمند هر دویشان را توی یک کتگوری گذاشتهام، هر دویشان احساس توهینشدگی پیدا میکنند.
ویژگی مهم حامد و الهه این است که میتوانند خیلی سریع و بدون اینکه تلاش زیادی کنند، جملههای سؤالی را به جمله خبری تبدیل کنند و به عنوان ایده پس بدهند. مثلا موضوع فرضی یک جلسه این است که «چطور برای نمایشگاه یک مسابقه خلاق داشته باشیم؟»
حامد: به نظر من باید یه مسابقهای داشته باشیم که خیلی خلاق باشه
الهه: آره پارسال خوب نبود. امسال دیگه یه مسابقه خلاق داشته باشیم
یا مثلا موضوع جلسه این است که دکور امسال جشن چله چه شکلی باشد.
الهه: به نظرم امسال باید دکور طراحی کنیم برای جشن
حامد: آره منم موافقم. دکور خیلی لازمه.
حالا نکته جالب قضیه خود این نظرات مشعشع تابانشان نیست. نکتهاش این است که وقتی الهه و حامد موضوع جلسه را به عنوان ایده مطرح میکنند بقیه با آنها به عنوان موافق و مخالف وارد بحث میشویم. واقعا همینقدر تباه!
آه پدر، پدر بیچاره
نمیدانم هنوز هم این چیزها هست یا نه، اما وقتی که ما بچه بودیم پدرها اقتدارشان توی خانه خیلی زیاد بود. یعنی تلافی همه زورهایی را که در اداره یا محل کار به آنها گفته بودند، سر ما درمیآوردند. این بود که مثلا وقتی میخواستیم یک چیزی ازشان بگیریم یا یک خواهش نامربوطی داشتیم که میدانستیم احتمالا به مذاقشان خوش نمیآید، حتما باید با واسطه وارد عمل میشدیم. مثلا اول به مادرمان میگفتیم که فلان چیز را لازم داریم تا او به یک روشی که خودش بلد است، پدرمان را گول بزند و درخواست ما را عملی کند.
حالا من نمیخواهم بگویم که آقای اسماعیلی آدم دیکتاتوری است، اما واقعا خیلی پدرانه عمل میکند! به رسم هر سال برای اینکه بچهها گول بخورند و در نمایشگاه مطبوعات و جشن چله با مجله همکاری کنند، تصمیم داشتیم یک ضیافت آبگوشت بر پا کنیم. آقای مدیرمسئول که متوجه تهدیدهای نهفته در دل فرصت آبگوشت بود، بعد از مقادیری سرخ و سفید شدن مسئولیت اعلام برنامه را به عهده شورای دبیران گذاشت. شورای دبیران هم بعد از مرور تبعات آخرین درخواستهایش از آقای اسماعیلی تصمیم گرفت از همان تکنیک سنتی خانواده استفاده کند. یعنی از خانم بهزادی بخواهد یک جوری آقای اسماعیلی را گول بزند که این دفعه را هم گرسنه نگذاردمان.
یادتان هست پارسال در جشن چله از خانم محمدطاهر تقدیر کردیم؟ امسال قرار است بابت این کار به خانم بهزادی نشان شجاعت بدهیم.
متأسفانه دلیل این که دفعه قبل استقبال از کار کم بود این است که این دفعه زیاد به حامد توکلی نپرداختم. خواستم بدانید ما همان اندازه که به تشویق معتقدیم، از تنبیه هم روگردان نیستیم. ایندفعه درست و حسابی استقبال کنید تا دوباره برگردم به روزهای اوج حامد.
شماره ۷۲۰