هولناکترین آزمایش هایی که در طول تاریخ بشر روی انسانها صورت گرفت
الهام مشعوف
استنلی کوبریک در «پرتقال کوکی» شخصیت فیلمش را زیر آزمایشهای سخت و جنونآسا قرار میدهد تا یک موقعیت عجیب را به تصویر بکشد؛ موقعیت انسانی که برای مقاصد پزشکی آزمایش میشود. باید گفت در نظامهای فاشیست و منفعتطلب آزمایش روی انسان امری عادی بود. معمولا انجام این آزمایشهای غیرانسانی و خشونتآمیز روی انسانها، بهطور طبیعی دغدغه فکری یک انسان عاقل نیست. با این حال درطول ۱۵۰ سال گذشته، کلیه دستاوردهای بشر روزبهروز و طی آزمایشهای متعدد به دست آمده است. یافتهها و کشفیات امروزی در زمینههایی مثل بیودارو و روانشناسی نشان میدهد که انسانها دیگر در اثر بعضی از بیماریهایی که در گذشته کشنده بودند، از بین نخواهند رفت. چه خوب چه بد، ما توانستهایم راههای موثرتری برای حتی کشتن یکدیگر کشف کنیم. اما چیزی که در این میان فراموش کردهایم، زندگی انسانهایی است که در راه این پیشرفتها نابود شد. انسانهایی که مرتبه آنها گاهی در حد موش آزمایشگاهی پایین میآمد.
آزمایشهای نازیها روی انسان
در دوره رایش سوم و هولوکاست، آلمان نازی مجموعهای از چندین آزمایش پزشکی را روی یهودیان، اسیران جنگی، رمانیاییها، لهستانیها، همجنسگرایان و… انجام دادند. آزمایشها در بازداشتگاهها صورت میگرفت که درنهایت منجر به مرگ، آسیبدیدگی و معلولیت آزمایش شوندگان میشد. از جمله این آزمایشهای وحشیانه، دستکاریهای ژنتیکی روی دوقلوها و پیوند بافتهای عصبی آنها، در معرض بیماریها و گازهای شیمیایی قرار دادن افراد، عقیمسازی و سایر آزمایشهای غیرانسانی دیگر بود که توسط پزشکان بدنام نازی صورت میگرفت. بعد از جنگ جهانی، این اعمال در دادگاه نورنبرگ بهعنوان جنایت علیه بشریت شناخته شد.
آزمایشهای دولت کره شمالی روی انسان
چندین سرباز کره شمالی شاهد آزمایشهای هولناکی روی انسانها بودند. طبق گفته آنها، یکی از این آزمایش ها، خوراندن کلمهای مسموم به بیش از ۵۰ زن سالم زندانی بوده. آنها بعد از خوردن این کلمها، درعرض ۲۰ دقیقه جان خود را از دست میدادند. از دیگر آزمایشهای آنها میتوان تمرین عمل جراحی بدون بیهوشی روی زندانیان، گرسنه نگه داشتن عمدی آنها، زدن ضربه به سر زندانیان پیش از شروع تمرین جراحی روی آنها و نیز خفه کردن تمام اعضای یک خانواده در اتاقهای گاز را نام برد. گفته میشد هرماه یک وَن مشکیرنگ که آن را «کلاغ سیاه» نامگذاری کردهبودند، هربار ۴۰ تا ۵۰ زندانی را از کمپ به مکان نامعلومی برای انجام آزمایشها منتقل میکردند.
