برای دکتر افشین یداللهی
فاضل ترکمن
وقتی گریبانِ عدم، با دستِ خلقت میدرید…
قرار بود چهارشنبهسوری آرامی داشته باشیم. بعضیها حتی چهارشنبهسوری با مواد محترقه را تحریم کرده بودند. به یاد آتشنشانهای پلاسکو. کسی نمیدانست فردای این چهارشنبهسوری آرام، چه ناآرام میشویم از شنیدن خبری که بیشتر شبیه به یک شوخی بیمزه بود. باور نمیکردم. لابهلای خبرگزاریها دنبال خبری بودم برای تکذیب حادثه. واقعیت اما چیز دیگری بود. واقعیت تلخ بود. دوباره صدای جمیله شیخی در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی توی سرم پیچید. وقتی که میگفت: «لعنت به جادهها اگه معنیشون جداییه…» همان موقع به تلگرام دکتر پیامی فرستادم. دقیقا همانموقع که باخبر شدم. نوشتم: «دکتر جان! قربون صدات برم. قربون مهربونیات. اینا چی میگن؟! دکترم! رفیقم! رازدارم! مهربونترین! قربون کلماتت برم. چرا جواب نمیدی؟! میخوای دیوونهتر شم؟!» پیامم هنوز نرسیده و دیگر هیچوقت نخواهد رسید. حالا دوست دارم با همان کلمات خودش، کلمات دکتر افشین یداللهی به او بگویم:
نه! این قرارمون نبود
تو بیخبر بری
من خسته شم که تو…
بیهمسفر بری
جنون منطقی
افشین یداللهی در دهه ۷۰ تاثیر بسزایی در روند غالب ترانهسرایی برای خوانندگان داخل ایران داشت. پیش از این اغلب ترانههایی که برای خوانندگان داخل کشور سروده میشد، یا سفارشی بود، یا حالوهوایی بهشدت کلاسیکزده و کلیشهای داشت. عمده مضامین نیز شامل سرودههای ملی و مذهبی میشد. ترانههای افشین یداللهی اما از این جهت ساختارشکنی زیادی در مضامین ترانهها داشت. ترانههای افشین یداللهی چه آنها که برای موسیقیهای سنتیتر مثل «شب دهم» با صدای علیرضا قربانی سروده میشد و چه آنها که پاپ بود، مضامین عاشقانهای داشت. آن هم در زمانی که هنوز خطوط قرمز فراوانی برای این مضمون کشیده شده بود. یداللهی با پرداختن به وجوه اومانیستی عشق و گاهی جلوه دادن به بخشهای معنویترش سعی داشت به نحوی تابویی را که برای سرودن ترانههای عاشقانه، در بعد از انقلاب وجود داشت، بشکند. آلبومهای موفق احسان خواجهامیری در همکاری با افشین یداللهی همگی تمی عاشقانه داشتند. همچنین او جزو اولین ترانهسراهای داخل ایران بود که به مضمون خیانت پرداخت. نمونهاش ترانه تیتراژ پایانی سریال «پول کثیف» با عنوان «باور نمیکنم»: «باور نمیکنم/ عشق منی هنوز/ گاهی به قلب من/ سَر میزنی هنوز». نکته قابل توجه دیگر در ترانههای افشین یداللهی که اخیرا نیز توسط انتشارات «نگاه» و با عنوان «جنون منطقی» منتشر شد، زبان سالم و شستهرفته بدون دستاندازهای زبانی و همچنین رسیدن به یک امضای مختص به خود اوست. ترانههایی که برخلاف آثار یغما گلرویی قصد پُز دادن صرف با واژگان مدرن را نداشتند و دنبال قافیه کردن کلمات خارجی، آن هم بدون درنظر گرفتن بههمریختن وزن نبودند. کلمات افشین یداللهی سهل و ممتنع بود که از یک «جنون شاعرانه» میآمد. اما چیزی که چینش کلمات او را در کنار همدیگر از سایر ترانهها متمایز میکرد، نگاه «منطقی» و «منسجم» او در حفظ مضمون واحدی بود که برای ترانهاش درنظر گرفته است. درواقع افشین یداللهی با منطقی که شاید برآمده از علم و تسلط بیبدیل او در علم روانپزشکی و روانشناسی بود، اجازه نمیداد که حسی مطلق و مشتت سرتاسر ترانه را دربر بگیرد و معنی اطلاقشده از ترانه موردنظر را مانند اغلب ترانههای امروز دچار تضاد و تناقض یا تندروی و بیرحمی کند. به همین خاطر وقتی بهعنوان راوی از معشوقه خودش شکایت میکرد، لحن شکایت او با لحن دیگر ترانهسراها تفاوت داشت و حرمت فراوانی برای عشق، حتی عشق ازدسترفتهای که به شکست عاشق منجر شده، قائل بود: «بیعشق عمر آدم/ بیاعتقاد میره/ هفتاد سال عبادت/ یک شب به باد میره.»
حرفهایی که باید میگفتم و…
تو باید میشنیدی
افشین یداللهی علاوه بر ترانهسرایی، چهار مجموعه شعر نیز که شامل غزلیات و اشعار سپید او میشد، در انتشارات «نگاه» منتشر کرد. کتابهای شعر او عبارتاند از: «امشب کنار غزلهای من بخواب»، «روزشمار یک عشق»، «مشتری میکدهای بسته» و «حرفهایی که باید میگفتم و… تو باید میشنیدی». شعرهای افشین یداللهی مثل ترانههایش بدون ادا و اطوارهای معمول، با زبانی ساده، در ستایش عشق سروده شده است. انگار او با تسلط بر روان آدمهای مختلف، دیگر بهطور یقین عشق را تنها داروی آرامبخش اعصاب میدانست: «یک هفته است/ قلبم یکی در میان میزند/ یکی برای تو/ یکی برای خودم» یا «و من/ در چشم او/ زیباترین مرد جهان را دیدم/ و/ این/ معجزه نگاه او بود/ نه زیبایی من.» او همچنین در سالهای اخیر در چند مورد خاص ازجمله برای سریال «شهرزاد» حسن فتحی، حرفه خوانندگی را نیز تجربه کرد و در این سریال ترانهای با عنوان «چه کردی» را از سرودههای اردلان سرفراز خواند. ماندن، خواندن و بودن و سرودن را نمیشود از یاد برد. شاعری که نامش در تاریخ ترانهسرایی ایران ماندگار شد و ترانهسرایی که شعرهایی به دلنشینی ترانههایش داشت:
«میخواهم بدانم/ دیگران که دچار تو میشوند/ تا کجای شعر/ پیش میروند/ تا کجای عشق/ تا کجای جادهای که من/ در انتهای آن ایستادهام.»
تیتر: سطری از یک ترانه افشین یداللهی. «اگه دستم به جدایی برسه/ اونو از خاطرهها خط میزنم/ از دل تنگ تموم آدما/ از شب و روز خدا خط میزنم». این ترانه توسط احسان خواجهامیری خوانده شده است.
شماره ۷۰۱
درود برشما
ایا مجله چلچراغ هنوز هم جاپ می شود یا فقط در دنیای مجازیست ؟
در شهرستان کرج مجله توزیع نمی شود ؟ یا من ان را نمی یابم ؟
سلام بله مجله چاپ میشود شاید شما ندیدید