پرونده(میلنیالها رویابافی میکنند)
مروری بر مبتکران و کارآفرینان موفق جهان
«میخوام مهندس کمیته بشم؛ آدمای بد رو بگیرم.» این جوابی است که یک پسربچه تقریبا هفت یا هشت ساله در پاسخ به عباس کیارستمی در «مشق شب» میدهد. کیارستمی پرسیده: «بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟» سوالی آشنا که هر کسی در دوران کودکی حتما یک بار آن را شنیده و جوابی به آن داده است. این پسربچه هم با لباس زمستانی و چهرهای جدی کیارستمی و مرد پشت دوربین فیلمبرداری را با پاسخش غافلگیر میکند. اغلب کودکان همیشه به دکتر، مهندس یا خلبان بسنده میکردند، اما آنها که خلاق بودند، همیشه جوابهای غافلگیرکنندهای برای این سوال داشتند. نمونهاش پسربچهای که در پاسخ به کیارستمی گفت میخواهد «مهندس کمیته» شود. اما زمان گذشت و رسانهها اهمیت شغل را در ذهن کودکان کمرنگتر کردند؛ به جای آن آدمها در دنیای آنها جلوه بیشتری پیدا کردند. این رسانهها بودند که باعث شدند نام آدمهای موفق یا میلیاردر بر سر زبانها بیفتد. حالا کمتر کسی است که بیل گیتس، استیو جابز یا مارک زاکربرگ را نشناسد. آنها نهتنها به دنیای کودکان، بلکه به رویای نوجوانان و جوانان هم راه پیدا کردهاند. این روزها هر کسی میخواهد کسبوکار خودش را راه بیندازد و بیل گیتس خودش بشود؛ بعد هم در استخری از پول شنا کند، بدون اینکه فشار کار زیادی را تحمل کند. اغلب جوانان همین میلیاردرها را الگوی خود قرار میدهند و سعی میکنند با راهاندازی کارهای خلاقانه و استارتآپها به دنیای گیتسها راه پیدا کنند. اما همزمان با شکل گرفتن این الگوها، انسانهای عصر مدرن شاهد خیزش آدمآهنیهایی هستند که میتوانند فرصتهای شغلی را از آنان بربایند، یا شاید هم گاهی فرصتهای جدیدی برای آنها فراهم کنند. حالا عصر «رباتها» است. این روزها خیلی از کارها به دست رباتها انجام میشود و به همین خاطر دنیای کار برای جوانان دستخوش انقلابی عظیم شده است. کارهای فیزیکی و اصطلاحا یدی را رباتها انجام میدهند و کارهایی که نیاز به مهارتهای ذهنی دارد، به عهده انسانها گذاشته شده است. البته رباتها آنقدر باهوش شدهاند که دیگر حتی مجال نمیدهند کارهای فکری بهعهده انسانها باشد. حالا برگ برنده با «خلاقیت» است؛ شغلهای خلاقانه با کارآفرینهای خلاق میتوانند راهی هموار برای پیشرفت و موفقیت باشند و خلاقیت هم گاهی به سادگی تولیدِ یک شیشه مرباست.
ابتکار مادربزرگانه
یک وقتهایی دستور قدیمی پخت مربای مادربزرگ موثرتر از ایده راهاندازی یک سایت دوستیابی است. این اتفاق در مورد فریزر دورتی افتاد. او یک مبتکر اسکاتلندی است که نخستین بار در ۱۴سالگی با دستور مادربزرگش مشغول پخت مربا شد. طولی نکشید که سفارشدهندگان پاشنه در را از جا کندند. امروز دورتی موسس کارخانههای سوپرجم است و موسسههای خیریه بسیاری را مدیریت میکند. او از طریق درآمدهای بسیاری که از فروش مربا به دست میآورد، در پروژههای خیرخواهانه مشغول به کار شد. هرچند خلاقیت این پسر جوان بسیار ساده بود، اما در ۱۴ سالگی و بهعنوان یک دانشآموز، مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. او حتی جوایزی در سطح بینالمللی کسب کرد و امروز جزو بزرگترین فعالان اقتصادی در جهان به شمار میآید.
موتور جستوجوی بشردوستانه
«بنهلب» نام یک موتور جستوجوگر است که امور خیریه را تسهیل میکند. جک کیم، خالق ۱۷ ساله آن، پیشتر در زمینه ساخت موتورهای جستوجو کار کرده بود و فهمیده بود که میتوان از قدرت این موتورهای جستوجوگر برای ایجاد درآمد و انجام امور خیریه استفاده کرد. بالاخره او بنهلب (Benelab) را راهاندازی کرد. ماموریت اصلی این موتور این است که دسترسی به امور بشردوستانه را آسانتر کند. کیم ابتدا گروهی از همکلاسیهای خود را وارد استارتآپ خودش کرد و به این ترتیب به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز کرد. حالا بنهلب به جایی تبدیل شده که درآمد خودش را نیز به خیریهای دیگر اهدا میکند. حالا کیم به دنبال راهاندازی شرکتی با ارزش ۱۰۰هزار دلار است و تاکنون پیشرفتهای بسیار موفقیتآمیزی در این زمینه داشته است.