آزمایش گاز خردل در ارتش ایالات متحده آمریکا
در سال ۱۹۴۳، نیروی دریایی ایالات متحده، نیروهای خود را در معرض گاز خردل قرار داد. به اینترتیب سربازان نیروی دریایی رسما برای آزمایش لباسها و ماسکهای ضد این گاز کشنده که تاثیر وحشتناک آن در جنگ جهانی اول ثابت شده بود، انتخاب شدند. بدترین آزمایش گاز خردل در آزمایشگاه نیروی دریایی در واشنگتن اتفاق افتاد. به پسران ۱۷ تا ۱۸ سالهای که به مدت هشت هفته تحت آموزش نظامی بودند ، پیشنهاد شد که در آزمایشی که به کوتاهتر شدن مدت زمان جنگ کمک میکند ، شرکت کنند. پسرها تا قبل از رسیدن به آزمایشگاه از نوع آزمایش اطلاعی نداشتند ، اما به محض رسیدن آنها به محل آزمایش به آنها گفته شد که قرار است در معرض گاز خردل قرار بگیرند. نیروی دریایی ایالات متحده، تقریبا تمام شرکتکنندگانی را که در این آزمایش دچار سوختگی شدید داخلی و خارجی شده بودند ، کنار گذاشت و حتی به آنها تهمت جاسوس بودن زد. سرانجام در سال ۱۹۹۱، این موضوع از حالت محرمانه بیرون آمد و به کنگره آمریکا گزارش شد.
آزمایشهای اتحاد جماهیر شوروی روی انسان
این آزمایشها از سال ۱۹۲۱ آغاز و تا قرن ۲۱ ادامه پیدا کرد، طی این تحقیقات، آزمایشگاههایی که به نامهای آزمایشگاه ۱، آزمایشگاه ۱۲و کامِرا شناخته میشدند، تحت نظر پلیس به فعالیتهای تحقیقاتی مشغول بودند. در این آزمایشها، زندانیان را در معرض سموم کشنده قرار میدادند تا درنهایت سم بیبو و بیمزهای تولید کنند که پس از کشته شدن افراد به وسیله آن، قابل شناسایی نباشد. سمومی که در این آزمایش مورد بررسی قرار گرفت، شامل گاز خردل، ریسین، دیجی توکسین و کورار بود. زنان و مردان با سنین و وضعیتهای فیزیکی متفاوت به این آزمایشگاهها آورده میشدند و این سموم به شکل دارو یا در غذا و نوشیدنیهایشان به آنها خورانده میشد.
آزمایش رادیواکتیو روی زنان باردار
مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از محققان آمریکایی به آزمایش روی اثرات ناشی از رادیواکتیو و جنگهای شیمیایی علاقه نشان دادند. طی آزمایشی که در دانشگاه وَندربیلت انجام گرفت، به ۸۲۹ زن باردار شربت ویتامین داده و به آنها گفته شد که این شربت سلامت جنینشان را بهبود میبخشد. اما این شربت درواقع مملو از فلز رادیواکتیو بود و محققان مشغول بررسی سرعت عملکرد رادیوایزوتپها روی جنین شدند. درآخر هفت نوزاد در اثر ابتلا به سرطان و لوکمیا از بین رفتند. زنان تحت آزمایش نیز دچار خارشهای پوستی، کبودی، کمخونی، ریزش مو و دندان و سرطان شدند.
واحد ۷۳۱
از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵، ارتش امپراتوری ژاپن، آزمایشهای بیولوژیکی و شیمیایی را با نام واحد ۷۳۱ انجام داد. این تحقیقات در شهر بزرگ هاربین صورت گرفت و طی آن واحد ۷۳۱ بهعنوان مسئول تعدادی از بدترین و وحشیانهترین جنایت جنگی در طول تاریخ شناخته میشود. چینیها، روسها، زنان، مردان، کودکان، نوزادان، افراد سالخورده و زنان باردار قربانیان این آزمایشها بودند. بیرون آوردن اعضای بدن افراد در حالی که هنوز زنده بودند، قطع کردن دست و پای آنها برای سنجش میزان خونریزی و تست کردن اثر سلاحهای میکروبی برای آزمایششوندگان ازجمله موضوعات مورد تحقیق ارتش به شمار میرفت. آنها معده بعضی از زندانیها را خارج کرده و مریشان را مستقیما به روده متصل میکردند. بعدها بسیاری از دانشمندانی که در واحد ۷۳۱ مشغول تحقیق بودند، در مشاغل سیاسی، آموزشی و پزشکی استخدام شدند.