شمعهایی با عطر مردانه
هارت مین تنها ۱۴ سال داشت و جرقه ایدهاش از یک شوخی با خواهرش آغاز شد. درحالیکه خواهرش شمعهایی با عطر زنانه و دخترانه درست کرده بود تا در مدرسه بفروشد، هارت او را مسخره کرد که ناگهان این فکر به ذهنش رسید: «شمعهایی با عطر مردانه». شاید به نظر باورنکردنی باشد، اما هارتِ ۱۴ ساله ایدهای ساده داد که به یک موفقیت ملی در آمریکا تبدیل شد. او در ابتدا ۱۰۰ دلار از خودش را با ۲۰۰ دلاری که از پدر و مادرش گرفته، بهعنوان سرمایه قرار داد و با کمک آنها یک گروه شمعسازی درست کرد که شمعهایی با عطر مردانه تولید میکردند. شمع با عطر علف تازه، شمع با عطر پیپ پدربزرگ و شمع با عطر گوشت کبابی ازجمله ابداعات این نوجوان بود. او شمعهایش را با نام «منکنز» یا همان ManCans روانه بازار شمع کرد. امروز شمعهای او در بیش از ۶۰ مغازه در ایالت اوهایو به فروش میرسد.
کسبوکار مجازی در دنیای مجازی
این روزها پای پدربزرگها و مادربزرگها هم به دنیای مجازی باز شده است؛ همه یک گوشی همراه لمسی در دست دارند و در آن زندگی میکنند. طبیعی است که در چنین دنیایی، اگر کسبوکاری هم راه بیفتد، آن کسی برنده است که ارتباطی با دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی برقرار کند. کاترین کوکِ ۱۵ ساله و برادرش این را بهخوبی درک کردند و به همین خاطر تصمیم گرفتند یک سایت شبیه به شبکه اجتماعی راهاندازی کنند. این سایت شبیه به محلی برای گزارش سالانه شخصی است. به این ترتیب آنها خیلی زود سایت MyYearbook.com را راهاندازی کردند که مورد استقبال صاحبان آگهی نیز قرار گرفت. این سایت خیلی زود موفق شد با سه میلیون کاربر، درآمدی معادل چهار میلیون و ۱۰۰ هزار دلار عاید طراحان خود کند. این خواهر و برادر با خلاقیت خود موفق شدند آگهیهایی از دیزنی و ایبیسی نیز داشته باشند. به این ترتیب آنها جای خود را در دنیای مجازی باز کردند و با یک خلاقیت ساده و بهموقع، کسبوکاری حرفهای را تاسیس کردند.
از دختران برای دختران
هر گروهی در جامعه، ویژگیهای خود را دارند و اغلب ترجیح میدهند جایی دور هم جمع شوند. جولیا برینداک این مسئله را زودتر از بقیه و در ۱۶ سالگی فهمید. پس خیلی زود دست به کار شد و شبکه اجتماعی جذاب و دخترانهای را برای دخترها راهاندازی کرد. شرکت Miss O & Freinds امروز ارزشی معادل ۱۵ میلیون دلار دارد. برینداک نیز بهعنوان مغز مبتکر این شبکه اجتماعی بیشترین درآمد را از این شرکت کسب میکند. همه جای این وبسایت با طرحهای رنگیِ دخترانه پر شده و فضایی برای ارتباط برقرار کردنِ دخترانه را فراهم کرده است. اینجا قرار است دختران با آرامش در کنار هم کارها و فعالیتهای گروهی انجام بدهند و از زندگی لذت ببرند. از بازی و سرگرمی گرفته تا آشپزی و کارهای هنری، دخترها در این شبکه اجتماعی با هر کاری خود را مشغول میکنند. ایدهای که از ذهن یک دختر ۱۶ ساله جان گرفت و حالا به دختران دیگر جان میبخشد.