شیوع هپاتیت در میان کودکان معلول ذهنی
در دهه ۱۹۵۰، مدرسه کودکان معلول ذهنی در ویلوبروک نیویورک، تحقیقی را مبنی بر اثرات شیوع هپاتیت انجام دادند. به دلیل عدم بهداشت این مرکز، ابتلای کودکان به بیماری هپاتیت امری اجتنابناپذیر بود و آسان بود. دکتر کروگمن برای تحقیق پیرامون شیوع این بیماری، به مدرسه موردنظر فرستاده شد تا درنهایت تحقیقات او به تهیه واکسن هپاتیت کمک کند. برای انجام این آزمایش لازم بود که ویروس بیماری هپاتیت در بین کودکان پخش شود. اگرچه این تحقیقات از ابتدا به صورت کاملا محرمانه شروع شده بود، اما بعد از مدتی انتقادات نسبت به انجام این آزمایش آغاز شد. با این وجود موافقت و اجازهنامههای والدین این کودکان، انتقادات را متوقف کرد.
هنرییتا لاکس
در سال ۱۹۵۵، از سلولهای هنریتا لاکس، زنی آفریقایی- آمریکایی از شهر بالتیمور، بدون اطلاع خود او، برای آزمایشهای پزشکی استفاده شد. اگرچه محققان پیش از این توانسته بودند بهصورت مصنوعی سلولها را چند برابر کنند، اما هنریتا اولین نمونهای بود که پس از اینکار هنوز زنده مانده بود. از سلولهای هنریتا که سلولهای هِلا نامگذاری شده بود، برای کشف واکسن فلج اطفال، بررسی غدد سرطانی، ایدز، تحقیقات ژنتیکی و تعداد بیشماری آزمایشهای پزشکی دیگر استفاده شد. هنریتا در فقر از دنیا رفت و بدون سنگ قبر در قبرستان خانوادگیشان دفن شد. دههها شوهر و پنج فرزند او از تاثیر بزرگی که هنریتا بر علم پزشکی گذاشته بود، بیاطلاع بودند.
دکتر ویلیام بیومونت و آزمایش روی معده
در سال ۱۸۸۲، یک تاجر خَز در ایالت میشیگان بهطور اتفاقی از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط دکتر بیومونت تحت درمان قرار گرفت. برخلاف پیشبینیها و وخامت حال تاجر، او توانست زنده بماند، اما جای گلوله به صورت یک سوراخ روی شکمش باقیماند و هیچوقت خوب نشد. دکتر بیومونت مسئله را فرصتی دید تا به کمک آن بتواند فرایند هضم غذا را بررسی کند. بیومونت برای این کار تکههای غذا را به نخی متصل میکرد و سپس آن را وارد سوراخ داخل معده تاجر قرار میداد. او هر چند ساعت یکبار تکه غذا را بیرون میآورد تا روند هضم شدن آن را بررسی کند. اگرچه آزمایش بیومونت منزجرکننده بهنظر میآمد، اما همین تحقیق او باعث شد به تمام دنیا اثبات شود که هضم غذا یک فرایند شیمیایست نه مکانیکی.
درمان بهوسیله القای شوک الکتریکی روی کودکان
در دهه ۱۹۶۰، دکتر لورتا بِندِر در بیمارستان کرییدمور نیویورک، درمان به کمک شوک الکتریکی را آغاز کرد. او باور داشت که این روش، میتواند انقلابی در درمان کودکانی که دچار مشکلات اجتماعیاند، باشد. روش او به این صورت بود که یک کودک از لحاظ روحی آسیبپذیر را انتخاب کرده و در مقابل عده زیادی او را معاینه و با او گفتوگو میکرد. هر کودکی که تحت شوک درمانی بِندِر قرار میگرفت، بعد از مدتی علایم شیزوفرنیا را بروز میداد. خود بِندر در دوران کودکی مورد آزار قرار گرفته بود، به همین علت گفته میشد که او نسبت به کودکان هیچ حس دلسوزانهای ندارد. این روش درمان پس از مدتی متوقف شد. بِندر در این مدت حدود ۱۰۰ کودک را تحت شوکدرمانی قرار داده بود که کوچکترین آنها تنها سه سال داشت.
این گزارش را با تصاویر کامل میتوانید رد شماره۶۷۴ بخوانید