کارآفرینی که به کارآفرینها انگیزه میدهد
اندرو وارنر مردی جوان است که تنها یک ماموریت برای خودش در نظر گرفته است؛ «الهامبخشی به استارتآپها». قضیه از این قرار است که او یک شوی ویدیویی به نام میکسرجی (Mixergy) راه انداخته و از طریق آن با کارآفرینان خلاق مصاحبه میکند. درواقع شوی او یک امپراتوری مصاحبه با کارآفرینان است که در آن سیر تا پیاز راهاندازی یک کسبوکار را با آنها بررسی میکند. هر کارآفرینی که به مصاحبه با او دعوت میشود، چارهای ندارد جز اینکه تمامی فوت و فن کارآفرینی را که در طول کار خودش یاد گرفته، به او یاد بدهد. به این ترتیب اندرو که خودش یک کارآفرین است، شویی با تم کارآفرینی راه انداخته و از طریق آن به دیگران در این حوزه الهام میبخشد. او حتی در سایت خود تاکید کرده که در میکسرجی هر کسی میتواند از دل مصاحبه، راهی برای راهاندازی کسبوکار پیدا کند. اندرو تنها ۲۰سال دارد، اما با ایده خلاقانهای که شبیه به یک تاکشوی اینترنتی است، اکنون به فردی بسیار مشهور تبدیل شده است. او بارها اعلام کرده که راه انداختن میکسرجی درحقیقت رویای او بوده که اکنون محقق شدهاست. البته میکسرجی هم در ابتدای کار با پستیها و بلندیهایی روبهرو شد، اما درنهایت به موفقیت دست پیدا کرد.
نترسید! نترسید!…
عصر مرگ رسانههای چاپی است؛ این روند از کشورهای توسعهیافته آغاز شده و بهتدریج به همه نقاط دنیا سرایت خواهد کرد. ایشیتا گوپتا این مسئله را بهخوبی درک کرد و به همین خاطر وقتی میخواست مجلهای برای خودش داشته باشد، آن را به صورت آنلاین راهاندازی کرد. مجله «Fear.less» یا بدون ترس، تمرکز خود را روی ایجاد شهامت و شجاعت در افراد قرار داده است. ایشیتا میگوید: «من به دنبال ایجاد اعتمادبهنفس و قدرت در آدمها هستم تا بتوانند با خیالی آسوده کسبوکار خودشان را آغاز کنند.» به این ترتیب هر کسی که با ترس، اضطراب، اختلال در تصمیمگیری و تجارت مشابه دستوپنجه نرم میکند، به نوعی نیاز به ایجاد قدرت درون خودش دارد و تا زمانیکه این قدرت را ایجاد نکند، توانایی ایجاد یک کسبوکار خوب را به دست نخواهد آورد. ایشیتا با همین ایده ساده کار خود را آغاز کرده و اکنون صاحب یکی از بهترین مجلات آنلاین است که به صورت متمرکز روی شهامت و کارآفرینی کار میکند.
کسبوکاری از جنس سفر
راب و کیم مرگیتروید یک زوج معمولی هستند مثل تمام زوجهای دنیا که یک فرزند جوان نیز دارند. البته آنها یک تفاوت با زوجها معمولی دارند: «عاشق سفر هستند و از این عشق خود پول خوبی به دست آوردهاند.» آنها در وبسایت خود این جمله را بهعنوان شعار قرار دادهاند: «کاری را که عاشق آن هستید، دنبال کنید و راهی برای پول درآوردن از آن پیدا کنید.» این همان کاری است که زوج عاشق سفر انجام دادند. آنها همیشه در سفر بودند، اما یک روز متوجه شدند نیاز به راهنمایی دارند که بتوانند کمتر پول خرج کنند. آنچه معمولا بهعنوان راهنما در اختیار توریستها قرار میگیرد، بسیار گرانقیمت است. پس خودشان دست به کار شدند، آسانترین و ارزانترین راهها را در هر سفر پیدا کردند و ویدیویی بهعنوان ویدیوی راهنما از آن تهیه کردند. ویدیوها و پادکستهای راهنمای سفر با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. همه این راهنماها در سایت ideamensch.com قرار دارد. به این ترتیب این زوج هم سفر میکنند و هم پول درمیآورند.
امپراتوری کمیک
اینجا اگر پنج ساعت هم صفحه را بالا و پایین کنید، باز چیزی برای تفریح و سرگرمی پیدا میکنید. متیو اینمان، کاریکاتوریست آمریکایی که در واشنگتن زندگی میکند، آن را دقیقا به همین منظور طراحی کرده است. نام وبسایت oatmeal است یعنی آش جو یا بلغور؛ داخل آن واقعا هم مثل آش است، از کمیکها گرفته تا تستها و مقالههای بامزه، همه چیز وجود دارد. بخشی از آن نیز فروشگاهی است که محصولات را به فروش میرساند. اینمان از هنر و خلاقیت خود بهره گرفته و در سال ۲۰۱۲ درآمدی بیش از ۵۰۰ هزار دلار از طریق این سایت به دست آورده است. درواقع اینمان با عنصر خلاقیت خود، امپراتوری کمیک به راه انداخته است. وبسایت او حالا هفت ساله است و همچنان به صورت فعال مشغول به کار است و هر روز طرفداران بیشتری به دست میآورد. واقعیت این است که اینمان از کوچکی میدانسته که میخواهد چه کاره شود.
شماره ۶۹۵
[…] هفته نامه چلچراغ: «میخوام مهندس کمیته بشم؛ آدمای بد رو بگیرم.» این جوابی است که یک پسربچه تقریبا هفت یا هشت ساله در پاسخ به عباس کیارستمی در «مشق شب» میدهد. کیارستمی پرسیده: «بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟» سوالی آشنا که هر کسی در دوران کودکی حتما یک بار آن را شنیده و جوابی به آن داده است. این پسربچه هم با لباس زمستانی و چهرهای جدی کیارستمی و مرد پشت دوربین فیلمبرداری را با پاسخش غافلگیر میکند. اغلب کودکان همیشه به دکتر، مهندس یا خلبان بسنده میکردند، اما آنها که خلاق بودند، همیشه جوابهای غافلگیرکنندهای برای این سوال داشتند. نمونهاش پسربچهای که در پاسخ به کیارستمی گفت میخواهد «مهندس کمیته» شود. اما زمان گذشت و رسانهها اهمیت شغل را در ذهن کودکان کمرنگتر کردند؛ به جای آن آدمها در دنیای آنها جلوه بیشتری پیدا کردند. این رسانهها بودند که باعث شدند نام آدمهای موفق یا میلیاردر بر سر زبانها بیفتد. حالا کمتر کسی است که بیل گیتس، استیو جابز یا مارک زاکربرگ را نشناسد. آنها نهتنها به دنیای کودکان، بلکه به رویای نوجوانان و جوانان هم راه پیدا کردهاند. این روزها هر کسی میخواهد کسبوکار خودش را راه بیندازد و بیل گیتس خودش بشود؛ بعد هم در استخری از پول شنا کند، بدون اینکه فشار کار زیادی را تحمل کند. اغلب جوانان همین میلیاردرها را الگوی خود قرار میدهند و سعی میکنند با راهاندازی کارهای خلاقانه و استارتآپها به دنیای گیتسها راه پیدا کنند. اما همزمان با شکل گرفتن این الگوها، انسانهای عصر مدرن شاهد خیزش آدمآهنیهایی هستند که میتوانند فرصتهای شغلی را از آنان بربایند، یا شاید هم گاهی فرصتهای جدیدی برای آنها فراهم کنند. حالا عصر «رباتها» است. این روزها خیلی از کارها به دست رباتها انجام میشود و به همین خاطر دنیای کار برای جوانان دستخوش انقلابی عظیم شده است. کارهای فیزیکی و اصطلاحا یدی را رباتها انجام میدهند و کارهایی که نیاز به مهارتهای ذهنی دارد، به عهده انسانها گذاشته شده است. البته رباتها آنقدر باهوش شدهاند که دیگر حتی مجال نمیدهند کارهای فکری بهعهده انسانها باشد. حالا برگ برنده با «خلاقیت» است؛ شغلهای خلاقانه با کارآفرینهای خلاق میتوانند راهی هموار برای پیشرفت و موفقیت باشند و خلاقیت هم گاهی به سادگی تولیدِ یک شیشه مرباست. ابتکار مادربزرگانه یک وقتهایی دستور قدیمی پخت مربای مادربزرگ موثرتر از ایده راهاندازی یک سایت دوستیابی است. این اتفاق در مورد فریزر دورتی افتاد. او یک مبتکر اسکاتلندی است که نخستین بار در ۱۴سالگی با دستور مادربزرگش مشغول پخت مربا شد. طولی نکشید که سفارشدهندگان پاشنه در را از جا کندند. امروز دورتی موسس کارخانههای سوپرجم است و موسسههای خیریه بسیاری را مدیریت میکند. او از طریق درآمدهای بسیاری که از فروش مربا به دست میآورد، در پروژههای خیرخواهانه مشغول به کار شد. هرچند خلاقیت این پسر جوان بسیار ساده بود، اما در ۱۴ سالگی و بهعنوان یک دانشآموز، مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. او حتی جوایزی در سطح بینالمللی کسب کرد و امروز جزو بزرگترین فعالان اقتصادی در جهان به شمار میآید. […]
[…] – توسط admin هفته نامه چلچراغ: «میخوام مهندس کمیته بشم؛ آدمای بد رو بگیرم.» این […]